چکیده: علامه محمد باقر مجلسی در خانهی علم و دانش و زیردست پدری عالم و پرهیزکار بزرگ شده بـود و از همان ابتداء، علاقهی فراوانی به یادگیری علوم داشت.خود او مینویسد:
«من در ابتدای جوانی به فراگیری هـمهی گونههای دانـش عشق میورزیدم و شیفتهی به دست آوردن میوههای درخـت عـلم بـودم و به فضل خدا به بوستان های علم راه مییافتم
علامه محمد باقر مجلسی در خانهی علم و دانش و زیردست پدری عالم و پرهیزکار بزرگ شده بـود و از همان ابتدا علاقهی فراوانی به یادگیری علوم داشت. خود او مینویسد:
«من در ابتدای جوانی به فراگیری هـمهی گونههای دانـش عشق میورزیدم و شیفتهی به دست آوردن میوههای درخـت عـلم بـودم و به فضل خدا به بوستانهای علم راه مییافتم .... از هر آبشخوری جرعهای سیراب کننده نوشیدم …و سرانجام بـه فـضل و الهام خدا دانستم که زلال علم اگر از چشمهسار پاک وحی به دست نیاید، سیراب نـمیکند و حـکمتی که از ناموس دین نباشد گوارا نیست.»[1]
علامه مجلسی در اندک زمانی بـر دانـشهای صـرف و نحو، معنای و بیان، لغت و ریـاضی، تاریخ و فـلسفه، حدیث و رجال، درایه و فقه و کلام احـاطه پیـدا کرد و در چهارده سالگی از فیلسوف بزرگ اسلام ملا صدرا و از فقهای بزرگ عصر خویش ملا محسن فیض کاشانی، ملا صالح مـازندرانی و ... اجازهی روایت داشته است.[2]
اقدامات علامه مجلسی جهت گسترش تشیع:
علامه مجلسی برای گسترش تشیع علاوه بر دیگر فعالیتها، دو کار عمده انجام داد:
1 ـ تألیف کتب شیعی: هنگام ظهور شاه اسماعیل و سالهای آغازین رسمیت دادن به مذهب شیعه، کتابهای فارسی دربارهی تـشیع خـیلی اندک بود، علامه مـجلسی، کارهای بزرگی در راه گسترش و ترویج عقاید و تاریخ و احادیث شیعه به زبان عوام انجام دادند که سبب گردید نام علامه مـحمد بـاقر مجلسی به عنوان تنها شخصیت مذهبی جهان، جزو «مشاهیر یونسکو» ثبت شود. اقدامات علامه در گسترش تشیع آن چنان خشم مخالفانش را برمیانگیخت که عبد العزیز دهلوی، از عالمان اهل سنت معاصر مجلسی، در کتاب «تحفة اثنی عشریة» که در رد شیعه نگاشته بود، با نادیده گرفتنن اقـدامات دیـگر عالمان شـیعه، مینویسد: «اگر دین شیعه را دین آخوند محمد باقر مجلسی بگویند رواست؛ زیرا که مذهب تشیع را او رونق داده است و سابق بر این آنقدر عظمت نداشته است».[3]
کتابهای علامه مـجلسی بـه دو گونه اند: دسته ای به زبان عربی و دسته ای دیگر به زبان فارسی. در بین کتابهای عربی علامه برجستهترین، مهم ترین و مفصلترینش «بحار الانـوار» اسـت کـه آن را «دایره المعارف بزرگ احادیث شیعه» نامیدهاند. امام خمینی(ره) درباره این کتاب میفرماید: «در حقیقت، بحار خـزانه هـمه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد چه نادرست. در آن کتابهایی هست که خود صاحب بحار، آنها را درسـت نـمی داند. و او نخواسته، کتاب علمی بنویسد تا کسی اشکار کند که چرا این کتابها را فراهم کـردی؟ پس نـمیتوان هر خبری را که در بحار است به رخ دینداران کـشید کـه آن خـلاف عقل است؛ چنان چه نتوان بیجهت اخبار آن را رد کرد کـه مـوافق سلیقهی ما نیست. بلکه هر روایتی باید بررسی شود و آنگاه با میزانهایی که عالمان در اصول تـعیین کـردند، علمی بودن یا نبودن آن را اعلام کرد».[4]
علامه ی مجلسی در راستای عمومی کردن مذهب تشیع در ایران، کتاب های فراوانی به زبـان فـارسی در بیش از پنجاه عنوان نوشت کـه نـام بـرخی از آنها به شرح زیـر است: عین الحـیات؛ حلیه المتقین؛ حیات القلوب [در سه جلد؛ جلد یـک سـرگذشت پیامبران،جلد دو سرگذشت پیامبر اسلام، جلد سه دربارهی امامت]؛ تحفه الزائر؛ جلاء العیون؛ مقیاس المصابیح؛ ربیع الاسابیع؛ زاد المعاد و....
