کم لطفی به اثری فاخر

10:24 - 1403/05/24

"من و زیبا" با بهره‌گیری از فیلم‌نامه‌ای اصولی توانسته به نمونه‌ای استاندارد و كاملاً سینمایی از دوستی دیرینه فردی میان‌سال با یك اسب تبدیل شود. درعین‌حال با بهره‌گیری از مؤلفه‌های مذهبی، داستان خود را کاملاً با این وادی عجین کرده است.

فیلم ایرانی" من و زیبا " به کارگردانی فریدون حسن‌پور در سال 1391 ساخته شده است. در فیلم من و زیبا بازیگرانی چون "حدیث میرامینی"، "رضا ناجی"، "نیکی نصیریان"،" پرویز پرستویی" و "شهاب حسینی" به ایفای نقش پرداخته‌اند. من و زیبا در ژانر سینمای دینی و معنوی قرار می‌گیرد و رویکردی به مفاهیم ارزشی؛ چون توبه، بخشش، حسن ظن، توکل به خداوند، توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام و نوع‌دوستی دارد. این اثر با روایتی ساده و روان و با به‌کارگیری بازیگرانی؛ چون پرویز پرستویی و شهاب حسینی لحظات درخشانی را برای مخاطب ایجاد می‌کنند.

"حسن‌پور" تمام کوشش خود را بکار می‌گیرد تا راه و رسم توبه را در راستای بندگی ترسیم کند. موسی "پرویز پرستویی" که در دوران پیری، به خاطر میگساری‌های جوانی و کارهای دیگر، دچار پشیمانی شده، آخرین آرزویش این است که با اسبش "زیبا"، مراسم مذهبی روستا در دهه‌ی محرم را اجرا کند، اما اهالی روستا، به‌هیچ‌عنوان این درخواست را نمی‌پذیرند؛ چراکه پیشینه‌ی موسی را به‌خوبی می‌دانند.

فیلم‌ساز محترم درصدد برآمده تا به‌قول‌ معروف پیام جهان‌شمولش درباره‌ی خوب بودن همه‌ی مذاهب و یکی بودن خدا در همه‌ی آن‌ها را صادر کند. او مفهوم بسم ‌الله الرحمن الرحیم را از زبان و زاویه دید خودش به تصویر کشیده تا به بزرگ‌ترین ویژگی خدا اشاره کند که عبارت از مهربانی و بخشش اوست. حضور "ماریا" دختربچه بیمار ارمنی و تأثیر خانواده‌اش در روند و ماجرای فیلم و همچنین پلان‌هایی از اعترافِ به گناه نزد پدر روحانیِ کلیسا گواه بر این مطلب است که خدای همه ادیان یکی بوده و آموزه‌های همگی بر پذیرش توبه و بازگشت به راه حق استوار است.

پرویز پرستویی (موسی) و شهاب حسینی (جعفر) در این فیلم رابطه‌ای زیبا از یک پدر و پسر را نشان می‌دهند. احترام و ادب جعفر به پدر و صمیمیت و در مقابل اعتماد پدر به او مصداق بارز این امری است که این روزها کمتر در آثار و داستان‌های سینمایی شاهدش هستیم.

محتوای ارزشمند اثر به همین‌جا ختم نمی‌شود. حسن‌پور تلنگر محکمی به متصدیان و بعضی از هیئت‌امنای برخی از مساجد می‌زند که گمان می‌کنند تمام اختیار مسجد با آن‌هاست؛ هرکسی را که بخواهند طرد می‌کنند و به هرکسی که بخواهند مسئولیت می‌دهند و به‌راحتی خود را قاضی و مردم را مجرم می‌پندارند. در سکانس‌هایی به خرافه رومی‌آورند و "زیبا"، اسبِ جعفر را نحس می‌دانند (گرچه در انتها خط بطلان بر این فرضیه می‌کشند).

از حیث کارگردانی، ظرافت فیلم محسوس است. همذات‌پنداری مخاطب مشهود است، موسیقی اثر همنوایی دقیقی با نواهای عاشورایی دارد. نقطه عطفش را هم می‌توان دستمال سبزی دانست که جعفر بر اثر جراحت بر پیشانی می‌بندد و قداست توبه و پشیمانی از گناهش را در نظر بیننده ملموس می‌کند.

 

پایان این فیلم هم مثبت انگاشته می‌شود. برخلاف فیلم‌هایی که در دو دقیقه آخر همه‌چیز را به سرانجام می‌رسانند، خوشبختانه نویسنده توانسته به‌تدریج فیلم را به پایان ببرد. او داستان رسول ترک و همه‌ی توبه‌کنندگان راه عبودیت  را زنده می‌کند. درس و الگوی خوبی برای همه انسان‌ها که  هیچ‌کس عاری از گناه نیست و هیچ توجیهی برای نومیدی از توبه وجود ندارد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 2 =
*****