حوزه برای ترویج حجاب از زبان هنر استفاده کند

23:08 - 1391/10/07
اگر می‌خواهیم حجاب به عنوان یک عزت هویت‌بخش مطرح شود باید الگوسازی از حجاب شود به گونه‌ای که مردم احساس کنند در حجاب کلاس بیشتری دارند.

به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت به نقل از  رسا ، حوزه برای داشتن عملکرد موفق در عرصه‌های فرهنگی، باید کارشناس و مبلغ حجاب تربیت کند.

رییس دفتر مطالعات و تحقیقات زنان گفت: مهارت‌های ارتباطی مبلغان را تقویت کند، در عرصه هنر دینی فعال و بر ابزار رسانه‌ای مسلط شود و لجنه‌ای از اصحاب و جبهه هنری انقلاب تشکیل دهد، خوراک آنان را تأمین و ارتباطشان را تداوم ببخشد. سبک زندگی مردم در جامعه‌ای که سبک زندگی آن مصرفی است و مرزهای بین مسلمانان و کفار کمرنگ شده، به گونه‌ای دیگر است و نمی‌توان حجاب را به آن سنجاق کرد و نمی‌توان در برابر آن تابلو ورود ممنوع زد. در دورانی که دلالت مطابقی بر بحث حجاب وجود ندارد و در وضعیتی به سر می‌بریم که لازمه‌اش بی‌توجهی به حجاب است، چگونه حجاب نهادینه می‌شود.

وقتی خطیب نماز جمعه تهران 15 سال پیش با افتخار شاخصه‌های لیبرال را اعلام می‌کند و یکی از این شاخصه‌ها را اعطای هزار مجوز انتظار برای مطبوعات اعلام می‌کند، یعنی هرکسی با هر سلیقه‌ای می‌تواند مراجعه کند تا هرآنچه می‌خواهد به دست آورد؛ چرا دو شبکه تلویزیون به 16 شبکه افزایش یافته است به آن سبب که می‌خواهد بگوید انتخاب با مشتری است، اما چرا در بحث حجاب انتخاب با مشتری نباشد.

حجت‌الاسلام محمدرضا زیبایی‌نژاد، رییس دفتر مطالعات و تحقیقات زنان در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا به تحلیل فعالیت‌های حوزه در زمینه ترویج فرهنگ عفاف و حجاب پرداخت و با اشاره به ضعف‌هایی که در فعالیت‌های نهادهای حوزوی در این عرصه وجود دارد، نسبت بین عفاف و حجاب و آنچه در جامعه اتفاق می‌افتد را مورد بررسی قرار داده، که یکی از آنها پاسخ به نوشتار پیشین است.

این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم؛

تبیین دین و ترویج باورها و ارزش‌های دینی در جامعه وظیفه اصلی حوزه‌های علمیه است و حوزویان تنها مسؤولیت تبیین دین و پاسخ به شبهات را برعهده ندارند، بلکه اجرای دین و تعهد دینی هم به عهده دین‌شناسان است؛ به نظر حضرت‌عالی ‌وظیفه حوزه در مقوله عفاف و حجاب چیست؟

اگر بخواهیم به تحلیل فعالیت‌های حوزه در زمینه ترویج فرهنگ عفاف و حجاب بپردازیم، باید ضعف‌هایی که در زمینه فعالیت‌های نهادهای حوزوی وجود دارد و از آن می‌توان به مهندسی معکوس تعبیر کرد را در نظر بگیریم. ابتدا باید دید آنچه در جامعه اتفاق می‌افتد، چه نسبتی با عفاف و حجاب دارد و آن چه باید در مورد حجاب نقطه آرمانی باشد و مردم نسبت به آن معتقد و علاقه‌مند هستند، چیست.

گاهی اوقات به چیزی اعتقاد ذهنی داریم اما تبدیل به باور قلبی که بتوان با آن پیوند برقرار کرد، نشده است. باید نسبت به حجاب اغنای ذهنی صورت گیرد، یعنی حساسیت‌ها به سمت حجاب بیشتر شود و مردم نسبت به آن التزام عملی پیدا کنند. مردم نسبت به مسأله حجاب و اقامه آن حساس شوند، چراکه برخی افراد به حجاب اعتقاد دارند، علاقه‌مند هم هستند و التزام عملی هم دارند، اما نسبت به گسترش آن در جامعه حساس نیستند.

