کوه استعداد و هنرم/ مادرم فحش جنسی میده!

14:36 - 1393/12/09

دختر 25 ساله هستم، و دانشجوی ارشد، و شاغل، مادرم زن به شدت عصبی و پرخاشگر و بدبین و ترسوییه، تو تمام دوران تحصیلم به طور دائم، گوشیمو چک میکرده، و مدام بهم تهمت میزده، وقتی با تلفن حرف میزنم گوش وامیستاده و این رفتار رو  تا به امروز ادامه داده، به خاطر رفتار مادرم به تمام پیشنهادایی که تو محل تحصیل یا کارم داشتم بلافاصله جواب رد دادم، چون مادرم اگه بفهمه با کسی حرف زدم بقیه داستان رو ذهن منفی بافش می بافه و بهم تهمت میزنه، با این که خودش بزرگترین مانع آشنایی و ازدواج من با کسیه به طور دائم به خاطر مجرد بودنم سرزنشم میکنه، و ناسزا میگه، مادر من سواد پایینی داره و شهرستانیه و از بچگی بی مادر بزرگ شده، نمیدونم چی فک میکنه، چطوری انتظار داره بدون دیدن کسی ازدواج کنم، فک کنم هنوز درگیر خیالات خودشه و انتظار داره یه نفر من و سر چشمه ببینه و دنبالم بیاد در خونه و من و خواستگاری کنه، بدون هیچ زمینه ای، خانواده ما روبط اجتماعی کمی دارن، این افرادی هم که تو اقوام ازم خواستگاری کردن، از هیچ جهت مناسب من نبودن، کلا تو فامیل ما هیچ آدم مناسبی با من وجود نداره، من تو یه دانشگاه و رشته ی تاپ درس میخونم ، تو فامیل ما هیچ پسری بالاتر از دیپلم سواد نداره، نمیتونم این و بپذیرم، ظاهر خوبی هم دارم، به قول دوستام کوه هنر و استعدادم، نمی تونم با کسی ازدواج کنم که احمق تر و ضعیف تر از منه، از یه طرف فشار درس و کار، از یه طرفم رفتار مادرم، دارم دیوونه میشم، از دست بددهنی هاش، اخیرا یکی از هم دانشگاهیام ازم خواسته تا در مورد ازدواج با هم حرف یزنیم، پسر خوبیه، شغل پردرامدی داره، ظاهر خوبی هم داره، و تا جایی که من میدونم خانواده ی تحصیل کرده و با اخلاقی داره، دوس ندارم مثل همه ی موردای قبلی فقط از ترس مادرم اینم از خودم دور کنم، طبیعتا قبل از دعوت کردن هر کسی به خونه باید شناخت مختصری از روحیات و ... اش داشته باشم تا ریسک های احتمالی رو تسکین بدم، که این شناختم با صحبت کردن به دست می یاد، ولی ازین کار می ترسم، اگه ازم شماره بخواد؟؟؟ کسی از یه دختر 25 ساله انتظار نداره که بگه از ترس مامانم نمی تونم بهت شماره بدم. اگه مامانم بفهمه با کسی چند دفعه حرف زدم، برام حکم زنا صادر میکنه، چی کار کنم آخه؟

اینم ناگفته نماند که من بابام و 6 سال پیش از دست دادم، فک میکنم مادرم به خاطر فشاری که رو خودشه بابت تنها بودن

این طور رفتار میکنه چون 90 در صد فحش ها و ناسزاهاش جنبه ی جنسی داره، یه جورایی همش داره فحش جنسی بهم میده.

 

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/57712

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 0 =
*****
تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

به خواستگارتون بگید مامانم روی روابط من حساسه و ما خانواده ای نیستیم که دخترهامون قبل از ازدواج روابط متعددی رو تجربه کنند و پسرهای مردم رو مورد دوستی و ازمون و خطا قرار بدهند. شما باید از مادرم منو خواستگاری کنید. و خلاصه باید بهش بگید شما رو از مادرتون خواستگاری کنه که مادرتون بدونه دخترش داره با خواستگارش صحبت میکنه.

