نمیتونم پسر به این خوبی رو کنار بذارم اما اون دلسرد شده

22:17 - 1391/12/02
من مشکلم اینجاست که نسبت به علاقه و بی علاقگیش اطمینان ندارم بعدم نمیخوام الکی از دستش بدم چون تمام معیارهای دینی اخلاقی اجتماعی رو داره...
چتر

من بیست و سه سالمه و کمتر از یه ساله که با پسری بیست و پنج ساله که از همه لحاظ پسندیدمش آشنا شدم ، تو این مدت فقط چند دفعه تلفنی باهاش در ارتباط بودم و بس!

جفتمون تقریبا مذهبی هستیم و از ارتباط بی هدف دختر و پسر خوشمون نمیاد ،حالا مشکل اینجاس که من بهش علاقه مند شدم و اونو مطمن نبودم! تا وقتی که حس کردم رفتارش بستر رو برای ابراز علاقه من فراهم کرده و ابراز علاقه کردم!

در جواب من ازم فاصله گرفت و علت رو مطالعه شدیدش واسه کنکور ارشد بیان کرد! الانم با هم اصلا درارتباط نیستیم! نمیدونم چی شد و چی میشه؟ به نظرتون از دلم بیرونش کنم؟با اینکه میدونم دیگه هرگز چنین کسی رو با اون شخصیت بالا دیگه پیدا نمیکنم؟ حس میکنم با این که خیلی پیشش بی شخصیت جلوه میکنم لابد!! ولی جدّا دوسش دارم.

من مشکلم اینجاست که نسبت به علاقه و بی علاقگیش اطمینان ندارم بعدم نمیخوام الکی از دستش بدم چون تمام معیارهای دینی اخلاقی اجتماعی و... رو داره که از نظر همتون (بزرگتر و عاقلترها) لازمه!!!

گفتید آدم حسابی اینم آدم حسابی! پس حالا کمکم کنید یک جوری به سمتم کشیده شه چون جدا آدم درست و با ارزشیه که به منم که عمری پاک زندگی کردم خیلی میاد... چه کنم کنار گذاشتنش اشتباهه و کنار نگذاشتنشم به قول همه یه ریسکه... کمکم کنبد

***جواب:

سلام

یک راه که دختر می‌تونه برای جذب پسر استفاده کنه طریق غیر مستقیمه اما مشکل اینه که شما این مسیر رو هم خراب کردید چون بهش اظهار علاقه کردید البته می‌تونید دوباره این راه رو امتحان کنید اما معلوم نیست نتیجه داشته باشه چون ظاهرا اون پسر شما رو نمی‌خواد وگرنه پاشنه در خونه شما رو در آورده بود بخاطر اینکه پسر بر خلاف دختره هم به راحتی می‌تونه تمایلش رو بیان کنه بخاطر اینکه طالب بودن برای پسر عیب نیست و هم می‌تونه اقدام کنه پس وقتی که کاری نمی‌کنه معناش اینه که نمی‌خواد

شاید بگید می‌خواد اما شرایطش رو نداره جوابش اینه که اگر این طور باشه میاد و قول صبر کردن می‌گیره نه اینکه بره و پشت سرش رو هم نگاه نکنه

شما گفتید که نمی‌خواید یه مورد خوب رو از دست بدید، من احساس شما رو درک می‌کنم اما اینم مثل خیلی از چیزای خوب دیگه است که وقتی نمی‌شه به دستش اورد باید رهاش کرد چون چاره‌ای نیست درست مثل کسی که می‌دونه خیلی چیزا براش خوبه اما وقتی نمی‌تونه اونو به دست بیاره چاره‌ای نداره جز اینکه از فکرش بیرون بره پس نباید مثل بچه عمل کرد که می‌گه الا و بالله من این اسباب بازی رو می‌خوام و هرچه بهش می‌گن نمی‌شه بازم اصرار می‌کنه. پس باید واقع نگر بود چون همیشه اونی که می‌خوایم و دوست داریم اتفاق نمیفته بنا بر این ادم باید قبول کنه که یه وقتایی نمی‌شه کاری کرد و باید شکست رو قبول کرد وگرنه باید مدتها به تلاش بی حاصل بپردازه یا اینکه فکرش رو به چیز نشدنی مشغول کنه

نتیجه اینکه طرف شما هرچقدر هم درست و با ارزش باشه وقتی شما رو نمی‌خواد باید ازش دست بردارید

اما اینکه شما گفتید: من مشکلم اینجاس که نسبت به علاقه و بی علاقگیش اطمینان ندارم، جوابش اینه که لازم نیست بدونید علاقه نداره تا ازش فاصله بگیرید بلکه حتی اطمینان به علاقه‌اش هم کافی نیست چون اونی که به درد می‌خوره فقط اینه که عملا جلو بیاد وگرنه اگه علاقه‌اش به حد ازدواج نرسه، چه فایده داره؟ می‌شه مثل کسانی که پشت ویترین می‌ایستند و شیء مورد علاقه شون رو نگاه می‌کنند اما به هراز و یک دلیل برای خریدش اقدام نمی‌کنند، این علاقه اونا چه فایده داره؟ پس تا وقتی که عملا اقدام نشه عشق و علاقه هیچ ثمری نداره

به نظر من شما با این عشق و علاقه بی ثمر فقط وقت و عمر گرانبهای خودت رو تلف می‌کنی و خودتو زجر می‌دی و اگه این مساله رو رها نکنی از دو حال خارج نیست: یا بی گدار به آب می‌زنی و دوباره طرفش می‌ری و تو رو پس می‌زنه و حسابی سبک می‌شی، یا اینکه مدتی طولانی با همین افکار سر می‌کنی و بعد که حسابی عمرت تلف شد خسته می‌شی و از بخاطر ناچاری رهاش می‌کنی اما وقتی نگاه می‌کنی می‌بینی که چقدر ضرر کردی بخاطر اینکه کلی خواستگار رو رد کردی که دیگه سراغت نمیان پس قبل اونی که خیلی دیر بشه عقلت رو بر احساست غلبه بده و به جای عاشقانه حرکت کردن عاقلانه تصمیم بگیر و راه صحیح رو که دل کندن از اون پسره انتخاب کن

موفق باشید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 0 =
*****