سلام
ورود شما به سایت رهروان ولایت را خوش آمد میگوییم. امیدواریم همراه خوبی برای شما باشیم.
شما می توانید مسئله را از طریق بزرگترها پی گیری کنید. به این صورت که با پدر یا مادر خود صحبت کنید و بگویید اینکه ما یک سال منتظر بمانیم و تا آن موقع ندانیم نتیجه چیست کار عاقلانه ای نیست. لذا از آنها بخواهید با پدر یا مادر ایشان صحبت کنند و همین مسئله را بگویند. بعلاوه اینکه بگویند ما هم مخالفتی با اینکه یک سال صبر کنیم تا دختر شما کنکورش را بدهد نداریم (اگر دختر خانم مورد خوبی باشد ارزشش را دارد) ؛ منتها ما باید بدانیم که نظر شما و دختر خانم چیست تا اگر به هر دلیلی جواب منفی است، تکلیفمان روشن باشد. اگر صحبت با پدر و مادر هم جواب ندارد می توانید از واسطه هایی که روی پدر و مادرش نفوذ دارند استفاده کنید.
اگر باز هم مخالفت کردند و گفتند نمی خواهیم دخترمان در این یک سال درگیر این مسئله شود، چاره ای جز بیخیال شدن این مورد وجود ندارد. چون هر عکس العمل دیگری مثل صحبت مستقیم با حود دختر یا ... عواقب خوبی ندارد. لذا شما فرصت را از دست نده و به دنبال موردهای دیگر برای ازدواج بگرد. منتها اگر بعد از چند مدت مورد مناسبی پیدا نکردی می توانی دوباره مسئله خواستگاری از دختر مورد نظر را مطرح کنی. شاید در این مدت نظرشان تغییر کرده باشد.
پیروز و سربلند
شما میفرمایید باید بعد ازینکه از سفر برگشتم خدمتشون تماس میگرفتم !!! خب زنگ می زدم می گفتم من اومدم در حالیکه من برای هدفم قرار بود خبر بدم یعنی پیدا کردن شماره مشاور وقتی 1 هفته بعداز برگشتنم شماره رو گیر آوردم چطور بلافاصله پس از بازگشت از سفر تماس میگرفتم به چه دلیل !!و اینکه همسایه واسطه بودن و گزارش لحظه ای از من به خانواده خواستگار میدادن پس...
به هر حال بسیار سپاسگزارم از صحبتهای تمامی دوستان
سلام
خودتون در متن گفتید زمانی که شما نبودید مادر ایشون تماس گرفتن که یک جلسه دیگر همدیگه رو ببینین و مادرتون گفتن شما مسافرتید. اینکه من گفتم بهتر بود وقتی اومدید تماس می گرفتید به خاطر جلسه ای بود که مادرشون درخواست داده بودند نه مشاوره.
هر کسی یک اخلاقیات و روحیاتی داره و همه یکی نیستن. لذا در زندگی اجتماعی چاره ای جز در نظر گرفتن اونها نیست. اینکه شما می گید حتما از همسایتون شنیده که شما اومدین و ... کار شما رو توجیه نمی کنه. شما باید از جانب خودت بهترین رفتار رو داشته باشی تا هیچ وقت خودت مانع خیری نشی.
شما میفرمایید باید بعد ازینکه از سفر برگشتم خدمتشون تماس میگرفتم !!! خب زنگ می زدم می گفتم من اومدم در حالیکه من برای هدفم قرار بود خبر بدم یعنی پیدا کردن شماره مشاور وقتی 1 هفته بعداز برگشتنم شماره رو گیر آوردم چطور بلافاصله پس از بازگشت از سفر تماس میگرفتم به چه دلیل !!
و اینکه همسایه واسطه بودن و گزارش لحظه ای از من به خانواده خواستگار میدادن پس...
به هر حال بسیار سپاسگزارم از صحبتهای تمامی دوستان
سلام
خودتون در متن گفتید زمانی که شما نبودید مادر ایشون تماس گرفتن که یک جلسه دیگر همدیگه رو ببینین و مادرتون گفتن شما مسافرتید. اینکه من گفتم بهتر بود وقتی اومدید تماس می گرفتید به خاطر جلسه ای بود که مادرشون درخواست داده بودند نه مشاوره.
هر کسی یک اخلاقیات و روحیاتی داره و همه یکی نیستن. لذا در زندگی اجتماعی چاره ای جز در نظر گرفتن اونها نیست. اینکه شما می گید حتما از همسایتون شنیده که شما اومدین و ... کار شما رو توجیه نمی کنه. شما باید از جانب خودت بهترین رفتار رو داشته باشی تا هیچ وقت خودت مانع خیری نشی.