برای این‌که ویژگی‌های مرتبط با بحث حجاب محقق شود، مردم باید تربیت شوند، تربیتی جامع از نظر ذهنی،‌ تمایلات و احساسات لازم است؛ حس زیبایی‌شناختی آنها همان حسی باشد که خدا و پیامبر اکرم‌(ص) می‌گویند یعنی خیر را خیر و شر را شر ببینند و ارزش‌های دینی برای آنان جا افتاده باشد.

خداوند در سوره حجرات آیه 7 خطاب به مسلمانان می‌فرماید «اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمْ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمْ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ؛ خدا ایمان را براى شما دوست داشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست و کفر و پلیدکارى و سرکشى را در نظرتان ناخوشایند ساخت»، یعنی حس زیبایی‌شناسی به گونه‌ای شکل گرفت که ایمان را زیبا و کفر و عصیان را زشت ببینند.

بنابراین مردم باید تربیت شوند به گونه‌ای که حس زیبایی‌شناسی آنان در مقیاس دینی شکل بگیرد؛ وقتی حس زیبایی‌شناسی مردم از سوی دیگران مدیریت می‌شود، برای این‌که حجاب در جامعه مطرح شود، باید ابعاد وجودی، قدرت تبیین و دفاع از حجاب را تقویت کنیم تا سبک زندگی مردم سبک زندگی متدینانه باشد.

با توجه به این‌که سبک زندگی جدید مبتنی بر شادکامی فردی است و در تمام عرصه‌های زندگی این‌گونه تلقین می‌‌شود که حق با مشتری است، انسان در انتخاب سبک زندگی آزاد است و نسبت به امورات خود حق دارد که چه کار کند، چگونه حجاب نهادینه می‌شود، حوزه در این زمینه چه وظایفی دارد؟

سبک زندگی مردم در جامعه‌ای که سبک زندگی آن مصرفی و مرزهای بین مسلمانان و کفار کمرنگ شده، به گونه‌ای دیگر است و نمی‌توان حجاب را به آن سنجاق کرد و نمی‌توان در برابر آن تابلو ورود ممنوع زد. دیگر دلالت مطابقی بر بحث حجاب وجود ندارد و در وضعیتی به سر می‌بریم که لازمه‌اش بی‌توجهی به حجاب است، از این‌رو در مباحث تربیتی باید دنبال دلالت‌های انتظامی بگردیم.

وقتی خطیب نماز جمعه تهران 15 سال پیش با افتخار شاخصه‌های لیبرال را اعلام می‌کند و یکی از این شاخصه‌ها را اعطای هزار مجوز انتظار برای مطبوعات اعلام می‌کند، یعنی هرکسی با هر سلیقه‌ای می‌تواند مراجعه کند تا هرآنچه می‌خواهد به دست آورد؛ چرا دو شبکه تلویزیون به 16 شبکه افزایش یافته است به آن سبب که می‌خواهد بگوید انتخاب با مشتری است، اما چرا در بحث حجاب انتخاب با مشتری نباشد.

در بحث حجاب باید الگوی زیست متدینانه را طراحی کنیم که این الگو لوازم خود را به همراه می‌آورد؛ در اوایل انقلاب هیچ بحثی از حجاب نمی‌شد و همه بحث‌ها سیاسی بود، اما مردم محجبه شدند، چراکه گفتمان انقلاب اسلامی یک سبک زندگی جدیدی را متناسب با انقلاب بر روی کار می‌آورد که لوازم خود را که یکی از آن لوازم حجاب بود، می‌طلبید.

اریک فروم می‌گوید «در جامعه‌ای که مصرفی می‌شود بایستی منتظر باشید روابط جنسی هم باز شود»، چون انسان یک مدیر نفس بیشتر ندارد، اگر این مدیر نتوانست در برابر خواهش‌های اقتصادی نفس مقاومت کند به احتمال زیاد در برابر خواهش‌های جنسی هم مقاومت نمی‌کند و متأسفانه به مردم یاد داده‌ایم که در برابر خواهش‌های انسانی مقاومت نکنند.

