هرچند غاصبان خلافت پس از انحراف سقیفه تلاش کردند ظلمهای خود به اهلبیت علیهمالسلام را انکار و تحریف کنند، اما درب آتشگرفته منزل حضرت زهرا علیهاالسلام واقعیتی است که گزارشهای متعدد تاریخی و حدیثی بر آن صحه گذاشتهاند.
قبر مخفی حضرت زهرا علیهاالسلام را میتوان نوعی معجزه از سوی خدا نامید که توانسته بسیاری از حقایق را برای مسلمانان غافل روشن سازد. هنگامی که انسان با انصاف به دنبال دلیل و حکمت مخفی ماندن قبر دختر خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله میرود، متوجه خواهد شد که افزون بر غصب سرزمین فدک و نادیده گرفتن جانشینی امیرالمؤمنین علیهالسلام، بانیان سقیفه برای رسیدن به اهداف شوم خود، ستمهای توصیفناپذیری را بر حضرت زهرا علیهاالسلام وارد ساختند.
آتش زدن خانه حضرت زهرا علیهاالسلام یکی از ستمهایی است که به دستور خلیفه خودخوانده و همراهان او صورت گرفت و باعث مجروح شدن بانوی دو عالم شد. انکار این بخش از جریان شهادت صدیقه طاهره علیهاالسلام در دستور کار دشمنان و حتی افراد ناآگاه قرار گرفته است.
پس از انحراف سقیفه، حکومت خودخوانده بر افکار و باورهای اکثریت مسلمانان تسلط پیدا کرده و نسبت به ثبت رویدادهای تاریخی، گزینشی عمل کردهاند و دور از انتظار نیست که در جریان شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، گزارشهای تاریخی یکدست و هماهنگ نباشد. با این حال، برای اثبات گزارش تاریخی پیرامون آتش گرفتن منزل صدیقه شهیده علیهاالسلام، افزون بر وجود اسناد معتبر تاریخی، ضمیمه ساختن قرائن و شواهد نیز یاریرسان خواهند بود.
عالمان شیعی از قرون گذشته تا دوران معاصر بر جریان آتش گرفتن منزل حضرت زهرا علیهاالسلام اتفاق نظر داشته و آن را یک گزارش مشهور و خدشهناپذیر میدانند.[1] در کتب حدیثی شیعه نیز به این جریان اسفناک اشاره شده است.[2]
در میان کتب کهن تاریخی اهلتسنن نیز گزارشهای متعددی از اقدام غاصبان خلافت برای آتش زدن منزل حضرت زهرا علیهاالسلام به ثبت رسیده است.[3] همچنین در برخی منابع کهن حدیثی اهلتسنن با اسناد معتبر، به تصمیم جدی عمربنخطاب برای آتش زدن منزل سیدة نساء العالمین اشاره شده؛ مانند کتاب «المصنف»[4] تألیف ابنابیشیبة در گذشته قرن 3 هجری قمری و طبری متوفی قرن 4 هجری قمری در کتاب «تاریخ طبری».[5]
پینوشت:
[1]. مفید، محمد، الجمل، ص118، کنگره شیخ مفید ؛ سیدمرتضی، الشافي في الإمامة، ج3، ص241، مؤسسة الصادق علیهالسلام.
[2]. صدوق، محمد، الخصال، ج2، ص607، جامعه مدرسین.
[3]. دینوری، ابنقُتیبة، الإمامة و السياسة، ج1، ص30، دارالأضواء ؛ اندلسی، ابنعبدربه، العقد الفريد، ج5، ص13، دار الكتب العلمية ؛ بلاذری، احمد، أنساب الأشراف، ج1، ص586، دارالمعارف.
[4]. ابنابیشیبة، المصنف، ج7، 432، دار التاج.
[5]. طبری، محمد، تاریخ طبری، ج3، ص202، دار التراث.