راستش را بخواهید از ازدواج میترسم میترسم که با ازدواج ازادی و استقلالم و از دست بدم مثلاً سر کار رفتن یا دورهای اموزشی مختلف دیدن ،میترسم که اگه همسر آیندۀ من ادم تحصیلکرده و یا به روزی نباشه این ازادی رو از من بگیره (من مدیر مالی یک کارخانه هستم و برای این شغلم هم برای پیدا کردنش و هم برای خود شغلم خیلی زحمت کشیدم و نمیتونم برای ازدواج ازش بگذرم )و از طرفی هم روم نمیشه که به اطرافیانام بگم که همسر من یک راننده دیپلم ردی هست و اینکه خواهر کوچکتر من خواستگار خوبی داره که همه منتظر من هستن که من یا ازدواج کنم و یا واکنشی نشون بدم که با ازدواج خواهرم موافقم ولی من هر کاری میکنم نمیتونم موافقتمو نشون بدم چون غرور من اجازه نمیده و میترسم که خودم موقعیتهای بعدی رو برای ازدواج خودم از دست بدم و از طرفی میگم که خواهرم نباید به آتیش من بسوزه
***جواب:
سلام
شما در اولین قدم موافقت خود رو با ازدواج خواهرتون اعلام کنید و بگید که من باید فکر کنم و تصمیم بگیرم و اگه قرار باشه به خاطر خواهرم عجله کنم جواب مثبت بدم ممکنه بعدا ضربه بخورم
اگه این طور بگید ارامشی پیدا میکنید که راحتتر میتونید تصمیم بگیرید و غرورتون هم نمیشکنه چون دلیل خوبی برای اجازه دادن جهت ازدواج خواهرتون دارید بلکه تازه یه منت هم سرش میذارید که بهش اجازه ازدواج قبل خودتون رو دادید و همه به شما به عنوان یه ایثارگر که از حق خودش گذشت نگاه میکنند
در قدم بعدی با خیال راحت و سر فرصت مشکلات ازدواج با این خواستگارتون رو بررسی کنید
قبل بررسی مشکلاتتون یه مطلب کلی رو عرض میکنم : اینکه شغل برای شما از ازدواج مهم تره میتونه ضربه جبران ناپذیری به زندگیتون بزنه بخاطر اینکه ممکنه مجبور بشید سالها ازدواج نکنید یا اینکه دست اخر تن به ازدواج با فرد نامناسب بدید، لذا باید با نگاه واقع بینانه حرکت کنید و فقط احساس الانتون رو نبینید و چند سال بعد رو که حسابی جا افتادید و هم ماشین و هم خونه مستقل برای خودتون گرفتید و حسابی رئیس شدید رو ببینید که همه چیز دارید اما احساس میکنید چون ازدواج نکردید و زندگی مشترک ندارید یه کمبود بزرگ دارید و جای خالی همسری رو که به هم عشق بورزید در دلتون احساس خواهید کرد و بعد یه مدت که دیگه خواستگار نیاد ممکنه فکر کنید دلیلی برای ادامه یک زندگی خشک بی عاطفه ندارید و در نتیجه به بن بست میرسید و حتی ممکنه مثل بعض دخترای سن بالای شاغل -که با من صحبت کردند- مرگ رو بهتر از زنده بودن ببینید و این یعنی بزرگترین فاجعهای که در زندگی یک انسان اتفاق بیفته که دلخوشی برای زنده بودن نداره. پس گرچه شغل شما براتون خیلی مهمه اما اینو بدونید که ازدواج مهمتر و سرنوشت ساز تره چون شغل حد اکثرش قدرت مالی و شخصیت اجتماعی براتون میاره اما هیچوقت جای احساس نیاز به زندگی مشترک رو نمیگیره، در صورتی که ازدواج بدون شغل تنها اثرش کمتر بودن امکانات مالی و به دست نیاوردن وجهه اجتماعی است که در قبال ضرر تجرد چندان مهم نیست، بنا بر این عقل اینده نگر میگه تا جایی که میشه حتی با کوتاه اومدن از شغل، نباید ازدواج با فرد مناسب و خوب رو از دست داد
صرف نظر از این مطلب کلی نظرم رو درباره مواردی که گفتید عرض میکنم :
در مورد اینکه میترسید همسرتون به روز نباشه اجازه نده که فعالیتهای مورد نظر رو انجام بدید، به نظر من الزاما این طور نیست که هرکی تحصیلاتش پایینه با کار کردن زن و فعالیتهای مربوط به شغلش مخالف باشه بنا بر این میتونید باهاش صحبت کنید و اگه شرایط شغلی شما رو پذیرفت بهش جواب مثبت بدید اما اگه مخالف بود در صورتی که از شغلتون نمیتونید بگذرید، ردش کنید
در مورد اینم که گفتید ایشون راننده است اگر با توجه به اینکه شما مدیر هستید نمیتونید مساله خجالت از اینکه بگید همسرتون راننده دیپلم ردیه رو با اون راهکاری که در جواب قبلی عرض کردم رفع کنید ردش کنید، اما به نظر من اگه مورد خوب و مناسبه و تنها نقطه ضعفش این دو مورده، رنج خجالت رو کشیدن بهتر از اینه که احتمالا موقعیت یک ازدواج خوب رو از دست بدید خصوصا که خجالت شما بعد از اینکه همه شغل و تحصیلات شوهر شما رو دونستند تموم میشه
موفق باشید
نظرات
باسلام خیلی قشنگ جواب میدن درواقع اگاه به مسائل روزه و به نوعی هم مسائل دینی رو درنظر میگیره وهم عرفی واجتماعی ..به این خواهر خوبم بگم من الان همچی دارم خونه ماشین پول ولی همدم ندارم...واین خیلی بده خیلی بد..
به نظر من راجع به شغل همسرتان کاملا فکر کنید و بعد تصمیم بگیرید. من خودم این اشتباه رو کردم و الان کاملا پشیمانم.
من استاد دانشگاه هستم و شغل همسرم آزاد هست و با اینکه از لحاظ عاطفی و اخلاقی مشکلی با هم نداریم ولی بخاطر شغلش همیشه عذاب میکشم.