 

 بنظرم شما باید به روش سنتی که ما ازدواج کردیم؛ اقدام کنید. و در دوران نامزدی (قبل از عقد) طرف رو میشناسی دیگه... هنوز هم هستند دخترانی که اینگونه ازدواج میکنند. فوقش میشه نامزدی رو بعد شناخت انجام داد. ولی اینجوری خواستگاری از نظر مادرتون انجام شده و رابطه زیر نظر اون بوده و قاعدتا نباید مشکلی داشته باشند. ولی اگه مادرتون میگه باید یکروز بیان خواستگاری فردا عروسی؛ اونو دیگه باید از کسی که مادرتون قبولش داره کمک بگیرید باهاش صحبت کنه و متقاعدشون کنه.

روی فحشهاش هم حساس نباش. مخاطب این فحشها در واقع تبدیل شدن شما به اون ترسهایی است که در ذهن دارند.

تصویر ناشناس 555

سلام من هم یه مشکلی دارم،اونم اینه که مادرم همیشه از بچگی من و میزنه و بهم فحش میده ولی با خواهرم خیلی خوبه،هر مشکلی هم براش پیش میاد اول میاد منو حسابی کتک میزنه و فحش میده،توی این چند سال عمرم شده چندین روز لب به غذا نزدم ولی هیچ کس براش مهم نبوده تازه مادرم میگه برو خودتو بکش راحت شم،من همیشه به خاطر مادرم خودمو توی خونه حبس میکنم،از ارتباط با دیگران چه اقا چه خانم میترسم،یعنی فراری ام،زندگی زهر مارم شده اینقدر بهم فحش میدن،حتی بعضی وقت ها که دارم درس دانشگاه رو میخونم مادرم اشغالای سطل اشغال رو خالی میکنه رو سرم بعد مجبورم میکنه تمیزش کنم،شاید به نظرتون عجیب باشه اما من وقتی پنج یا شش سالم بود انقدر کتک میخوردم که دیگه جون نداشتم نفس بکشم،دیگه شدم مسخره فامیل اینقدر جلوی همه بهم فحش داده و کتکم زده

تصویر انشرلی
نویسنده انشرلی در

بابام اگه بشه اسمشو گذاشت بابا بهم فحش جنسی میده

تصویر kia1991
نویسنده kia1991 در

به کجا چنین شتابان!!!!

تصویر vakili
نویسنده vakili در

مادر من چندساله به خاطر اثرات قرص هایی که مصرف می کرد می زد به اعصابش و ترور شخصیتم می کرد و بعد فورا پشیمون میشد اما چه سود! برام اهمیت داشت و ناراحت میشدم اما الان عین خیالم نیست چون علاقه ای و احساسی به هیچ احدی ندارم و هیشکس برام خاص نیست حتی پدرم یا مادرم.

تصویر khorshid
نویسنده khorshid در

به کسی که در مورد مادرش میگه سوادش پایینه و شهرستانیه  چی میشه گفت !!!!!!!!!!

تصویر خانم آسمان

شما تو شرایط این خانوم نبودی نمیدونی چقدر مشکل کشیده که اینطوری نظرش رو بیان کرده.

 

تصویر khorshid
نویسنده khorshid در

درسته نبودم ولی مشکل مادرش ربطی به سواد و شهرستانی بودنش نداره

تصویر parsa1990
نویسنده parsa1990 در

سلام بچها من سوالی داشتم راهنماییم گنین اتاق گفتمان جدید زدم نوشتم دخیزه زدم حالا نیست میشه راهنماییم کنین

تصویر مصطفی راهی

باسلام

از قسمت ارسال سوال اقدام نمایید

تصویر parsa1990
نویسنده parsa1990 در

سلام مینویسه مقدور نمی باشه منم یه موضوعی درگیرم میخوام راهنماییم کنین 

تصویر مصطفی راهی

با سلام مجدد

توضیحات کامل در بخش ارسال سوال داده شده بنده بررسی کردم مشکل خاصی مشاهده نکردم.

