مطالب دوستان baharee

تصویر امین-مشاور ازدواج amin 10 آبا, 1393 سن مناسب ازدواج برای دخترها
سلام اینکه ایشان بدون پدر بزرگ شده یا اینکه سنش کم است هیچ کدام دلیل بر ناسازگاریهای بعدی نیست چون مهمتر از این مسئله تربیت خانوادگی ایشان است. لذا پیشنهاد من این است که ابتدا رسما اقدام کنید و طی جلسات خواستگاری با ایشان بیشتر آشنا شوید تا بعد بتوانید قضاوت درستی در مورد ایشان داشته باشید. در مورد خلقیات پدر و مادرت هم اگر چیزی باشد که شما گفتی، در هر صورت یعنی چه عروس خانواده سن بالا باشد و چه سن پایین، احتمال اینکه منجر به ناراحتی بشود وجود دارد. البته نظر من این است که در چنین شرایطی سازگاری دختر سن پایین بیشتر از سن بالاست! با این حال تدبیر شما در این بین خیلی در پیشگری از مشکلات موثر خواهد بود.
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 10 آبا, 1393 سن مناسب ازدواج برای دخترها
سلام کدام کارشناس و مشاور؟!
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 10 آبا, 1393 سن مناسب ازدواج برای دخترها
سلام مگر در ازدواج ثبات عاطفی انتخابگر است؟! انسان داره اراده و اختیار است و مطابق با عقل خود انتخاب میکند. بله اگر روال ازدواج از طریق دوستی و عشق قبل از ازدواج باشد حرف شما کاملا درست است و میشود گفت احتمال اشتباه یک دختر 30 ساله از یک دختر 15 ساله کمتر است هر چند در هر دو احتمال خطر از حد طبیعی خیلی بالاتر است. ولی وقتی چنین احساسی قبل از ازدواج در کار نباشد، مسلما عاطفه نقشی نخواهد داشت که بگویم ثبات داشتن یا نداشتن آن موثر است. بعلاوه اینکه در هر صورت فرد در انتخابش نیاز به راهنمایی بزرگترهای خود دارد.
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 10 آبا, 1393 سن مناسب ازدواج برای دخترها
سلام به نظر من اگر ایشان حاضر به زندگی در روستا نمیشود، بهتر است قید ایشان را بزنید چون رفتن به شهر با توجه به شرایطی که دارین مشکلات زیادی را برای شما ایجاد خواهد کرد که شاید همین مشکلات روزی همسر شما را از شما دور کند و سر ناسازگاری بگذارد ...
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 10 آبا, 1393 سن مناسب ازدواج برای دخترها
سلام ممنون از نظر جامع شما بله همانطور که شما میگویید صرف پایین آمدن سن ازدواج نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه ممکن است مشکلاتی هم به این مسئله اضافه کند. لذا ما هم موافق حرف شما بوده و به آموزش های لازم برای این کار تاکید داریم. منتها این انتظار که ما این آموزش های را شروع کنیم چیزی که عملا امکان خارجی ندارد زیرا اولا ما به تمام افراد دسترسی نداریم ثانیا این آموزش های باید از سن کودکی و نوجوانی آغاز شود تا وقتی فرد به سن جوانی میرسد آمادگی تشکیل زندگی را داشته باشد ثالثا بهترین گزینه برای این آموزش ها خانواده ها هستند چون هم نفوذ بیشتری دارند و هم اینکه همیشه کنار فرزندان خود هستند البته این برای افرادی است که هنوز به سن ازدواج نرسیده اند. اما آنهایی که رسیده اند ولی آمادگی تشکیل زندگی مستقل را ندارند، پیشنهاد ما این است که به جای بالا بردن سن ازدواج، دوران عقد را به دوران آموزش مهارت های لازم برای زندگی زناشویی تبدیل کنند.
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 08 آبا, 1393 بحث هدایای عروسی به دادگاه کشیده شد!