شما میفرمایید باید بعد ازینکه از سفر برگشتم خدمتشون تماس میگرفتم !!! خب زنگ می زدم می گفتم من اومدم در حالیکه من برای هدفم قرار بود خبر بدم یعنی پیدا کردن شماره مشاور وقتی 1 هفته بعداز برگشتنم شماره رو گیر آوردم چطور بلافاصله پس از بازگشت از سفر تماس میگرفتم به چه دلیل !!
و اینکه همسایه واسطه بودن و گزارش لحظه ای از من به خانواده خواستگار میدادن پس...
به هر حال بسیار سپاسگزارم از صحبتهای تمامی دوستان
سلام
خودتون در متن گفتید زمانی که شما نبودید مادر ایشون تماس گرفتن که یک جلسه دیگر همدیگه رو ببینین و مادرتون گفتن شما مسافرتید. اینکه من گفتم بهتر بود وقتی اومدید تماس می گرفتید به خاطر جلسه ای بود که مادرشون درخواست داده بودند نه مشاوره.
هر کسی یک اخلاقیات و روحیاتی داره و همه یکی نیستن. لذا در زندگی اجتماعی چاره ای جز در نظر گرفتن اونها نیست. اینکه شما می گید حتما از همسایتون شنیده که شما اومدین و ... کار شما رو توجیه نمی کنه. شما باید از جانب خودت بهترین رفتار رو داشته باشی تا هیچ وقت خودت مانع خیری نشی.
سلاماگر شما به هیچ وجه ایشان را مورد مناسبی برای ازدواج نمی دانید و می خواهید مزاحمت های ایجاد شده را رفع کنید، بهترین راهش این است که محکم و قاطع در مقابلش بایستید و جواب منفی خودتان را بدون هیچ تردیدی اعلام کنید؛ در حدی که دیگر ایشان هیچ امیدی برای راضی شدن شما نداشته باشد. البته این به معنای کل کل کردن با او نیست؛ چون در این صورت او جریح تر می شود. بلکه باید قاطع و سنگین برخورد کنید.در مورد اینکه می گویید با حرف هایی که او زده آبروی شما در خطر است و همه فکر می کنند شما علت جدایی ایشان از همسرش هستی، به نظرم با توجه به شرایطی که مطرح کردید اینگونه نیست. ظاهرا همانطور که ایشان ابراز علاقه می کنند، شما هم ابراز نفرت کرده اید و به همه گفته اید که هیچ علاقه ای به ایشان ندارید. لذا جای نگرانی در مورد خواستگاری که می گویید یا خواستگارانی که احتمالا خواهید داشت نیست. با این حال اگر هنوز چنین تردیدی وجود دارد، شما می توانی مثل خود ایشان که در جمع ابراز عشق و علاقه کرده، اعلام کنید که هر چه این فرد می گوید چیزی جز ایجاد مزاحمت برای من نیست و اگر از این به بعد به این رفتارهایش ادامه دهد حتما از طریق دانشگاه و ... پیگیری خواهم کرد.این کار، هم نظر شما را برای همه روشن می کند و هم اینکه طرف مقابل حساب کار دستش می آید. اگر امکان این وجود دارد که کلاستان را از او جدا کنید حتما این کار را انجام دهید. با این حال اگر تهدید های شما افاقه نکرد و به چنین کارهایی ادامه داد، حتما از طریق مراجع ذی ربط دانشگاه پیگیری کنید. اگر فکر می کنید مطرح کردن آن در کمیته انضباطی باعث ایجاد دردسر برای خود شما می شود، لزومی به این کار نیست. می توانید از طریق اساتید یا مسئولین دانشگاه یا مسئولین نهاد و ... پیگیری کنید. اگر باز هم ادامه داد می توانید به برادر یا دایی یا عمو یا کسی که فکر می کنید به شما اعتماد دارد و با گفتن این مسئله به شما بدبین نمی شود و پدرتان هم چیزی نمی گوید، مسئله را بگویید تا به فرد مورد نظر تذکر دهد. قطعا همراه کردن این چند عامل، مزاحمت های ایشان را رفع خواهد کرد.با این حال همه اینها بر فرض رد کردن ایشان است. اما اگر فکر می کنید مورد بدی برای ازدواج نیست، می توانید اجازه خواستگاری دهید و بعد از آشنایی لازم تصمیم خود را بگیرید.پیروز و سربلند
صفحه‌ها