برخی از این کتاب ها مثل حیات القلوب، حلیه المـتقین، عین الحـیوه و زاد العماد هنوز در اغلب خانههای مردم ایران موجود است و مرد و زن شیعه با رغبت و میل فراوان آنها را میخوانند.
2ـ مبارزه بـا صوفیان: دومین اقدام اساسی برای گسترش تشیع در زمان علامه مجلسی مبارزه با صوفیان و طرد آنان از مجامع اساسی بود. ادوارد بـراون مستشرق و ایران شناس معروف انگلیسی، به عنوان نخستین مستشرق دانشگاهی که به تحلیل کارنامهی علامه مجلسی پرداخته است، او مجلسی را یکی از بزرگترین و مقتدرترین مجتهدان دوره ی صفویه بر اساس مبارزه با صوفیه میداند.[5]
اکثر شرح حال نویسان اتفاق نظر دارند که علامه مجلسی از کـسانی بـوده اسـت که به طور جدی با صوفیان ستیز کرده است.[6] علامه که از تصوف با عنوان «شجرهی خبیثه یاد میکرد، با صوفیان آشکارا بـه مخالفت پرداخـت و آنـها را محکوم ساخت.[7]
نویسندهی کتاب«فوائد الصفویه» دربارهی اقدامات مجلسی علیه تصوف مینویسد: «وی طریقهی صوفیه را برانداخت. از آن جمله توحیدخانه را که متصل به عالی قاپو در اصفهان بود و هر شب جمعه مشایخ صوفیه جمع شده و یـاهو میزدند، را متوقف کرد و جمیع مشایخ صوفیه را از اصفهان بیرون کردند».
در مـخالفت عـلامه با تصوف به این نتایج میرسیم که مبارزه با تصوف در این دوره به یک حرکت اجتماعی مبدّل شده است.
علامه مجلسی از جمله در رساله «اعتقادات» مینویسد: «جماعتی از مردم عصر ما به نام صوفیه بدعتهایی اختراع کرده و آن را مسلک خود قرار داده و گوشهگیری و رهبانیت را شعار خود ساختهاند تا به نظر خود بدان وسیله خدا را عبادت کنند! رهبانیتی که صوفیه اختراع کردهاند مستلزم ترک تمام واجبات و مستحبات است! به علاوه صوفیه در این رهبانیت [گوشهگیری و خانقاهنشینی] عبادتهای ساختگی پدید آوردهاند. پس ای برادران من! دین و ایمان خود را از فریبهای این شیاطین و دغلبازی آنها حفظ نمایید، و از خدعه و نیرنگ ساختگی آنها که دلهای مردم نادان بدان متمایل میگردد، پرهیز کنید!»[9]
......................................................................................................................
برای مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید:
1. حسین ابراهیم زاده/ دیدار با ابرار (علامه محمد باقر مجلسی).
2. علی دوانی/ مفاخر اسلام، جلد ۸(علامه ی مجلسی بزرگ مرد عرصه ی علم و دین).
پینوشت
[1]. جعفریان، رسول: صفویه از ظهور تا زوال، ص۵۹۳.
[2]. قنبری، زندگی نامهی علامه مجلسی، ص5.
[3]. بهبهانی:مرآت الاحوال جهان نما، ص 411به بعد.
[4]. ابراهیم زاده، دیدار با ابرار، ص14.
[5]. الگار،حامد: «علامه ی مجلسی از دیدگاه خاورشناسان»، فصلنامهی معرفت،شماره ۶۳.
[6]. قنبری، زندگی نامه عـلامه مـجلسی، ص6.
[7]. در باب صفویان، ترجمهی کامبیز عزیزی، ص96؛ دکترنصر، فعالیتهای فکری، فلسفه و کلام، ص96.
[8]. غفاری فرد: تاریخ تـحولات سـیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فـرهنگی ایران در دوران صفویه،ص352 به بعد.
[9]. دوانی، علی، مهدی موعود ترجمه جلد ۵۱ بحار الانوار، ص238.
نظرات
چه عالم زیرکی
همین طور است گه میفرمایید