عقل و اندیشه عنصر فراگیر در میان انسانها میباشد که باید به آن اعتماد کرد. با توجه به نیاز فطری انسانها به پرستش و بندگی، عقل، خدایی را پیشنهاد میدهد که نه تنها هیچگونه نیازی به غیر خود نداشته باشد؛ بلکه بتواند به نیازهای گوناگون همه موجودات پاسخ دهد.
بر اساس آیات قرآن و احادیث، نیاز به پرستش و بندگی در همه انسانها فطری است؛[1] هر کسی با توجه به شرایطی که داشته، پیرو یک دین و آئین خاص شده تا معبود مد نظر آن دین را بپرستد. در کشاکش ادیان مختلف، این پرسش مهم برای هر انسانی پدید میآید که میزان و معیار صحتسنجی هر دین چیست و هر کس چگونه میتواند متوجه شود آیا دینش حقانیت دارد یا نه؟
عقل و اندیشه وجه مشترک انسانها میباشد و بر همین اساس میتوانند هماندیشی کرده و باورهای نزدیک به هم را کشف کنند. از اینرو برای راستیآزمایی آموزههای ادیان مختلف در میان مردم نیز باید به همین معیار و میزان مراجعه داشت. ویژگی مهم گزارههای عقلی آن است که فهمش برای همگان ممکن است و مبهم نیست.
در مسئله باور به دین و پرستش معبود، دیدگاه عقل آن است که هر انسانی به خویشتن آگاه است و میداند به غیر خود، نیازمند میباشد. انسان به ضعف همهجانبه خویش باور دارد، هرچند ممکن است به ظاهر آن را انکار کند. تلاش همیشگی انسانها آن است که این ضعف و نیازمندی را برطرف سازند. نیازمندیها گاه مادی است و گاهی معنوی.
انسانها معمولا برای برطرف ساختن هر نوع نیازی به همنوعان خود مراجعه میکنند و به صورت موقت آنها را به دست میآورند، اما میدانند که هیچ انسانی هر چقدر هم که دارایی و توانایی داشته باشد، از دیگر انسانها بینیاز نیست. اینجاست که مراجعه به عقل سالم و بدون هر گونه تعصب مشخص میسازد که برای به دست آوردن هر خواستهای، باید به موجودی تکیه کرد که او هیچ نیازی به غیر خود ندارد. این موجود از چنان قدرت و آگاهی برخوردار است که برای «بودن» به موجود دیگری نیاز ندارد، بلکه باعث بودن و هستی دیگر موجودات میشود.
پس از آنکه معبود و خدای پیشنهادی عقل به عنوان عنصر مشترک در میان انسانها مشخص گردید، لازم است که معبود ادیان آسمانی و غیرآسمانی مورد بررسی قرار گیرند که کدامیک با پیشنهاد عقل، هماهنگی و تطبیق دارد؟
اینجاست که با مراجعه به مکتب شیعه، روشن میگردد که معبود و خدای شیعیان، دقیقا همان خدایی است که عقل، آن را شایسته پرستش و بندگی میداند. شیعیان باور دارند که آموزههای قرآن و اهلبیت علیهمالسلام بیشترین هماهنگی را با توصیههای عقلانی و فطری دارند، بنابراین خود را دلباخته و پیرو مذهب اهلبیت علیهمالسلام میدانند.
در مقابل، پس از مراجعه و بررسی معبود پیشنهادی توسط ادیان دیگر، نیازمندی و احتیاج در هر یک از آن «خدایان پیشنهادی» مشخص میشود. در این صورت تنها انسان عنود و لجباز است که در برابر فرمان و توصیه عقل مقاومت میکند و به پرستش خدای ناقص و موهوم ادامه میدهد.
پینوشت:
[1]. صدر، سید محمدباقر، السنن التاريخية في القرآن، ص 90-91، دار التعارف.