برای نهادینه کردن حجاب باید الگوهای سبک زندگی اصلاح شود و بعد ببینیم حوزه برای این الگوها چه کار کرده است. ابتدا منافیات حجاب مانند شراب و موسیقی، باید کنترل شود؛ در روایت داریم «الغناء رویت الزنا؛ موسیقی حرام مقدمه افتادن به زنا و شهوت حرام است»، امام خمینی‌(ره) در چهل حدیث از استاد شاه آبادی نقل می‌کنند که هیچ چیز مانند گوش دادن به موسیقی انسان را از یاد خدا غافل نمی‌کند.

سیستم تربیتی ما در دین سیستم طب سوزنی است، وقتی در حجاب مشکل داریم می‌گوید برو موسیقی را کم کن، سراغ شراب نرو؛ می‌خواهید روزیتان زیاد شود می‌گوید برو استغفار کن و می‌خواهید اعتقادها قوی شود می‌گوید برو دستی بر سر یتیم بکش.

تاکنون برای تربیت مردم به گونه‌ای که قساوت قلب نداشته باشند چه کار کرده‌ایم. حوزه علمیه زمانی که در عرصه تبلیغ وارد می‌شود بر دلالت‌های مطابقی دست می‌زند یا بر مواردی دست می‌گذارد که اگر آنها را درست کند تمایل به حجاب هم درست می‌شود، باید دید اگر بخواهد از عقاید حقه دفاع کند استدلال علمی می‌کند یا ارتباط عاطفی با مردم برقرار می‌کند که این دو روش مختلف تبلیغ است.

تربیت جنسیتی یعنی زن را برای زن شدن و مرد را برای مرد شدن پرورش دهیم؛ الان با توجه به سیستم آموزشی کشور، دختر زن بودن خود را و پسر مرد بودن خود را به رسمیت نمی‌شناسد؛ باید وقار و غیرت مردم تأمین شود، الآن زن در امور خانوادگی غیرتمند هست یعنی حواسش باشد مرد به زن دیگر نگاه نکند؛ یعنی توجهش از او به جای دیگر معطوف نشود، اما مرد دارد روز به روز بی‌توجه‌تر به غیرت می‌شود.

ویژگی‌های مردان و زنان در حال تضعیف شدن است، نظام آموزش و پرورش، نظام آموزش کشورهای سرمایه‌داری را وارد کشور کرده است؛ دختری که فارغ‌التحصیل نظام مدرسه‌ای است برای شغل آرزوهای بزرگی بالاتر از ازدواج و فرزندداری دارد و وقتی وارد خانه می‌شود می‌خواهد شوهر را مدیریت کند. تا زمانی که ویژگی‌های زنانه و مردانه شکل نگیرد، اگر قرار است زن‌های بدحجاب کنترل شوند، شوهران و پدران باید در مرحله اول آنها را کنترل کنند.

کل نظام تربیتی از صدا و سیما تا آموزش و پرورش در حال تحقیر کردن مرد است و دیگر نمی‌توان در زندگی خانوادگی تحکم کرد، چراکه حاکمیت تضعیف شده است، اگر قرار باشد حجاب در جامعه جا بیفتد باید مرد با خصال مردانه و زن با خصال زنانه زندگی کنند و کل نظام اجتماعی پشتیبان مرد در ایفای نقش مردانه و پشتیبان زن در ایفای نقش زنانه باشد و به زن باید سازش‌پذیری با زن و به مرد قدرت مدیریت را آموزش دهد.

با ملاحظه و دقت در تصمیم‌ها، برنامه‌ها و اقدام‌های صورت گرفته در سه دهه اخیر فی‌الجمله می‌توان گفت که مدیریت دقیق و جامعی بر وضعیت فرهنگی کشور و بیشتر در بحث عفاف و حجاب حکمفرما نیست، با وجود این، چه زمانی می‌توان انتظار داشت که فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه ترویج شود؟

زمانی اهداف ما در بحث حجاب تحقق پیدا می‌کند که مرجعیت‌های اجتماعی ما مرجعیت‌های مهذب و فرهیخته باشد؛ پس از انقلاب مرجعیت نهادهای دینی بر خلاف ظاهر تضعیف شده است چراکه در زیر شعارهای جذاب ولایت ولایت ولایت به دولت سالاری دامن زدیم، یعنی گفتیم که خداوند مسؤول هدایت مردم است و این مسؤولیت را به پیامبران و امامان واگذار کرده و در زمان غیبت این مسؤولیت به ولی فقیه که نایب عام امام زمان‌(ع) است واگذار شده، بعد آمدیم نتیجه گرفته‌ایم پس دولت اسلامی می‌تواند در همه امور مداخله کند، آیا دولت اسلامی ولی فقیه است، بعد دولت مدرن را به نام دولت اسلامی معرفی کردیم که در سیستم دموکراتیک به دست می‌آید و بروکراسی خاص خود را دارد.

