علم پيامبر با علوم مردم عادّی فرق دارد

23:46 - 1392/11/24
رهروان ولایت ـ خداوند متعال در آیه مباهله از علمی برای حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخن به میان آورده که ظاهراً با علوم مردم عادی فرق دارد؛ چراکه سخن از علمی است که فقط به پیامبر خدا داده شده است.
محمد رسول الله

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند متعال در آیه مباهله[1] از علمی برای حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخن به میان آورده که ظاهراً با علوم مردم عادی فرق دارد؛ چراکه سخن از علمی است که فقط به پیامبر خدا داده شده است؛ نه اینکه علمی باشد که حضرت، خود کسب کرده باشد.

البته چنین علمی فقط در مورد حضرت رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبوده؛ بلکه در مورد پیامبران پیشین(علیهم‌السلام) نیز مطرح شده است. گواه چنین ادعایی، آیات قرآن کریم است.

سه آیه 42 و 43 و 44 سوره مبارکه مریم(سلام‌الله‌علیها) كه داستان حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) را حكايت كرده و می‌فرماید: «هنگامی که به پدرش گفت: «ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود، و نه می‌بیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ می‌کند. ای پدر! دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است بنابراین از من پیروی کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم! ای پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بود»[2]

اینکه حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) از علمی سخن می‎گوید که پدرش ندارد و نمی‎تواند داشته باشد؛ چون اگر می‎توانست صاحب آن علم شود حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) پدر را دعوت به تقلید از خود نمی‎کرد؛ بلکه علم مورد نظر را به وی می‎آموخت تا پدر هم آن علم را داشته باشد.

علمی که خداوند در مورد حضرت ابراهیم و حضرت رسول اکرم و دیگر انبیاء(علیهم‌السلام)، از آن یاد می‎کند علمی است وحیانی؛ که شهودی می‌باشد. علمی است که باطن عالم را مشاهده می‌کند: «و این چنین ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم»[سوره انعام/ آیه 75] [3]
علم این بزرگواران اکتسابی نبود؛ که اگر بوده در طول تاریخ که افراد زیادی در راه تحصیل علم تلاش کرده‎اند باید به گوشه‎ای از علوم انبیاء دست می‌یافتند.

نوع آگاهی پیامبران به وحی بودن الهامات

در این مورد که "چگونه پیامبران می‌فهمیدند به ایشان وحی می‌شود" حضرت امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «پرده‌های غیب کنار رفت و حقیقت بر ایشان روشن شد»[4] آری برای انبیاء وقتی وحی می‌شد پرده‌ها کنار می‎رفت و حقیقت مشخص می‌شد؛ و همان گونه که بر انسان وقتی مطلبی به صورت یقینی درآید دیگر در آن شکی نخواهد بود، برای انبیاء(علیهم‌السلام) نیز امر همین گونه بود؛ یعنی وقتی وحی ‌می‎شد حقیقت امر بر ایشان معلوم می‌گشت و دیگر در آن حقیقت، نمی‎توان شک کرد. چون با ظهور حق و حقیقت، مجالی برای باطل نیست.

در علم لدنی انبیاء نمی‌توان شک کرد

شک در وحی و علم لدنی انبیاء(علیهم‌السلام) به هیچ وجه امکان ندارد؛ زیرا وقتی قبول کردیم به پیامبری وحی شده است دیگر شک در علم لدنی او، بی‌معنی خواهد بود. «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» (سوره کهف/ 65).[5] چراکه در عمل، وحی همان علم لدنی است؛ یعنی وقتی بر پیامبر وحی می‌شود ایشان علم بر پیدا می‌کند و این جز علم لدنّی نیست.

---------------------------

پی‌نوشت‌ها:

[1] «پس هر که در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت‌خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» [سوره آل عمران/ آیه 61] «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»
[2] «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَايَسْمَعُ وَلَايُبْصِرُ وَلَايُغْنِي عَنكَ شَيْئًا. يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا. يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا»
[3] «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»
[4] (بحار الانوار، ج 2، ص 205) «کشف عنها الغطاء»
[5] « پس (در آنجا) بنده‏اى از بندگان ما را یافتند كه از جانب خود، رحمتى (عظیم) به او عطا كرده بودیم و از نزد خود علمى (فراوان) به او آموخته بودیم»

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 4 =
*****