رهروان ولایت ـ قرآن کریم پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را به عنوان اسوه و الگویی مناسب و عالی برای بشریت معرفی میکند و میفرماید: ««لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً [احزاب/21] براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد مىكنند». پس کل بشریت باید حضرت را به عنوان الگو و اسوه زندگی خود انتخاب کند.
برای الگوپذیری از حضرت، باید ابتدا رفتار و کردار ایشان را درست بشناسیم تا بتوانیم به آنها عمل کنیم، ما در اینجا مقداری از خصوصیات و نحوه برخورد حضرت با مردم را بیان خواهیم کرد تا بتوان از روش برخورد ایشان درس گرفت:
در کتب تاریخی ثبت شده: هر گاه طفلی را برای دعا یا نامگذاری نزد حضرت میآوردند، حضرت طفل را به دامن میگرفت و گاهی اوقات پیش میآمد که طفل ادرار میکرد، دیگران بر سر کودک داد میزدند؛ ولی حضرت میفرمود با تندی کردن مانع ادرار کودک نشوید، ایشان نیز طفل را آزاد میگذاشت تا ادرار کند، زمانیکه میرفتند، حضرت لباس خود را تطهیر میکرد و هیچ آثار ناراحتی در او دیده نمیشد.(کجای عالم میتوان چنین شخصیتی را پیدا کرد؟)
هیچگاه برای خود انتقام نمیگرفت و آزار دهندگان را میبخشید، از مریضان عیادت میکرد، اگر کسی را سه روز نمیدید از او جویا میشد و اگر در مسافرت بود برای او دعا میکرد و اگر مریض بود به عیادتش میرفت.
انس بن مالک میگوید: من نه سال به پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) خدمت کردم، به یاد ندارم که ایشان به من بگوید چرا فلان کار را نکردی و هیچگاه در کارها از من ایراد نگرفت؛ همه اصحاب را با کنیه صدا میکرد و اگر کنیه نداشتند برای آنان کنیه قرار میداد.
هر وقت وارد مجلسی میشد، در پایینترین مکان آن مجلس و در کنار محل ورودی مینشست، حضرت کراهت داشت جلوی پای ایشان بلند شوند، با همه مردم شوخی میکرد، هر گاه یکی از مومنین را ناراحت میدید، پیش او رفته و او را مسرور مینمود.
هرگز با چشمهای خود اشاره نمیکرد(برای رعایت احترام دیگران اشاره نمیکرد). ابوذر گفت: پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بدون هیچ امتیازی بین ما مینشست به طوری که اگر شخص غریبی میآمد او را نمیشناخت.
حضرت در حدیثی فرمودند: از چیزهایی که خداوند متعال اول از همه منرا از آن نهی فرمود منازعه با مردم بود.
حضرت خادمش که از آسیاب خسته میشد کمک میکرد، آب وضوی شب خود را خودش تهیه میکرد، در راه رفتن از کسی جلو نمیزد، در کارهای خانه کمک میکرد، برخی اوقات از گرسنگی سنگ به شکم میبست، به عیادت مریضان حتی در نقاط دور شهر میرفت، خوراک و پوشاک او مانند بردگانش بود، هر کسی که برای کاری پیش او میرفت، جلوی آن شخص برمیخواست، جواب بدی را با بدی نمیداد، اول از همه سلام میکرد.
هر گاه لشکری را برای جنگ میفرستاد به آنها امر میکرد که خیانت نکنید، مردههایشان را تکه تکه نکنید، کودکان و کسانیکه در کوهها مشغول عبادتند را نکشید، نخلها و درختان را آتش نزنید.[1]
----------------------------------------------
پینوشت
[1]. علامه طباطبایی، سنن النبی، ص 141-120.
برای مطالعه بیشتر راجع به سیره حضرت به این مطلب نیز مراجعه کنید.