بعد از انقلاب دولت را تقدیس کرده‌ایم و در نتیجه نهادهایی که نقش مرجعیت را ایفا می‌کردند به محاق رفتند و جایشان را به مرجعیت‌های جدید دادند. خجالت ندارد برای حوزه علمیه که مسیونر آلمانی به زلزله زدگان بم کمک کنند، آمریکایی‌ها بیایند استیک دست مردم دهند و عملا حوزه علمیه به عنوان نهادی وارد این عرصه نشود. بعد هم آقای عزت الله انتظامی اعلام کند که اگر شده در خیابان‌ها می‌ایستیم از مردم پول جمع می‌کنیم مردم حرف ما را زمین نمی‌اندازند؛ مرجعیت‌ها باید مرجعیت‌های مهذب و فرهیخته باشند، اما در این دو سه دهه مرجعیت روحانیت تبدیل به مرجعیت هنرپیشگان شده است.

ضعف روحانیت در عرصه ترویج فرهنگ حجاب و عفاف به آن سبب است که پیوندهای خود را با مردم تضعیف کرده و فکر می‌کند تبلیغ با محور علم انجام می‌شود، از این‌رو در تبلیغات دینی به دنبال اقتدار علم می‌گردد، در حالی که در تبلیغ اقتدار روانی یعنی نفوذ در قلوب مردم بیشتر نقش دارد؛ به جای سیستم سنتی مردمی با محوریت روحانیت، سیستم‌های مدرن را نشانده‌ایم، شاید برخی اقتضائات زمانی بوده است، اما باید متوجه بود که وقتی چیزی جایگزین می‌شود باید دید چه چیزی را از دست می‌دهیم.

مطالعات اجتماعی در حوزه نیست که اگر داشتیم می‌دانستیم جامعه متحول در چه وضعیتی است و اندازه آن به دولت فشار وارد می‌کردیم. برای جا انداختن حجاب و عفاف باید سبک زندگی دینی باشد که نیست و رسانه‌های جهانی شده سبک زندگی را به خورد ما می‌دهند. باید تربیت جنسی داشته باشیم که اکنون نظام آموزش و پرورش و نظام رسانه‌ای دختر و پسر را برای زن شدن و مرد شدن پرورش نمی‌دهند.

ارتباط‌ها باید محدود باشد، در جامعه‌ای که اختلاط زن و مردم حداقلی است، فضا به گونه‌ای می‌شود که زن و مرد با یکدیگر ارتباط کمتری پیدا می‌کنند و سخت‌گیری در امر حجاب زیادتر می‌شود، اما وقتی اختلاط فراگیر شد و گفتیم مشارکت اجتماعی برای زنان خوب است اما با حجاب و عفاف، این نحو فراخوان مشارکت اجتماعی پیامدهایی را به دنبال خواهد آورد.

زنی که طبیعتا میل به تبرج دارد و مردی که ساختار طبیعی آن میل به شکار است کنار هم می‌نشانند و بعد می‌گویند که تخلف نکنید. در جامعه خواسته‌ایم راه‌های غیرمشروع را ببندیم، در حالی که مشروع هم در فرهنگ عمومی نامشروع است، ‌نتیجه آن می‌شود که به نیازهای شهوانی جوانان پاسخ داده نمی‌شود.

باید بتوان به درستی تحلیل کرد که این بدپوشی‌ها تا چه میزان جنسی است و تا چه میزان بحث هویتی است. تب کنکور تا چه اندازه بالا است، در جامعه که تب کنکور بالا رفته به آن سبب است که مردم پوز علمی می‌دهند و فرد دغدغه علمی ندارد و احساس می‌کند اگر در کنکور قبول نشود تحقیر می‌شود در حالی که آمار می‌گوید کسانی که به دانشگاه می‌روند آمار بیکاری آنها دو برابر کسانی است که تحصیل ندارند. تحصیلات عامل هویت‌بخش به دختر و پسر ما است.