سلامدر مورد پولی که عروس یا داماد هنگام رقصیدن میگیرن مطلقا حرام نیست بلکه به نیت و عرف بستگی داره:اگه اون پول بابت رقص باشه مثل پولی که به رقاص میدن تا برقصه بله اون پول حرامه و ... اما اگه از باب هدیه باشه، اصل پول حرام نیست. بله دادن این هدیه با ارتکاب یک فعل حرام یعنی رقصیدن همراه شده ولی این مسئله منجر به حرمت پول و اون هدیه نمیشه
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 08 آبا, 1393 نمیدونید وقتی زن و شوهرهای عاشق پیشه را میبینم چه حالی میشم
سلام ممنونم از راهنماییتونولی من بیشتر کارهایی که گفتید رو انجام دادم(البته قسمتی از مورد3 رو انجام ندادم حتما انجام میدم) مثلا یه مدت بود دیر میومدم خونه ولی بی توجه بودن(خانوادم زیادی بهم اعتماد دارن).یا اینکه بدون اینکه به کسی اطلاع بدم میرفتم بیرونمامانمم بعضی وقتها موافقه خواستگارها بیان خونمون برای صحبت ولی پدرم مخالف سرسختیه از هیچکسی هم تاثیر نمیپذیره حتی پدر و مادرش و حتی مادرم.به پدرم گفتم(در کمال ادب)  میخوام درمورد ایندم و خواستگارام صحبت کنم، به شدت دعوام کرد منم ترسیدم بحث ادامه پیداکنه و در اخر به جاهای باریک کشیده بشه.خیلی خسته شدم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.بهشون میگم بذارین بیان ما که قرار نیست همین الان بله بگیم و همچنین منم عقل و شعور دارم بلاخره سبک سنگین میکنم ببینم به دردم میخورن یا نه ولی کو گوش شنوا.متاسفانه پدرم اصلا منطقی نیست نه منطقی نه مذهبی حداقل اگه منطقی بود میتونستم از راه منطق وارد بشم ولی خب نیست دیگه چیکارکنم.متاسفانه پدرم به فامیل خیلی بها میده(در متن سوال گفتم که طرز فکر خانواده ی پدریم خیلی قدیمی و پایینه).ولی من متنفرم ازفامیلامون چون اصلا اعتقاداتشون بامن جور نیست. واقعا افسوس میخورم که چه خواستگارهایی داشتم. مومن،یا خدا،هیئتی و مذهبی و ...یه سری پدرم گفت بین ازدواج و درس یکی رو انتخاب کن منم با کمال پرویی گفتم ازدواج(چون واقعا خسته شده بودم) بعدش سکوت کرد و تا خواستم صحبتی کنم گفت اعصابمو خورد نکن منم با چهره ای ناراحت رفتم اتاقم وخیلی گریه کردم،دلم خیلی شکسته بود.چرا همه ی اون هایی که پاکند باید تنها باشن؟من خیلی راحت میتونم با جنس مخالف رابطه داشته باشم ولی نمیخوام چون دلم میخواد همه ی احساساتم رو به پای همسرم بریزم نه پسرای خیابونی.خسته شدمدرضمن پدرو مادرمم در گذشته مشکلاتی باهم داشتن که الان حل شده و رابطشون خوبه خداروشکر.یه بار تا مرز طلاق رفتن.و یه مورد دیگه پدرم اهل شرابه نه در جمع و خونه،بلکه در بیرون از خونه من خیلی اتفاقی این موضوع رو فهمیدم وکسی هم نمیدونه که من این موضوع رو میدونم.