کرامات امام حسن مجتبی برای هدایت مردم

16:39 - 1395/08/22

ارائه معجزه از سوی حضرات معصومین(علیهم‌السلام) یک سنت الهی است و برای هدایت مردم بوده است. البته ایشان از معجزه به‌عنوان یک سیاست تبلیغی دائم بهره نمی‌گرفتند لکن در برخی از اوقات و با توجه به شرایط خاصی از آن استفاده می‌کردند و به این وسیله توانستند عده زیادی از مردم را هدایت کنند.

امام حسن (ع)

«معجزه» یکی از راه‌های اثبات نبوت یا امامت برای مردمان است و انبیای الهی در طول تاریخ از آن استفاده کرده‌اند که در نتیجه آن، افراد زیادی ایمان آورده و یا بر اعتقاد خود ثابت‌قدم شده‌اند. امامان معصوم(علیهم‌السلام) که به فرمان الهی بعد از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) عهده‌دار هدایت مردم شدند، گاهی برای اثبات امامت خویش و هدایت مردم از معجزات استفاده می‌کردند. نوشتار پیش رو با بررسی زندگانی امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) به معرفی برخی از این موارد می‌پردازد. بی‌تردید دقت نظر در زندگانی حضرت و مطالعه این کرامات می‌تواند باعث تقویت عقاید ما در دوران حاضر شود.

سخن گفتن حضرت در چهارده ماهگی
محمّد بن اسحاق می‌گوید: «ابوسفیان جهت تجدید پیمان با پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه آمد و حضرت او را نپذیرفت و به او اعتنایی نکرد.[1] سپس نزد امیرالمومنین(علیه‌السلام) آمد و گفت: آیا ممکن است پسر عمویت به ما امان بدهد؟ امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمود: پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تصمیمی گرفته که هرگز برگشتی در آن نیست. امام حسن(علیه السلام) که در آن موقع، چهارده ماه بیشتر نداشت، به زبان فصیح خطاب به ابوسفیان گفت: «ای پسر صخر! شهادتین [لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ] را بر زبان جاری کن تا این‌که من تو را نزد جدم رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شفاعت کنم». ابوسفیان متحیر شد. آن‌گاه امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: «حمد خدای را که در ذریّه محمّد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نظیر یحیی بن زکریا، قرار داده است». امام حسن(علیه‌السلام) در این هنگام راه می‌رفت».[2]

مژده ولادت پسر
امام صادق(علیه‌السلام) از پدران بزرگوارش(علیهم‌السلام) روایت می‌کند که: «امام حسن(علیه‌السلام) با پای پیاده از مدینه به طرف مکه در حرکت بود که در بین راه پاهای حضرت ورم کرد. به حضرت گفتند اگر سوار شوی، ورم پایت خوب می‌شود.
حضرت فرمود: هرگز سوار نخواهم شد، ولی اگر به منزلی رسیدیم، مرد سیاهی نزد ما می‌آید که روغنی همراه دارد و آن روغن، برای این ورم خوب است. آن را از او بخرید و در قیمت آن چانه نزنید.
یکی از دوستان حضرت گفت: در مسیر ما منزلی نیست که کسی در آن این دوا را بفروشد.
حضرت در پاسخ داد: چرا هست و به راه ادامه داد که آن مرد سیاه پیدا شد. سپس حضرت به غلامش فرمود: نزد او برو و روغن را به قیمتش بخر.
مرد سیاه به غلام حضرت گفت: روغن را برای چه کسی می‌خواهی؟
غلام گفت: برای امام حسن(علیه‌السلام)
آن مرد سیاه گفت: مرا نزد او ببر.
خدمت حضرت رسید و گفت: ای فرزند رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) من از دوست‌داران شما هستم، برای این دارو پولی نمی‌گیرم. ولی از شما تقاضا دارم برایم دعا بفرمایید تا خداوند پسری سالم به من عطا کند که شما اهل‌بیت پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را دوست داشته باشد؛ چون وقتی که از خانه خارج شدم، هنگام زایمان همسرم نزدیک بود. حضرت فرمود: به سوی خانه‌ات برگرد که خداوند متعال به تو پسری سالم عطا کرده است که از شیعیان ما می‌باشد.
آن مرد به سرعت به خانه‌اش برگشت و دید که زنش پسری زاییده است. سپس نزد امام حسن(علیه‌السلام) برگشت و از ایشان به جهت این امر، تشکر کرد. و حضرت آن روغن را به پاهای خود مالید و ورم پایش، خوب شد.[3]

خبر از شهادت
امام صادق(علیه‌السلام) از اجدادش روایت کرده که امام حسن(علیه‌السلام) قبل از شهادت به اهل خانواده‌اش فرمود: «من به وسیله سم شهید می‌شوم چنان‌چه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با آن، به شهادت رسید.
پرسیدند: چه کسی به شما سم می‌خوراند.
حضرت فرمود: همسرم جعده دختر اشعث، معاویه با دسیسه او را مأمور به این کار می‌کند.
گفتند: او را از خانه‌ات بیرون کن و از خودت دور نما.
حضرت فرمود: چگونه این کار را بکنم در حالی که فعلاً کاری نکرده است [یعنی این کار قصاص قبل از جنایت است] و اگر هم بیرونش کنم کسی غیر از او من‌را نخواهد کشت و او نزد مردم، معذور خواهد بود.
چند روزی سپری شده بود که معاویه برای جعده مالی فرستاد و در ضمن، به او وعده داد که اگر امام را شهید کنی، صد هزار درهم دیگر به تو می‌دهم و تو را به ازدواج فرزندم یزید در می‌آورم. سپس به او شربت سمی داد تا به حضرت بدهد. در یکی از روزهایی که هوا گرم بود و حضرت روزه داشت، برای افطار به منزل آمد، جعده سم را در شیر ریخت و جهت افطار، آن را مقابل حضرت قرارداد. امام آن را نوشید و فرمود: ای دشمن خدا! من‌را کشتی، خدا تو را بکشد. به خدا قسم! بعد از من خیری نخواهی دید و معاویه به تو نیرنگ زده است و خداوند تو و معاویه را خوار خواهد کرد. بعد از گذشت دو روز، حضرت به شهادت رسید. و معاویه نیز به وعده‌های خود وفا نکرد».[4]

در نتیجه: با توجه به آن‌چه بیان شد؛ ارائه معجزه از سوی حضرات معصومین(علیهم‌السلام) برای هدایت مردم بوده است؛ هر چند ایشان از معجزه به عنوان یک سیاست تبلیغی دائم بهره نمی‌گرفتند، لکن در برخی از اوقات و با توجه به شرایط خاصی از آن استفاده می‌کردند و به این وسیله توانستند گروهی زیادی از مردم را هدایت کنند و آشنایی با این کرامت می‌تواند باعث تقویت اعتقادات مؤمنین شود.

برای مطالعه بیشتر به کتاب «سیره پیشوایان» اثر مهدی پیشوایی مراجعه کنید.

_______________________________________________
پی‌نوشت
[1]. این اتفاق پس از خیانت‌ها و پیمان شکنی‌های متعدد قریش رخ داد.
[2]. الخرائج و الجرائح‏، قطب الدين راوندى، مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام‏، چاپ اول، قم، 1409ق، ج1، ص236.
[3]. الكافي، شیخ كلينى، تصحیح علی اکبر غفارى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، چاپ چهارم، تهران‏، 1407ق، ج1، ص463، الخرائج و الجرائح‏، همان، ص240-239.
[4]. بحار الانوار، علامه مجلسی، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بیروت، 1403ق، ج44، ص154.

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****