محجبه بودن اعتقاد بسیاری از دختران است اما از نظر رفتاری، رفتارشان با حجاب نیست، احساس می‌کنند در باحجابی تحقیر می‌شوند این نحو پوشش را برای ابراز هویت می‌خواهند؛ یعنی حقارت و عزت اجتماعی جایش عوض شده است. حساسیت مردم نسبت به معروف و منکر عوض می‌شود، به منکر امر می‌کنند و از معروف نهی می‌کنند و تحول به گونه‌ای است که جای این‌ها عوض می‌شود.

یک روز صبح که برای انجام کاری به تهران سفر کرده بودم، وقتی خواستم مترو سوار شوم، دختران و زنانی را با وضعی بسیار زننده از لحاظ آرایشی مشاهده کردم، با خودم گفتم حتما اینها موقع نماز شب، به آرایش خود مشغول بودند، اما دیدم همین زن‌ها وقتی سوار مترو شدند، قرآن می‌خواندند و یا کتاب دعا در دست داشتند که این امر نشان می‌دهد، زن در سلوک فردی متدین است اما در سلوک اجتماعی می‌خواهد از جامعه عقب نماند.

پیوند روحانیت و مردم از اوایل دهه شصت رو به صعود گذاشت و بعد افول پیدا کرد تا دولت اصلاحات و در دولت اصلاحات این نتیجه حاصل شد که بین روحانیت و مردم دارد فاصله می‌افتد، از این‌رو جامعه روحانیت در فکر جبران برآمد، اما ساز و کار را به درستی پیدا نکرد، به نظر حضرت‌عالی علت چیست؟

اگر تحلیلی از تحولات اجتماعی نداشته باشیم، ممکن است به یک یأسی نسبت به خودمان برسیم. این تحولات اجتماعی مقداری برای جامعه ارتباطی است و باید متوجه باشیم که اگر حوزه هم کار خود را به درستی انجام می‌داد، باز هم درصد بسیار زیادی از تحولات اتفاق می‌افتاد. کل مرزهای جامعه از سال 1960 به بعد که وارد فضای تلویزیون، ماهواره و اینترنت شدیم و به اصطلاح در فضای جهانی شدن ارتباطات و اقتصاد قرار گرفتیم، در حال برداشته شدن است، مرز اعتقادی بدون مرز ارتباطی برداشته می‌شود.

ارتباط رسانه‌ای ارتباط اعتقادی را هم ایجاد می‌کند که وقتی ارتباط اعتقادی توسط ارتباط رسانه‌ای برقرار شود، تضعیف خواهد شد. نسل‌های پیشین وقتی می‌خواستند اسم کسی را بیاورند دهان خود را آب می‌کشیدند و یهودی‌ها در برخی شهرها در محل‌های جدا از مسلمانان زندگی می‌کردند و مرز بین اسلام و کفر مشخص بود؛ اما در جامعه‌ ارتباطی که در حال جهانی شدن است و اقتدار قدرت‌های منطقه‌ای در حال تضعیف شدن، نباید گفت که چرا دولت این کار را می‌کند و یا نمی‌کند.

حوزه برای این‌که بخواهد در عرصه ترویج فرهنگ عفاف و حجاب و عرصه‌های فرهنگی دیگر موفق عمل کند باید چه شیوه‌ها و روش‌هایی را به کار بندد؟

حوزه برای انجام رسالت خود باید در چند عرصه فعالیت کند؛ در بحث‌هایی که ناظر به تولید معنا و مفهوم و تولید اندیشه است مانند بحث عفاف و حجاب، اقناع علمی درست کند و آن را به زبان‌های مختلف ترویج‌ دهد. گاهی وقت‌ها در زمینه حجاب حرف علمی داریم اما حرف علمی برای فهم مردم تبدیل نشده و نهادهای مبدل نداریم که برای اقشار مختلف این حرف‌ها را به زبان مختلف بزنند. اینجا برای تأثیرگذاری روانی بر مخاطب ابزار هنر مؤثر است. حوزه باید بتواند حرف خوب خود را به وسیله ابزارهای هنری اثربخش کند.

استفاده از زبان هنر برای رواج برخی دیدگاه‌ها و اندیشه‌ها مؤثر است، در خصوص بحث حجاب باید با تولید و ترویج معنا، از زبان هنر استفاده کرد و حوزه باید خود را با عرصه مدیریت و برنامه‌ریزی اجتماعی درگیر کند؛ با اولویت‌هایی که در کشور برای مسائل تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و ارشادی وجود دارد، درگیر شود و با دانشگاه‌ها مشارکت کرده و منویات خود را در طراحی سبک زندگی اسلامی پیاده کند.

