جنگ جمل نخستین جنگی بود که بین ناکثین (پیمانشکنان) و امیرالمؤمنین علیهالسلام اتفاق افتاد. انگیزه اصلی پیمانشکنان، حب ریاست بود که با محروم شدن از آن، خونخواهی عثمان را بهانه کردند و دست به شورش زدند.
![جنگ جمل پیمان شکنان جمل](https://btid.org/sites/default/files/media/image/1_2041.jpg)
جنگ جمل نخستین جنگ درونی بین مسلمانان بود که در تاریخ دهم جمادیالاولی سال 36 هجری قمری، بین امیرالمؤمنین علیهالسلام و ناکثین (پیمانشکنان) اتفاق افتاد.
ناکثین، گروهی مانند طلحه و زبیر بودند که با شکستن پیمان و بیعت خویش با امیرالمؤمنین علیهالسلام و به بهانه خونخواهی عثمان و به رهبری عایشه، در بصره دست به شورش زدند.[1] از آنجا که عایشه با سوار شدن بر شتر در این نبرد شرکت کرد، این جنگ به جنگ جمل معروف شد.
ریاستطلبی پیمانشکنان
امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از عثمان، خلافت ظاهری را بر عهده گرفتند و بدین ترتیب «طلحهبن عبیدالله» و «زبیربن عوام»، دو تن از سرشناسان صحابه که خود را نامزد تصدی حکومت میدانستند، از آن محروم شدند.[2]
آنها بعد از محرومیت از خلافت، به ناچار دست بیعت به حضرت دادند تا بلکه به این وسیله، حضرت ولایت عراق و یمن را به آنها بدهد؛ ولی حضرت آنها را شایسته این کار ندانستند.[3] آنها به مرور زمان، احساس کردند که از چشم مردم افتادهاند؛ بنابراین به بصره رفته و دست به شورش زدند.
توجیه پیمانشکنان
طلحه و زبیر برای توجیه پیمانشکنی خود، ادعا کردند که آنها از روی ترس و به اکراه شمشیر، بیعت کردهاند، پس تعهدی در فرمانبرداری از امیرالمؤمنین علیهالسلام ندارند.[4] امیرالمؤمنین علیهالسلام در جواب آنها فرمود که با این بیان، شما به اصل بیعت اقرار دارید، پس باید برای اکراه و ترس، اقامه دلیل کنید.[5] در حالی که آنان هیچ دلیلی برای این توجیه خود نداشتند.
تلاش امیرالمؤمنین برای جلوگیری از جنگ و اتمام حجت
امیرالمؤمنین علیهالسلام، تمام تلاش خویش را به کار گرفتند تا از جنگ جلوگیری کنند. حضرت در نامهای به طلحه و زبیر، مشروعیت خلافت خویش، بیعت آزادانه مردم، بیگناهی خویش در قتل عثمان و... را گوشزد کردند.[6] ایشان حتی با نوشتن نامهای به عایشه، بیرون آمدن وی از خانه را بر خلاف نص قرآن و دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانستند.[7]
امیرالمؤمنین علیهالسلام زمانی که سخنان خویش درباره آنها را بینتیجه یافتند، بعد از اتمام حجت، دستور به آرایش جنگی دادند[8] و در ضمن آن قوانین جنگ را نیز به سپاهیانش گوشزد کردند.[9]
هر چند این جنگ با پیشدن شتر عایشه، پایان یافت؛ ولی باعث کشته شدن بسیاری از مسلمانان و آشکار شدن نفاق منافقان و پیمانشکنان دنیاطلب شد.
پیمانشکنان امروز
سرتاسر تاریخ، مملو از اتفاقاتی است که در طول زندگی انسان میتواند سرنوشتساز باشد. امروزه نیز انسانهایی دیده میشوند که بعد از بیعت، قطار ولایت را رها کرده و با شکستن پیمان، خود را در صف دشمن قرار دادهاند؛ اینها فریبخوردگانی هستند که فقط به متاع اندک دنیا دل خوش کردهاند.
آری! گاه دنیاطلبی و حب ریاست تا جایی پیش میرود که انسان را در مقابل امام زمان خویش قرار میدهد.
پینوشت:
[1]. ابناعثم، الفتوح، دارالاضواء، ج2، ص452.
[2]. فیضالاسلام، نهجالبلاغه، صبحی، هجرت، ص206.
[3]. ابن قتیبه، دینوری، الإمامة والسياسة، مؤسسةالحلبی، ج1، ص51.
[4]. بلاذری، انساب الاشراف، دارالفکر، ج2، ص222.
[5]. نهجالبلاغه، همان، ص54.
[6]. همان، 445.
[7]. ابنشهرآشوب، مناقبآل ابیطالب، علامه، ج3، ص152.
[8]. ابن قتیبه، دینوری، الإمامة والسياسة، ج1، ص67.
[9]. بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص240.