منتظر واقعی اگرچه هر روز لحظه وصال را انتظار می کشد، اما در زمان انتظار، هر لحظه با محبوب و دلبر خود زندگی میکند.
مسائلی که برای انسان در زندگی روزمره رخ میدهد، گاه آنقدر هیجانش بالاست که به راحتی از ذهن او پاک نمیشود و سالهای سال ماندگار میماند؛ همانگونه که بعضی از رویدادهایی که در دوران کودکی یا گذشته روی داده، همچنان در یاد و خاطره ما ماندگار است و آثار و تبعات و پیامدهای آن، همچنان در روح و روان و زندگی ما وجود دارد.
اگر فردی بخواهد کیفیت امیدواری خود را ارزیابی کند، میبایست به اهدافی که امید رسیدن به آنها دارد را بررسی نماید. گاه متعلق امید، رسیدن به مکنت و ثروتهای مادی و پست و مقامهای دنیوی است؛ اهدافی که طبق فرموده خداوند متعال در آیه 77 سوره نساء، در برابر اهداف اخروی بسیار ناچیز و بیارزش هستند: «فَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ»؛ «به زندگی زودگذر دنیا شادمان شدند؛ درحالیکه زندگی دنیا در برابر آخرت، جز متاعی اندک و ناچیز نیست».
گاه متعلق امید، رسیدن به مقاصد و اهداف عالی انسانی و الهی است. هرچقدر اهداف متعالی و باارزشتر باشد، امید رسیدن به آن هدف نیز متعالیتر و باارزشتر خواهد بود. شخصی که یک هدف عالی را دنبال میکند، تا زمان رسیدن به هدف و نتیجه مطلوب، در حال لذت و اشتیاق رسیدن به آن است؛ بهگونهای که احساس میکند در قلمرو هدف گام برمیدارد؛ هیچگاه احساس سردرگمی، بلاتکلیفی و ناامیدی نسبت به هدف متعالی خود ندارد.
اگر فرد بداند بدون تردید، معشوق در آیندهای نزدیک به او خواهد رسید، از زمان تصور وصال، روح شگفتی، تلاطم و شور در او بروز میکند:
دل گواهی میدهد البته یارم میرسد اضطرابم بیش شد، بیشک نگارم میرسد
عمر هجر آخر شد و صبح وصالم رخ نمود دیگر از غم، غم ندارم بیشک نگارم میرسد
شخص منتظر ازآنجاکه هدف بسیار والایی را دنبال میکند، در حقیقت انتظار او غمانگیز و کسلکننده نیست؛ بلکه هرلحظه با معشوق و نگار خود زندگی، و شادابی و نشاط و انرژی مثبت از او دریافت میکند؛ مثل فردی که تشنه است و مدام آب در اختیار او قرار دارد و هرلحظه میتواند از آن بیاشامد، اما چون برای سیراب شدن زمان مشخص شده، انتظار سیراب شدن را میکشد.
منتظر واقعی هرلحظه خود را در کنار امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف میبیند و مدام منتظر رسیدن لحظه وصال است و هر صبح و سپیدهدم آرزوی وصال یار را از خدای بزرگ طلب میکند و عرضه میدارد: «اَللّهُمَّ اَرِنِی الطَّلعَةَ الرَّشیدَة َ وَ الغُرُّةَ الحَمیدَة َوَ اکحُل ناظِری بِنَظرَةٍ مِنّی اِلَیهِ وَ عَجِّل فَرَجَه وَ سَهِّل مَخرَجَه وَ اَوسِع مَنهَجَه وَ اسلُک بی مَحَجَّتَه»؛[1] «خدایا! به من بنمایان آن جمال رشید و چهره ستوده را و با نگاهی از من به او، دیدهام را نورانی کن و در گشایش امرش تعجیل فرما و خروجش [از غیبت] را آسان گردان و راهش را وسعت بخش و مرا به راهش درآور».
پینوشت:
[1]. فرازی از دعای عهد.