الگوهای سبک زندگی دینی به این معنا که مردم در زندگی امروز چگونه عمل کنند که کارآمد باشد؛ حوزه برای این‌که بتواند در عرصه‌های فرهنگی موفق عمل کند، باید کارشناس امر حجاب و مبلغ حجاب تربیت کند، مهارت‌های ارتباطی مبلغان را تقویت کند، در عرصه هنر دینی و تسلط بر ابزار رسانه‌ای فعال شود و لجنه‌ای از اصحاب و جبهه هنری انقلاب تشکیل دهد و خوراک آنان را تأمین و ارتباط آنان را با هم تداوم ببخشد.

نحوه تعامل حوزه با نهادهای حکومتی در امر فرهنگ‌سازی حجاب و عفاف باید چگونه باشد؟ انتظارات روحانیت از نهادهای حکومتی در این زمینه چیست؟ آیا طرح امنیت اجتماعی نیروی انتظامی را اجرایی می‌دانید؟

ارتباط حوزه با نهادهای حکومتی در برخی جاها سازمانی و در برخی جاها غیرسازمانی است؛ این ارتباطات سامان‌مند نیست، باید ارتباط نهادی برقرار شود و حوزه به عنوان یک نهاد مطرح شود. کسانی که به عنوان نماینده نهادی در این ارتباط ها شرکت و فعال می‌شوند باید حوزه را به عنوان یک نهاد بپذیرند. اما وقتی حوزه به تحلیل درستی از شرایط نرسیده و مطالعات فرهنگی و اجتماعی از وضعیت موجود و تحولات ندارد و وقتی می‌خواهد اظهار نظر کند، اظهارنظرها بسیار عرفی است و فشارهایی هم که به نیروی انتظامی می‌آورد نشان می‌دهد تحلیلش از موضوع بسیار سطحی است، چگونه می‌توان انتظار داشت که با نهادهای حکومتی تعامل درستی برقرار کند.

حوزه هم وضعیت اجتماعی را به درستی نمی‌شناسد و هم گمان می‌کند دولت ابرقدرت است. اگرچه باید کاری کرد که متخلفان از تخلف خود وحشت‌زده شوند، اما نگاه حوزه نسبت به مقوله قدرت یک نگاه عرفی است و قدرت را قدرت سخت می‌بیند؛ حواسمان نیست مقابله با متخلف در جامعه‌ای که در آن بی‌حجابی ناهنجاری است و مردم آن را بد می‌دانند ساده است چراکه احساس و افکار عمومی پشت سر شما است، اما گر بدحجابی تبدیل به هنجار شد، وقتی بخواهید وارد شوید، مقابل مردم هستید.

در جایی نیروی انتظامی می‌تواند موفق باشد که مردم برای عملکرد او هورا بکشند، مردم از جمع کردن چاقوکش‌ها حمایت می‌کنند چراکه هنوز چاقوکشی تبدیل به هنجار نشده است، اما وقتی جامعه مقابل ما است باید چه کار کنیم؛ حوزه باید با این فرض اقدام کند که مردم نسبت به موضوعی مشتاق شوند و حمایت کنند.

راهکار مطالبات اجتماعی حوزه چیست، حوزه از دولت مطالبه دارد و از آن طرف نیروی انتظامی می‌گوید باید بقیه نهادها به وظیفه خود عمل کنند؟

این مشکل در خصوص بحث حجاب و عفاف نیست، بلکه به سبب ضعف ارتباطی حوزه از ابتدای انقلاب با نهادهای حکومتی است؛ بسیاری از علما معتقدند حرف می‌زنیم اما گوش شنوایی در نهادهای حکومتی نیست، پیش نهادهای حکومتی که برویم می‌گویند حوزه حرفی برای زدن ندارد و جلو نمی‌آید. حوزه و نهادهای حکومتی زبان مفاهمه با یکدیگر ندارند و تا مدتی حوزه باید به این سمت برود که نهادهای تخصصی را تقویت کند تا مشکلات امروز، فردا کمتر شود.