(اهل پول حرام به هیچ عنوان نیست همیشه پول حلال با مشقت و سختی بدست اورده)ازین موضوع هم واهمه دارم چون در جریان تحقیق همه چی مشخص میشه(البته 40درصد احتمال داره) ولی بعداز ازدواج ممکنه همسرم بفهمه(احتمالش70درصده) چون تو عروسیها، فامیلای ما همچین بساطی رو دارن.چندین بارهم با همسایه هامون دعواش شده. که اگه تحقیق کنن حتما همسایه هامون این موضوع رو میگن.خواستگارهایی که برام میاد هیچکدوم از اینا رو نمیدونن و چون فقط خودمو دیدن فکرمیکنن خانوادمم مذهبین(بنده در متن سوال هم گفتم که خیلی ادم معتقدی هستم) البته همه ی اعضای خانوادم مذهبین به جز پدرم.با تمام این اوصاف خیلی بابامو دوست دارم به جز مسئله ی ازدواج هیچ چیزی برام کم نذاشته.همیشه ارزوی سلامتیشونو میکنم هم ایشون و هم مادرم. چون اگه خدایی نکرده نباشن من نمیتونم زندگی کنم.ولی ای کاش منو درک میکردن...ای کاش...سلاممشکل اساسی در همین مسئله است که بعضا پدر و مادرها، فرزندان خودشون رو درک نمیکنن و اونا رو مثل خودشون تصور میکنن. اون چیزهایی که در گذشته براشون اتفاق افتاده رو تصور میکنن و با خودشون علت یابی میکنن و به هر نتیجه ای رسیدن میخوان همون رو روی فرزندانشون پیاده کنن. مثلا اگه خودشون ازدواج ناموفقی داشته باشن، با خودشون فکر میکنن علتش چی بوده و اگه مثلا در سن پایین ازدواج کرده باشن میگن حتما مشکلات ما به خاطر اینه که در سن پایین ازدواج کردیم. برای همین نباید اجازه بدیم بچه هامون زود ازدواج کنن! یا برعکس؛ یعنی ممکنه کسی مشکلات زندگیش رو به گردن دیر ازدواج کردن بندازه و برای همین همه بچه هاش رو در سن کم زن و شوهر بده! در حالی که ریشه مشکلات و اختلافات اونها ربطی به این مسئله نداشته!با این حال در شرایط فعلی اصلاح کامل فکر پدرتون زمان بره و ممکنه اصلا اصلاح هم نشه لذا همونطور که عرض کردم شما باید ترکیبی از قانع کردن و فشار آوردن رو استفاده کنی تا بتونی رضایت اونها برای ازدواجت رو جلب کنی.برای هر کدوم از این روش ها شما باید ابتدا پدر و روحیات ایشون رو کامل بشناسی تا بتونی مواردی رو که فکر میکنی زودتر جواب میده رو امتحان کنی.البته هر روشی رو که انتخاب کردی نیاز به صبر و تحمل و سماجت داره تا بتونی اون رو به نتیجه برسونی. مثلا اگه بنا شد با حرف راضیش کنی، نباید به صرف اینکه یه بار به شما گفته اعصابم رو خرد نکن جا بزنی و عقب نشینی کنی. بلکه دوباره وقتی وضعیت نرمال بود بحث رو پیش بندازی و در موردش بحث کنی. منتها هر موقع دیدی داره به دعوا کشیده میشه سریع بحث رو جمش کن و ادامه نده.در کنار همه این موارد توسل به اهل بیت و دعا به درگاه خدا خیلی میتونه به شما کمک کنه چون کاری که شما با دعا میتونی انجام بدی هیچ وقت با زور نمیتونی انجام بدی. لذا ممکنه یک دعای شما توی این روز و شب ها، دل پدرت رو نرم کنه و تعصبش رو کنار بذاره و ...