در صورت بررسی مجدد و وجود مشکل  از طریق ارتباط با ما به بخش فنی اطلاع بدید تا پیگیر رفع مشکل شوند.

تصویر anoosh
نویسنده anoosh در

سلام،

من در مورد فحاشی باید بگم که این بستگی به خود شما داره ، اگه می خواهید رفتار مادرتون بهتر بشه باید بزرگوارتر بشید و با هر فحشی سریع فرار نکنید ، سعی کنید نشون بدید که این کار مادرتون روی شما کم اثر هست و این نوع فحاشی ها کاری اشتباه است. شاید گاهی هم باید بعد از فحاشی مدت خیلی کوتاهی بی اعتنایی کرد.

در زمان و شرایط مناسب از مادرتون به صورت عاطفی درخواست مشاوره کنید که مثلا به نظر "شما" من باید با چه مردی ازدواج کنم؟  

یک دریچه ی نو به آینده برای مادرتون باز کنید و یادآوری کنید که من به زودی ازدواج می کنم و شما مادر زن میشید و باید طوری رفتار کنیم که احترام مرد و خانواده اش رو به دنبال داشته باشد. 

این کار یک شبه انجام نمیشه و این تغییر رفتار یک فرآیند طولانی مدت هست. موفق باشید.  

تصویر سروناز20

سلا م اولا قبول دارم برخی والدین چندان سالم وخوب نیستند ولی این به معنی این نیست که دوستتون ندارن بلکه راهشو بلد نیستن که شما اونو بد تعبیر میکیند ..و از همه مهم تر این هیچ ربطی به شهرستانب ودن نداره ...مثل این که فراموش کردین تا قبل انقلاب 70 درصد مردم ایران تو روستا ها بودن  والان موازنه برعکسه .وخیلی از همون تهرانی های امروزی که تنها قشری هستند که فکر مکینن شهرستانی نیستند اصالتا تهرانی نبوده ونیستند....

حالا راه کار شما ..

این چیزایی که شما نوشتید برای من و خلی از جوون ها پیش اومده اما الان نه دوران نوجوانی ... اونم اوایلش که پدر ومادر ها یکم حساس میشن چون بچه ها کلا تازه دارن تجربه های جدید میکنن ...

این که تا الان شما این مشکلات رو دارین دو علت داره به نظرم یا مشکل حادی در مادرتون هست .. یا مشکل حادی در روابط شما ومادرتون ...

اگه مشکل حاد در مادرتون باشه که نیاز به درمان دارن ...

اما اگه روابططتون به هر علت خوب نیست مطمین باشید شما هم مقصر هستید ....

به نظر من بهتره اساسی با مادرتون صحبت کنید اون دیوار هایی که نمیذاره باهاش حرف بزنید رو بشکنید از دغدغه هاتون بگین از ضعف هاتون بگین از نگرانی هاتون و سعی کنید کم کم فضای اعتمادرو خودتون ایجاد کنید ... شک بی جهت ایجاد نمیشه ممکنه شما اهل پنهان کاری باشید ..ممکنه مادرتون رو دست کم بگیرین به هر علت نمونش این که چون تحصیلاتشون کمه بگین احمقه ...

اما راموش نکنید اون مادر شماس .... اون شما رو به دنیا اورده بزرگتون کرده مستحق این نگاه شما نیست .... اصلا و ابدا ..

به نظر یه تجدید نظر اساسی تو نگاتون به مادرتون داشته باشین براش هدیه بخرین ... تو دین ما هست مادرت هر چی بود حتی اووف نباید بهش بگی که رنجدیه بشه مطمین باش اگه به مادرت نیکگی کنی گره ازدواجتم باز میشه چون اصر بی احترامی به پدر ومادر تو ازدواج خودشون نشون میده حتما .....این وعده خداس....