حوزه کارشناسانی را که بتوانند کنار نهادهای حکومتی در مسند برنامه‌ریزی اجتماعی قرار بگیرند کم پرورش داده است و آنهایی را که پرورش یافته‌اند تازه در حال یاد گرفتن ادبیات کاری هستند. باید فرض کنیم در عرصه مدیریت اجتماعی هستیم و حکومت برای خودمان است، پس نیروهای اصلی را باید خودمان تربیت کنیم.

جریان عمومی حوزه با نهادهای تخصصی خود ارتباط ندارد، وقتی روحانیت بخواهد در مسأله عفاف و حجاب اظهارنظر کند، تا به حال نشده که به یک نهاد تخصصی بگوید تا فهمش را از این موضوع ارائه دهد؛ علما در عرصه اقتصاد موضع‌گیری می‌کنند در حالی که در کنار آنها نهادهایی هستند که به صورت تخصصی وارد عرصه شده‌اند و باید با آنها مشورت کنند و وقتی به یک جمع‌بندی رسیدند، اظهارنظر کنند.

مقام معظم رهبری دو سال پیش با جامعه مدرسین جلسه داشتند و بحث عفاف و حجاب را مطرح کردند و بحث این بود که دولت نمی‌خواهد این طرح را انجام دهد. در کشور یک وحدت رویه وجود ندارد، اشکال به دولت سر جای خود، اما یک اشکال روشی به حوزه آن است که وقتی بخواهند درباره مسأله‌ای اظهارنظر کنند، ابتدا باید تحلیل یک مرکز تخصصی مربوطه را بخواهند و بعد اظهارنظر کنند، که البته این کار اتفاق نمی‌افتد. هرچه موقعیت‌ها خطیرتر می‌شود باید اعتقاد به کار کارشناسی نیز بیشتر شود که متأسفانه این اتفاق در حوزه نیفتاده است.

نظر خود را درباره روحانیانی که در عرصه امر به معروف و نهی از منکر مضروب گشته‌اند بیان فرمایید؟ اساسا چرا در جامعه این شرایط به وجود می‌آید و یک آمر به معروف و ناهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد؟

جامعه‌ای که فردگرا می‌شود یعنی شادکامی فردی در آن اصل است و قوانین و مناسبات اجتماعی در خدمت کیف فردی قرار می‌گیرند، این مسأله مطرح می‌شود که مردم تمایلات مختلف دارند و موقعی که مردم تمایلات مختلف دارند، همبستگی اجتماعی به وجود می‌آید؛ گاهی وقت‌ها اختلاف‌ها سبب انسجام می‌شود و جامعه به این هدف می‌رسد که هرکسی باید سرش در لاک خودش باشد که اگر این اصل پذیرفته شد به راحتی می‌توان تفاهم کرد.

زمانی آقای متکی می‌گفتند که کلینتون به ژاپن رفته بود و موقعی که با ژاپنی‌ها دیدار داشت در یک کنفرانس مشترک شرکت کرد و این مسأله را مطرح کرد به این نتیجه رسیدیم در خیلی از مسائل با هم تفاهم نداریم. باید توجه داشت که شیوه ورود در جامعه‌ای که فردگرا شده با شیوه ورود در جامعه‌ای که مردم نسبت به امور یکدیگر احساس مسؤولیت می‌کنند، متفاوت است.

در جامعه فردگرا هرکس زندگی خود را می‌کند و اگر قرار باشد به همدیگر گیر دهیم اختلافات اجتماعی ایجاد می‌شود؛ امر به معروف و نهی از منکر درجامعه‌ای جواب می‌دهد که پیوند اجتماعی براساس همبستگی اجتماعی تعریف شده باشد و در جامعه‌ای که ارزش‌های جمع‌گرایانه بر آن حاکمیت دارد امر به معروف و نهی از منکر جا می‌افتد، اما جامعه‌ای که در حال فردگرا شدن است، تلقی از امر به معروف و نهی از منکر فضولی است و کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر است مزاحم زندگی مردم به شمار می‌رود.

