متن روضه حضرت ام البنین

12:37 - 1402/10/04

متن روضه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

متن روضه حضرت ام البنین

متن روضه حضرت ام البنین - محمود کریمی

آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه‌ است 
همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است
 
*وقتی میفهمم بچه ام برا حسین کشته شد دلم آروم میشه...
اصلا چرا حسین رو برادر صدا زد؟ همه جا رسمه، همه این طوری هستن، دردی میاد، گرفتاری میاد، زمین میخورن، میگن: آی مادر! اما آقای ما اباالفضل، اربابمون حسین رو‌ خیلی بیشتر از مادرش اُم البنین دوست داشت،او‌ مادرش رو صدا نزد تا زمین خورد گفت: آی داداش!...
اُم البنین! بالاخره عباست حسینم رو‌ داداش صدازد، اما منو‌ خواهر صدا نزد...*
 
"برا فرزندِ خود تا خواند مادر 
صداکردم‌حسینم را برادر 
تمام قوتم راجمع کردم‌
که خواهر جان بگویم بر تو‌ خواهر"
 
آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه‌ است 
همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است
 
رشته‌کوهی بود از اولادِ زهرا دور من 
 
باهاشون بیرون میرفتم‌ اصلا من معلوم‌ نبودم، تو‌مدینه همه شروع میکردن حرف زدن دیدی ام البنین رو؟ شونزده، هفده تا جوون‌ همه رشید، همه زیبا...*
 
رشته‌کوهی بود از اولادِ زهرا دور من 
اینکه اکنون در برم‌ مَحرم‌ندارم ماتم است 
 
*الان اگه علی اصغربود چندسالش بود؟ زبون باز کردنش رو ندیدم .. یادم‌میاد انگار همین دیروز بود علی اکبر زبون باز کرد بهم گفت: مادر! اونجا گفتم‌ حالا تازه اُم البنین ش،  یادم‌ میاد قاسم بهم‌ گفت مادر! یادم‌ میاد آقام امام سجاد بهم‌ گفت: مادر! .. یادم‌ میاد امام باقر بهم‌گفت مادر! یادم‌ میاد عبدالله بهم‌ گفت: مادر!... یادم میاد سکینه بهم‌میگفت :مادر جان! آخه اینا فاطمه رو‌ندیده بودن ..  یادم‌میاد رقیه صدام‌ میزد: مادر!... ‌خیلی دوست داشتم الان علی اصغر صدام‌میکرد: مادر! اون همه جوون‌داشتم الان یه کدومشون نیست*
 
دیده ام‌ گاهی برای اکبر و قاسم فرات
گاه بر داغ رباب و شیر خوارش زمزم است
 
 دستهای ذوالفقار و چشمهای پرنفوذ 
فرق ماه و ضرب آهن داستانی مبهم است 
 
*آخه اول بهش نگفتن عباست کشته شد، تا قافله رسید گفت: حسینم‌کو ؟ ام البنین حسین رو کشتن .. مگه عباسم مرده بود که حسين وکشتن؟ عباست نبود...*
 
جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم 
 
*اومد تو‌ خیمه، خیمه ای که بیرون مدینه عَلَم‌کرده بودن، گفتن: خانوم! ام البنین داره میاد، خانوم تشریف آوردن همه ی خانوما از جا بلند شدن یه نگاه به همه خانوما کرد 
همه از سفر اومدن چه سفری، صورتا همه آفتاب خورده، دو سه بار نگاه کرد، سؤال کرد خانومم زینب کجاست؟جلو‌ اومد مادر! روضه ای براش خوندن از کربلا، از خیمه بیرون رفت روی این خاکا نشست، اینقدر خاک رو‌سرش ریخت ... *
 
جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم 
زخم‌های عالم بر قد و بالای عباسم‌ کم‌ است 
 
پاره های پیکر عباس من از هم جداست
جسمِ بی سرِ آقای عالم درهم است 
 
ای حسین...

متن روضه حضرت ام البنین - مجتبی رمضانی

متن روضه حضرت ام البنین

هنوز از علقمه صدای آه میاد
صدا شکستنِ غرور ماه میاد
 
تیری که بی خبر به مشک تو نشست
پیش چشمِ رباب غرورتُ شکست
 
شنیدم خجالت کشیدی، خجالت کشیدم
میدونی که چند سال گذشته تو رو من ندیدم
میبینی به رویام رسیدم که مادر شهیدم
 
شبم یه عمره که سحر نداره
کبوتر مدینه پر نداره
دیگه منو اُم البنین نخونید
اُم البنین دیگه پسر نداره ..
 