امید وارم شما هم یه تجددی نظر اساسی تو نگاهت به مادرت .. زندگیت و خودت و جامعت داشته باشی و فضای اعتماد رو خودت به وجود بیاری

تصویر mr x
نویسنده mr x در

سلام علیکم

در درجه اول به عنوان یه پیشنهاد بهت میگم که اینقدر خودت رو بالا نگیر احمق خطاب کردن افراد کار جالبی نیست قطعا دست بالای دست زیاده مورد دوم برام جالبه که مادر بزرگوارتون رو شهرستانی خطاب کردین مگه فرقی هم میکنه آدم کجا به دنیا اومده باشه؟

چیزی که من میبینم دل نگرانی بیش از حد یک مادر برای دخترشه که به خاطر علاقه زیاده در مورد بد دهنی هم به نظرم خودتون با یکه روانشانس در مورد ایشون صحبت کنید بی فایده نخواهد و در آخر یک بار منطقی با ایشون صحبت کنید شاید پذیرفتن

تصویر fireboy
نویسنده fireboy در

خواهر خوبم. من خودم پسرم و هم جنس های خودم رو خیلی خوب میشناسم. کم نیستن موردهایی که به بهونه ازدواج به شما پیشنهاد میدن و بعد از سوء استفاده های روحی و خدای نکرده جسمی، دختر رو ول میکنن و میرن. تقریبا تمامی موارد این چنینی در رابطه هایی رخ میده که دور از چشم و بدون اطلاع خانواده ها شکل گرفتند و دختر و پسر میخوان رأسا و بدون دخالت خانواده با هم آشنا بشن

اگر اون آقا شما رو واقعا میخواد بهش بگید اول بیاد خواستگاری. بعد با اطلاع خانواده ها با هم آشنا بشید. این طوری هم مادرتون خیالش راحت میشه و بهونه ای برای گیر دادن به شما نداره و هم خودتون با خیال راحتتر به آشنا شدن با اون آقا میپردازید

 

تصویر خانم آسمان

جهت اطلاع دوستان بگم یه فوق لیسانس از فردای روزی که دفاع کنه میتونه ترم اینده تو یه دانشگاه به عنوان استاد تدریس کنه همه استادها هم بهش احترام میذارن و به چشم همکار میبیننش تا ان شاالله به زودی دکتر بشه و مقاطع بالاتر درس بده.

ولی یه اقایی که دیپلم داره اگه با هزار تا پارتی بخواد تو یه دانشگاه استخدام بشه میتونه تو قسمت خدمات کار کنه کلاس که بهش نمیدن.

اونوقت این درسته که یه خانم استاد با یه خدماتی ازدواج کنه.

مگه خود پیامبر نگفتن کفویت مهمه!!!!

تصویر atii
نویسنده atii در

خانم دکتر میشه بفرمایید دقیقا شما چه دانشگاهی رو با این شرایط (فوق لیسلنس فردای بعد از دفاع میتونه تو دانشگاه به عنوان استاد تدریس کنه) می شناسید؟؟؟؟؟؟؟؟ بنده فوق لیسانسم و خیلی افراد با این مدرک اطرافم هستند و جویای کار اما تا از بند پ اون هم از نوع قوی برخوردار نباشی به تواناییهات حتی یه نیم نگاهم نمیکنن. این آرمانیه!!!!!

تصویر مصطفی راهی

با سلام

تو شهرستانهای کم جمعیت و دور از مرکز معمولا از افرادی که دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند به روش حق التدریسی استفاده میکنند که خب به طور معمول درآمد زیادی براشون نداره

تصویر مصطفی راهی

با سلام خدمت شما

با تشکر از مشارکت فعالتون در بحث .

