معاویه بن ابی سفیان به شدت با امام حسن(علیهالسلام) دشمن بود و حتی به ترور و شهادت حضرت هم اکتفا نکرد و برای اینکه یاد و خاطره فرزند پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را از اذهان جامعه پاک کند دستور داد تا از تدفین امام حسن(علیهالسلام) در کنار قبر جدش خودداری کنند.
امام حسن مجتبی(علیهالسلام)، فرزند امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) و یادگار گرامی پیامبر عظیم الشان اسلام(صلیاللهعلیهوآله)، در سال 50 هجری قمری و در سن 48 سالگی به شهادت رسید.[1]
امام حسن(علیهالسلام) پس از شهادت پدر بزرگوارشان به امامت رسیدند و پس از قبول صلح مصلحتی با معاویه در مدینه سکونت داشتند. حضور حضرت در مدینه باعث توجه بسیاری از مسلمانان به حضرت شد و به همین دلیل بارها توسط امویان مورد سوءقصد قرار گرفت و به وسیلهی خوراندن سم ترور شد.[2] و سرانجام در اثر یکی از این سوءقصدها به شهادت رسید. عامل این ترور جعده دختر اشعث بن قیس بود که به تحریک معاویه و با وعده ازدواج با یزید و دریافت مبلغ قابلتوجهی پول حاضر به انجام این عمل شد.
ابن اعثم مورخ معروف جهان اسلام در تفصیل این ماجرا مینویسد: «از افراد مورد اعتماد شنیدم که معاویه تصمیم گرفت که فرزندش یزید را به ولایتعهدی خود بگمارد، با این که میدانست این کار شدنی نیست؛ چرا که در صلحنامهای که بین او و حسن بن علی(علیهالسلام) منعقد شده بود، یکی از شروط این بود که معاویه بعد از مرگش خلافت مسلمانان را به شوری واگذار کند؛ از این رو تمام تلاش خود را برای کشتن حسن(علیهالسلام) به کار برد، و مروان بن حکم _ همان کسی که پیامبر او را تبعید کرد _ را به مدینه فرستاد و به او دستمال مسمومی داد و امر کرد که او را به همسر امام حسن یعنی جعده دختر اشعث بن قیس برساند و هرچه نیرنگ دارد به کار ببرد که حسن بن علی(علیهالسلام) از این دستمال استفاده کند و نیز به جعده قول دهد که پنجاه هزار درهم به او بدهد و او را به ازدواج فرزندش درآورد. مروان برای انجام دستور معاویه به مدینه رفت و تمام تلاش خود را برای گول زدن همسر امام حسن به کار برد؛ تلاش او به بار نشست و به همین دلیل حسن(علیهالسلام) به دیار باقی شتافت، و جعده گول وعدههای مروان را خورد و این گناه زشت را مرتکب شد».[2] و به این ترتیب امام حسن(علیهالسلام) به شهادت رسیدند.
اما این پایان خصومت بنیامیه با حضرت نبود و آنان حتی در مراسم تشیع و تدفین حضرت نیز بغض و کینه خود را نسبت به فرزند پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نشان دادند. امام حسن(علیهالسلام) قبل از اینکه از دنیا برود وصیت کرد که او را در کنار پیکر مطهر جد بزرگوارش دفن کنند. اما اگر مشکلی در این راه به وجود آمد از این کار صرف نظر کنند و حضرت را در کنار مادر گرامیشان دفن نمایند.[3]
پس از شهادت حضرت جمعیت فراوانی برای شرکت در مراسم تشیع و تدفین امام حاضر شدند و با حزن و اندوه تمام پیکر پاک امام حسن(علیهالسلام) را به سمت مدفن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میبردند تا پس از وداع با امام، ایشان را به خاک سپارند. اما دژخیمان اموی که خود عامل شهادت حضرت بودند با بهانههای واهی و با استفاده از نیروی نظامی، مانع از این کار شدند. در نتیجه، اعتراضات مردم و بنیهاشم شدت گرفت و نزدیک بود کار به نزاع و درگیری میان مردم و امویان برسد. گستاخی امویان به حدی بود که حتی شخصیتی مانند ابوهریره که از یاوران حکومت معاویه به حساب میآمد لب به اعتراض گشود.
احمد بن یحیی بلاذری مورخ مشهور اهل سنت در این باره مینویسد: «ابوهریره خطاب به مروان گفت: آیا از تدفین حسن(علیهالسلام) ممانعت میکنی در حالی که من از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در حق او و برادرش حسین(علیهالسلام) شنیدم که فرمود: "آنان سرور جوانان اهل بهشت هستند". مروان بن حکم با بیشرمی تمام به ابوهریره پاسخ داد ما را از این سخنان رها کن اگر تو و ابوسعید خدری این حدیث را حفظ نکرده بودید؛ تا به حال از بین رفته بود».[4]
از سوی دیگر عایشه هم به کمک امویان آمد و ادعا کرد که خانه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از آن اوست و اجازه نمیدهد تا کسی را در آنجا دفن کنند. امام حسین(علیهالسلام) هم پس از مشاهده حقد و کنیهی امویان و یاران آنها نسبت به برادر شهیدش، تصمیم گرفت تا مطابق وصیت امام حسن(علیهالسلام)، ایشان را در قبرستان بقیع و در نزدیکی مادرشان به خاک بسپارد. بلاذری در خبر دیگری، معاویه را عامل اصلی این ماجرا میداند که به مروان دستور داد تا از دفن امام حسن(علیهالسلام) در کنار قبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) جلوگیری کند.[5]
سخن آخر
با توجه به منابع تاریخی اهل سنت، معاویه بن ابی سفیان به شدت با امام حسن(علیهالسلام) دشمن بود و حتی به ترور و شهادت حضرت هم اکتفا نکرد و برای اینکه یاد و خاطره فرزند پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را از اذهان جامعه پاک کند دستور داد تا از تدفین امام حسن(علیهالسلام) در کنار قبر جدش خودداری کنند.
برای مطالعه بیشتر به کتاب «حیات فکری و سیاسی امامان شیعه» مراجعه فرمایید.
_______________________________________________
پینوشت:
[1]. الكافی، شیخ كلينى، تصحیح علی اکبر غفارى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، چاپ چهارم، تهران، 1407ق، ج1، ص461.
[2]. الطبقات الكبرى، ابن سعد بصری، تحقيق محمد بن صامل السلمى، مكتبة الصديق، چاپ اول، 1414ق، طبقه خامسه ج1، ص339-338.
[3]. انساب الأشراف، البلاذرى، تحقيق محمد باقر المحمودی، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، چاپ اول،1397ق، ج3، ص60.
[4]. همان، ج3، ص60.
[5]. همان، ج3، ص62-61.
نظرات
باسلام واحترام
تشکراز مطلب جالب شما
در کانال حکومت اسلامی منتشر شدhttps://telegram.me/islamic_h/578
احسنت حاج آقا .یا کریم اهل بیت ع.کریم کاری به جز جود وکرم نداره
سلام
از مطلب مفید و پرمحتوایتان تشکر می کنم بهمین دلیل آن را در کلوب نسل جوان قرار دادم
http://www.cloob.com/javanclub
سلام
از مطلب مفید و پرمحتوایتان تشکر می کنم
آن را در کانال اعتقادات قرار دادم.
https://telegram.me/joinchat/B7Rghz78dXkwc-Dicz2eTw