تو بی سپر ولی وقتی به تو رسید
بشکنه دستی که دستِ تو رو برید
 
مشک تو رو زدن، بمیره مادرت
شنیدم از بشیر که چی اومد سرت
 
شنیدم که آب رو زمین ریخت، خجالت کشیدی
شنیدم چشاتو گرفتن جایی رو ندیدی
عزیزم حالا پیش زهرا رو سپیدی
 
کشته شدی ولی خبر نداشتم
حتی به عباسم نظر نداشتم
تموم زندگیم میگم حسین جان
انگار که هیچ موقع پسر نداشتم
 
*بشیر میگه هرچی گفتم‌ ام البنین بچه ها تو‌ کشتن .. گفت چه خبر از حسین؟ *
 
بیا ببین رباب چجوری پیر شده
باور نمیکنم زینب اسیر شده ..!
 
من شب و روز میگم همیشه با خودم
باور نمیکنم که بی حسین شدم
 
شنیدم حسینم تو گودال چقدر دست و پا زد
شنیدم که آبش ندادن یه مشت گبر نامرد
شنیدم یه لشکر برا غارت آخر توی خیمه اومد
 
خودم دیدم اشک چشم ربابُ
رو گردنا جای غل و طنابُ
ان‌شالله که دروغه روضه‌ی شامُ
تشت طلا و مجلس شرابُ
 
حسین ....
 
*میگه هر وقت تو‌ کوچه میرسید به رباب میگفت رباب بچه‌مو‌ حلال کن .. شنیدم قول داده آب بیاره .. سفره فاطمیه رو ام البنین جمع میکنه ..*
 
این آبها شبیه تو دریا ندیده‌اند
مانند دستهای تو سقا ندیده‌اند
 
سر نیزه ها به قد رشیدت نظر زدن
حق داشتن چون خوش قد و بالا ندیده‌اند
 
این تیر را که خورده به چشمت حلال کن
این تیرها که چشم دل آرا ندیده‌اند 
 
برخیز تا خیمه مرا با خودت ببر
طفلان من شکستن بابا ندیده‌اند
 
*اینو شنیدی که الان انکسر ظهری 
الان پشتم شکست ..*
 
پشتم شکسته زودتر از من حرم برو‌
نامحرمان هنوز حرم‌ را ،ندیده‌اند
 
*وقتی بار اول میری کربلا تعجب میکنی میگی همه‌ی شهدا یک جا هستند فقط حرم قمر بنی هاشم فاصله داره ‌‌..وقتی با علما میشینی صحبت میکنی بهت میگن دوسه تا دلیل داره ...دلیل اول میگن شاید خودش گفت داداش بزار من همین جا بمونم ،منو طرف خیمه ها نبر ..دلیل دوم احتمالا همینه، انقدر بدن پاره پاره بود، هر گوشه بدن رو‌ میگرفت جدا میشد ..دلیل سوم اینه سر دو راهی موند حسین .. دید یه طرف دارن به خیمه‌ها حمله میکنن .. دیگه فرصت نکرد عباسُ ببره .. تا رفت طرف زنها خواست برگرده دیدن بالای نیزه سر بریده قمر بنی هاشم .. صدا بزن حسین ..

متن روضه حضرت ام البنین - میثم مطیعی

امشب روضه رو اینجوری شروع می کنم، روز مادران و و همسران شهداست، مجلس به پاست به یاد بی بی اُم البنین مادرشهید، همسر شهید، امشب با یاد شهدا بریم درِ خونه ی اُم البنین.

شهید علی اکبر رضایی منش، سال شصت و دو مفقود شده در کردستان، تا الان مادرش دَرِ خونه رو نمی بنده، میگه: عزیزم از سفر میاد، پسرم بر می گرده، میگن: وقتی بارون میاد، از خونه میاد بیرون، بهش می گن: مادر! بیا سردِ، می گه: نه الان پیکر بچه ام زیر بارونِ؛ وقتی برف میاد، ازخونه میاد بیرون، مادر! مریض میشی، حالت بد میشه، میگه:شماها نمی فهمید، من مادرم، بدن بچه ام الان زیر برف و بورانه.