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 08 آبا, 1393 عشقی که برادرم را 15 سال خانه نشین کرد
سلامقبل از اینکه بخواهید برای برادر خود همسری پیدا کنید ابتدا باید مشکل خودش را حل کنید. لذا اگر ایشان به افسردگی مبتلا شده حتما باید تحت درمان پزشک قرار گیرد و مراحل درمان را طی کند.وقتی تحت درمان قرار بگیرد پزشک زمان ازدواج او را مشخص خواهد کرد. مثلا ممکن است ازدواجش را به بعد از بهبودی نسبی برادرتان موکول کند و شاید هم در حین درمان بگوید ازدواج به بهبودی ایشان کمک میکند.وقتی وضعیت ایشان تا حدودی به حالت عادی برگردد آن موقع ازدواج او هم راحت خواهد بود ولی اگر بخواهید همین الان با شرایطی که دارد اقدام به همسرگزیبی برای ایشان کنید نه تنها در پیدا کردن مورد با مشکل مواجه میشوید؛ چون تقریبا کسی حاضر به پذیریش این شرایط نمیشود، بلکه اگر پیدا هم بشود باز هم احتمال ایجاد مشکل در زندگی و اختلافات زن و شوهری وجود دارد. کمترین مشکل این است که ایشان شغلی ندارد و با این وضعیت نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد. کمک پدر و مادر شما هم هیچ وقت مادام العمر نخواهد بود. حتی اگر باشد هم این مسئله برای ایشان و خانواده ای که قرار است تشکیل دهد مشکل ساز میشود. اگر کار به این مرحله برسد، طبیعتا وضعیت ایشان از شرایطی که الان دارد بدتر خواهد شد.پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 07 آبا, 1393 خطر کنم؟پسر بهائیه
سلاماگر ایشان در حال حاضر شعیه شده باشد و بتوانید نسبت به این مسئله اطمینان پیدا کنید، در صورتی که از لحاظ های دیگر با شما تناسب داشته باشد، ازدواج شما با ایشان مانعی ندارد. برای اطمینان از این مسئله، علاوه بر صحبت ها و سوال هایی که در جلسه خواستگاری صورت میگیرد، حتما باید در مورد او از محل کار و تحصیل و اطرافیانش تحقیقات لازم را انجام دهید. بعلاوه بهتر است حضورا با یک مشاور دینی صحبت کنید تا ایشان میزان اعتقادات و علت شیعه شدن یا حتی بهائی شدن طرف را مورد بررسی قرار دهد؛ چون ممکن است شیعه شدن ایشان از روی عقل و اعتقاد نباشد و صرفا به خاطر مسئله ای خاص خود را شیعه معرفی کرده که در این صورت احتمال برگشت او به بهائیت وجود دارد. البته سعی کنید این کارها را طوری انجام دهید که ایشان متوجه تحقیقات شما نشود؛ چون اگر واقعا شیعه شده باشد و احساس کند شما به او اطمینان ندارید، مشکل ساز میشود.علاوه بر خود ایشان، اینکه خانواده ایشان چه گرایشی دارند نیز مهم است. اگر شعیه باشند که مشکلی نیست اما اگر آنها بهایی باشند، حتما باید مورد با جوانب بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.پیروز و سربلند
تصویر امین-مشاور ازدواج amin 07 آبا, 1393 فهمیده بود که دوستش خواهر دارد و...
سلامنکته اول اینکه شما نباید به ایشان دل ببندی چون از ظاهر قضیه اینطور بر می اید که ایشان قصدی برای ازدواج نسبت به شما ندارد؛ وگرنه چون میدانست برادر شما یک خواهر دارد حتما از طریق خانواه اقدام میکرد و نمیگفت کسی از فامیل با به من معرفی کن!نکته دوم اینکه برادر شما بخواهد شما را به دوست خود معرفی کند جلوه خوبی ندارد چون برادر شما هم مثل شماست و فرقی بین گفتن شما و او نیست. در هر صورت درخواست ازدواج از طرف دختر یا خانواده او خوب نیست چون با این کار جای طالب و مطلوب عوض شده و ممکن است بعدا به جای اینکه شما ناز کننده باشی، او ناز کند و برای شما تاقچه بالا بگذارد که این اصلا با شخصیت یک زن سازگار نیست. شاید علت معرفی نکردن برادر شما هم همین باشد.با این حال اگر فکر میکنید طرف مورد مناسبی است و احتمال اینکه به خواستگاری شما بیاید وجود دارد، بهترین راه این است که از طریق فرد سومی که با شما نسبتی نداشته باشد اقدام کنید. البته باید فرد مطمئنی باشد که به هیچ وجه نگوید از طرف شما رفته بلکه صرفا شما را به عنوان یک مورد مناسب به او معرفی کند ببیند نظرش در مورد شما چیست. اگر در پیدا کردن این فرد مشکل داشتید میتوانید با برادر خود در این باره مشورت کنید و بگویید نظرت در مورد فلانی چیست؟ اگر دیدی او هم نظرش مثبت است این راهکار را به ایشان هم بگو تا او فردی را پیدا کرده و نظرش را جویا شود.پیروز و سربلند

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 1