حضرت‌عالی به تحلیل فعالیت‌های حوزه در زمینه ترویج فرهنگ عفاف و حجاب پرداختید و با اشاره به ضعف‌هایی که در فعالیت‌های نهادهای حوزوی در این عرصه وجود دارد، نسبت بین عفاف و حجاب و آنچه در جامعه اتفاق می‌افتد را مورد بررسی قرار داده و مشکلاتی را برشمردید، اگر راه‌حلی برای برون رفت از این وضعیت مدنظر دارید، بفرمایید؟

روحانیت اعتمادسازی کند، ‌اعتمادسازی با دستگاه‌های علمی؛ ادبیات کارشناسی و زبان مفاهمه حوزه باید تقویت شود و اعتمادسازی با عموم مردم و آنها را بفهمد. من طرفدار ساختارشکنی از تبلیغ هستم؛ تبلیغی که تنها به ماه محرم، ماه صفر و ماه مبارک رمضان منحصر شود، کم اثر است. روحانی باید در متن زندگی و در کنار مردم باشد و تبلیغ باید در عرصه‌های مختلف انجام شود. مردم باید احساس کنند که روحانی یا مشکل آنان را حل می‌کند یا اگر حل نمی‌کند در کنار آنان غصه می‌خورد و مشکل آنان را می‌فهمد.

باید به بخش‌های تربیتی توجه کرد و در بخش‌های تربیتی سن را پایین آورد. حجاب باید به چه عنوان رعایت شود؛ به مسأله حجاب یا به عنوان یک ارزش اسلامی نگاه شود یا به عنوان یک سنت ملی. در برخی کشورها مانند مالزی حجاب منبعث از تربیت دینی و اسلامی نیست. گاهی وقتها حجاب به عنوان عامل عزتمندی اجتماعی معروف می‌شود مانند اوایل انقلاب که بسیاری از بی‌حجاب‌ها محجبه شدند. اگر بخواهیم حجاب را به عنوان یک ارزش اسلامی در جامعه بازتولید کنیم باید بر روی تربیت جنسی مردم کار شود؛ اگر می‌خواهیم حجاب را به عنوان یک قانون و انضباط اجتماعی جا بندازید باید روحیه قانون‌پذیری و نظم اجتماعی را در مردم تقویت کنیم.

قانون در کشور ما جا نمی‌افتد چون می‌دانند با مهره‌های درشت برخورد نمی‌شود، اگر مردم احساس کنند که نیروی بازدارنده با کسی تعارف ندارد و مهره‌ها هم به واسطه بی‌حجابی بازداشت می‌شوند، دیگر مخالفت نمی‌کنند. باید فرهنگ قانون‌پذیری و نظم در جامعه نهادینه شود و اگر می‌خواهیم حجاب به عنوان یک عزت هویت‌بخش مطرح شود باید الگوسازی از حجاب شود به گونه‌ای که مردم احساس کنند در حجاب کلاس بیشتری دارند.

حوزه باید بحث تبلیغ را در سنین پایین‌تر ببرد، تبلیغ را با محوریت خانواده انجام دهد. خانواده هنوز به عنوان یک سیاست روشی برای حوزه جا نیفتاده است، خانواده‌ها مخاطب طلاب هستند، اما خانواده ادبیات تبلیغ نیست و هنوز با افراد به مثابه یک فرد ارتباط برقرار می‌کنیم. الگویی از روابط خانوادگی را به فرزندان یاد دهیم که در هاله‌ای از عفاف باشند و در روش و محتوا سیاستگذاری کنیم تا در آینده وظیفه خود را نسبت به خانواده‌ها ادا کرده باشیم.

فرهنگ جنسی در دوران کودکی و نوجوانی شکل می‌گیرد و بسیاری حتی پیش از بلوغ، باید بدانیم که عالم تربیت با عالم تکلیف فرق می‌کند، تکلیف برای آدم بالغ است اما فردی که پنج ساله می‌شود باید تربیت شود. حساسیت در برنامه‌هایی مانند فیتلیه و مانند آن باید بیشتر شود که دختر و پسر را کنار هم می‌نشانند و کاملا مرز جنسیتی را به هم می‌ریزند.

در این وانفسا کسانی دارند برای حوزه مباهات و آنچه به آن حساسیت نداریم و برای افراد نابالغ برنامه‌ریزی می‌کنند و زمانی که به سن بلوغ رسیدند دیگر کاری نمی‌شود کرد. در آموزش و پرورش هم باید از کودکان و مهدکودک‌ها شروع کرد؛ آموزش زبان خارجی به کودکان خردسال مرجعیت‌های دیگری را برای آنان ایجاد می‌کند و باید نسبت به این مسأله هوشیار باشیم؛ حتی برخی پیش‌دبستانی‌ها رقص یاد کودکان می‌دهند که متأسفانه هیچ‌کس هم نسبت به این مسأله حساس نیست.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****