یه مادری هم مدینه منتظربود مسافرش برگرده، ولی نه مسافر خودش، از بچگی براش مادری کرده، حسینم! من خدمت گذار شمام.

گفت: اون مادر شهید، احمدش رفت، والفجر مقدماتی شهید شد، همسایه ها فامیل اومدن گریه می کردن، چیزی نمی گفت، عملیات بعد ابوالقاسمش رفت شهید شد، دو تا پسر داد، به شوهر گفت:چرا نشسته ای؟ پاشو اسلحه ی بچه هام رو بردار، همه دارن آماده میشن، رفت، والفجر هشت شد، همه اومدن، زن ها اومدن، فامیل اومدن توی خونه،خیلی بی تابی می کردن، جوانات رو از دست دادی، شوهرت رو از دست دادی، می گن: یه وقت بلند شد به سینه میزد، می گفت:

تموم زندگیم مال حسینِ

دلم همواره دنبال حسینِ

خودش رفت، توی اون حج خونین سال شصت و شش، گفته بود: حالا نوبت منِ، رفت، صف اول برائت از مشرکین شهید شد، شهیده کبری تلخابی.

عرض روضه من باشه، منم یه مادری رو می شناسم، همش صدا می زد: تموم زندگیم مال حسینِ.

امشب مدینه ات رو بگیر، از بی بی اُم البنین مدینه بگیر، بری بین الحرمین، سر به دیوار بذاری براش روضه اباالفضل بخونی.

این گدا سوی مدینه سفری می خواهد

تا بیاید حرمت راهبری می خواهد

سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش

سلام من به بقیع و چهارقبر رفیعش

مرحوم مامقانی نوشته در کتاب تنقیح المقال: وقتی بشیر آمد وارد مدینه شد، مردم رو جمع کرد، بی بی ام البنین آمد، بی بی جان! بچه هات رو کشتن، از حسینم چه خبر؟ دستای علمدار کربلا رو جدا کردن، از حسینم چه خبر؟ بی بی جان! نبودی عمود آهن به سر پسرت زدن، از حسینم چه خبر؟ بی بی جان با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن، یه وقت صدا زد ای بشیر! قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی، بندهای دلم رو پاره کردی، أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین، همه زندگیم فدای حسین، همه ی بچه هام فدای حسین.

تموم زندگیم مال حسینِ

دلم همواره دنبال حسینِ

دوباره گفتم و دگر سفارشت نکنم

دوباره گفتم، جان تو وحسین پسرم

دوباره گفتم و گفتی به روی چشم عزیز

فدای چشم تو، چشم تو بی بلا مادر

چی می گفت ام البنین به عباسش؟

مدام بر لب من،ان یکاد و چهار قل است

که چشم بد، ز رخت دور، بهتر از جانم

عباس من، عزیز دل من، مرد خونه ی من

بدون خود و زره نشنوم به صف زده ای

اگر چه بهر تو جوشن کبیر میخوانم

حسین

عزیز دلم

شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی

شنیده ام که علم بر زمین نمی افتاد

شنیده ام که به آب فرات لب نزدی

فدای تشنگی ات شیر من حلالت باد

*به یاد همه مادرای شهدا*

بگو چه شد لب آن رود، رود تشنه ی من

بگو چه شد لب آن رود، ماه کامل من

بگو که در غم تو، رود رود گریه کنم

کدام دست تو را چید، میوه ی دل من

بگو که به چشمت، چه چشم زخم رسید

که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد

بگو بگو که بدانم، چه آمده به سرت

بگو بگو که بدانم، چه بر سرم آمد

عرض آخرم و التماس دعا،

همین که نام مرا میبرند می گریند

دیگه به من ام البنین نگید فرمود: لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ، دیگه منو مادران پسران صدا نزنید، منو یاد بچه هام می ندازید: کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَی بِهِم؛ من یه پسرایی داشتم که با خاطر این پسران به من ام البنین می گفتن:وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ؛ دیگه کسی برام نمونده، یه سوالی ام کرد، یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا؛ ای کاش می دونستم دارن درست می گن، دارن راست می گن، چیو رو بی بی؟ بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ؛ آیا دست راست عباس منو

همین که نام مرا میبرند می گریند

از این به بعد منو، آه و چشم تر شده ای

چه نام مرثیه واریست، مادر پسران

برای مادر تنهای بی پسر شده ای

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
17 + 2 =
*****