صحابه و اطرافیان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) هر گاه دستوری بر خلاف میل خویش میدیدند با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مخالفت میکردند، این مخالفتها اغلب مربوط به امور غیر عبادی بود، زیرا که صحابه خویشتن را فردی در کنار رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میدیدند، که میتواند اظهار نظر کند، و حتی(نعوذبالله) از ایشان بهتر تصمیم بگیرند.
تاریخ گواهیست بر مظلومیت انسان و جامعه بشری، در آن هنگام که گروهی خواسته یا ناخواسته، با تفکرات انسان محورانه در مقابل خدا و پیامبرش ایستادند، و در سقیفه جمع شدند، تا برای جامعه اسلامی رهبر مشخص کنند، و این کار سرآغازی بود تا دین پیامبر خاتم(صلیاللهعلیهوآله) به انحراف کشیده شود، دینی که برای هدایت تمام بشریت از سوی خداوند متعال، به سوی کره خاکی فرستاده شده بود، سرگذشت این حادثه، با رویدادی دیگر گره خورده است، رویدادی که از سوی رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و در آخرین ماههای حیات ایشان در پیشانی تاریخ میدرخشد، واقعهای به نام «غدیر خم».
این دو واقعه گرچه، حدود هفتاد روز با یکدیگر فاصله دارند، ولی آثار متفاوتی بر آنها مترتب است، در واقعه غدیر، زحمات بیست و سه ساله پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به نتیجه رسید آنچنان که خداوند متعال خطاب به ایشان فرمود: «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا[مائده/3] امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم» ولی حدود دو ماه و نیم بعد از غدیر خم و پس از وفات رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) گروهی از صحابه در سقیفه جمع شدند، و برخلاف پیمانی که در غدیر بسته بودند، حق امیرالمومنین(علیهالسلام) را پایمال کردند. کنکاش در مورد علل این اتفاق میتواند، گوشهای از مظلومیت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) را آشکار گرداند و چراغ راهی برای رهروان حقیقت باشد.
علل متعددی برای فراموشی غدیر از سوی صحابه وجود دارد؛ ولی آنچه که به صورت پر رنگ دیده میشود، مسأله دیدگاه صحابه در مورد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و فرامین ایشان است، به عبارت دیگر، غالب صحابه در مقابل فرامین پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به دو شیوه برخورد میکردند، اگر دستورات رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در مورد اعمال عبادی بود، ایشان بدون اعتراض سر تسلیم فرود میآوردند، و مطیع احکامی میشدند، که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) برای ایشان بیان کرده است. در مقابل اگر دستورات رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) غیر عبادی بودند، صحابه لب به اعتراض میگشودند، و تلاش میکردند تا نظر خویش را بر رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تحمیل کنند.
در حقیقت غالب صحابه، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را فقط به عنوان فردی که بیان کننده احکام عبادی است، میشناختند، و برای ایشان نقش حکومتی قائل نبودند، یا حداقل خویشتن را فردی در عرض رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میدیدند، که میتوانند(نعوذبالله) نظری بهتر بدهند. از اینرو از دیدگاه صحابه، انتخاب خلیفه، مسأله مهمی مانند احکام عبادی نبود، تا لازم باشد به دستورات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در این زمینه عمل کنند. سیره صحابه، به خوبی این دیدگاه را تأیید میکند؛ ما در این نوشتار به چند نمونه از این مخالفتها با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) اشاره میکنیم تا خواننده محترم بداند سیره اصحاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) چنین بودن است.
الف) در آخرین لحظات عمر شریف رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) جمعی از صحابه به دیدار ایشان رفتند، و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) درخواست قلم و دوات کرد تا وصیتی بنویسد، تا بعد از ایشان گمراه نشوند، در این هنگام عمر بن خطاب به مخالفت برخواست، و پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را فردی معرفی کرد(نعوذ بالله) که بیماری بر وی غلبه کرده است، و نمیداند که چه میگوید. این حادثه به قدری سخت و ناراحت کننده بود که ابن عباس از آن به عنوان «تمام مصیبت» یاد میکند.[1]
ب) واقعه دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، داستان سپاه اسامه است. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در آخرین روزهای عمر شریف خویش تلاش میکرد تا سپاهی را به فرمانده اسامه به جنگ با رومیان بفرستند، ولی به خاطر نافرمانی صحابه، این امر محقق نشد، و این اتفاق به قدری بر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) سنگین آمد که ایشان مخالفان را لعنت کردند؛ آنان میگفتند که «اسامه» جوان است و لیاقت فرماندهی را ندارد، در سپاه اسلام، بزرگان و پیرمردها زیادند، باید یکی از آنها امیر لشگر گردد.[2]
ج) واقعه نماز جمعه: در این حادثه مردم با شنیدن خبر حضور کاروانهای تجاری، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را رها کرده و به سوی آنها رفتند. این حادثه به قدری سخت و اهانتآمیز بود که آیه قرآن در مورد آن نازل شد، و خدا متعال خطاب به مسلمانان فرمود: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ[جمعه/11] و چون دادوستد يا سرگرمى ببينند، به سوی آن میشتابند، و تو را در حالى كه ايستادهاى ترك مىكنند. بگو: آنچه نزد خداست از سرگرمى و از داد و ستد بهتر است، و خدا بهترين روزىدهندگان است».[3] و موارد متعدد دیگر که پرداختن به تمام آنان در این نوشتار امکانپذیر نیست.
حوادثی به این نحو، به خوبی این حقیقت را آشکار میکند، که صحابه و اطرافیان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) هر گاه دستوری بر خلاف میل خویش میدیدند با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مخالفت میکردند، این مخالفتها اغلب مربوط به امور غیر عبادی بود، زیرا که صحابه خویشتن را فردی در کنار رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میدیدند، که میتواند اظهار نظر کند، و حتی(نعوذبالله) از ایشان بهتر تصمیم بگیرند.
این اندیشه سبب گردید، تا بعد از وفات رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) جمعی در سقیفه گرد هم آیند و با عقل ناقص خویش، در مقابل خداوند متعال و رسولش(صلیاللهعلیهوآله) بایستند، و مدعی شوند که امیرالمومنین(علیهالسلام) به خاطر کشتن بزرگان عرب جاهلی و جوان بودن(نعوذبالله) لیاقت رهبری و خلافت جامعه اسلامی را ندارد.[4]
_________________________________________________________
پینوشت
[1]. رجوع كنيد به صحيح بخارى، كتاب المرضى باب قول المريض «قوموا عنى» ج 7 ص 156 / وصحيح مسلم در آخر كتاب الوصية ج 11 ص 95 / مسند (احمد بن حنبل) ج 4 ص 356 ح 2992.
[2]. برای آگاهی بیشتر نسبت به این واقع رجوع کنید به «پیامبری که در میان یارانش هم مظلوم بود».
www.btid.org/fa/news/86357
[3]. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تفسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه مورد نظر.
[4]. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ترجمه کتاب المراجعات «گفت و شنودهاى مذهبى حق جو و حق شناس»، ص: 306.