در کنار اینکه بنده شما رو به خاطر قلم روانی که دارید تحسین میکنم و لی باید این رو عرض کنم که به نظر بنده اینجور قضاوت کردن نمیتونه صد درصد درست باشه و با وجود اینکه در بسیاری موارد کفویت بین این دو قشر کمتر حاصل میشه ولی مورد به مورد باید بررسی بشه چرا که به هر حال درک و فهم و فرهنگ و حتی میزان موفیقیت آدمها فقط به میزان تحصیلاتشون بستگی نداره ممکن هست در این میان آدمهای فهمیده ایی هم پیدا بشن که موقعیت تحصیلات عالی رو پیدا نکرده باشند ولی در زندگی اجتماعی و کاریشون بسیار موفق و با صلابت بوده باشند به حدی که تناسب فرهنگی و شخصیتی لازم برای زندگی کردن با افراد تحصیل کرده رو داشته باشند و حتی در بعضی مواقع به صرف تحصیل کرده بودن طرف مقابلشان، اون افراد تحصیل کرده، به دلیل نداشتن شرایط دیگر تناسب لازم برای زندگی با اینجور فردی را نداشته باشد.

به نظر ما تحصیلات به خودی خود نمیتونه یک معیار کامل برای محک زدن دختر و پسر در ازدواج باشه بلکه حداکثر میتونه به عناون نشانه ایی در کنار نشانه های دیگر حاکی از فرهنگ و عمق درک و فهمیدگی طرف باشه که ما این فرهنگ و درک و شعور را به عنوان یکی از معیارهای کفویت مطرح میکنیم.

موفق و سربلند باشید.

تصویر ترنم
نویسنده ترنم در

سلام
منم از نحوه بیان شمابرای مشکلتون احساس میکنم شما خیلی حق به جانب صحبت میکنید.بنظرم یخورده پارو از ظواهر اونطرف تربذارید وبادقت بیشتری به اطرافتون و خصوصاانتخاب همسرنگاه کنید.خدابرای هرکسی همسری درنظرگرفته و برای این منظورلازم نیست شمازندگی رو برای خودتون سخت کنیدوبه بقیه یامادرتون بدبگید.فقط توکل کنیدو آرامش خودتون رو ازدست ندید.بنظرمنم خواستگاری سنتی بهترجواب میده.واینکه شمامیخوایدآشنایی مختصربدست بیاریدازطریق واسطه و تعدادجلسات درحضورخانواده ها ممکنه

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

سلام خانوم انبار استعداد و کوه هنر، سلام خانوم ارشد
به این چند مورد توجه بفرمایید:
حدس اول اینه که مادر محترمتون مشکل روانی دارند و باید درمان شوند، شما که به اصطلاح فرهیخته ای و کوه هنر و جذابیت باید زمینه ی اینو فراهم میکردین. از نوشتتون بر میاد که اینکارو نکردین این محل شک است.
دومی اینکه یه خراش روی ظاهر و رفتار و تحصیل خودتون ندیدین چون شما در یه محل تاپ هستین و تعلقی به شهرستان ندارین. و مادرتون رو ویرانه به تصویر کشیدین. هر چی از دهنتون در میومد نثارش کردین. ..

سومی اینکه با توجه به طرز فکرتون، ایشون رو نگران آیندتون کردین. خواهر من اینهمه ازدواج بدون روابط خارج از منطق و غیر شرعی صورت گرفته، هر دوشونم خوشبختن. چون تو زندگی اول گذشت داشتن و دوم به هم احترام گذاشتن. هر دوی این فاکتور ها به تدینشون برمیگرده.
پس از این مورد هم میشه نتیجه گرفت که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

مورد بعدی که میشه از نوشتتون استنتاج کرد اینه که به همون عبارتی که نوشتین،انگار باور کردین کوه هنرین و اونی که به هر دلیلی مدرکش دیپلم بوده رو ”احمق” فرض کردین. با این طرز فکر نصف مملکت احمق هستند. حتی تو جامعه ی دانشجویان، منه دانشجو هم چون یکمی تا لیسانسم مونده و مدرکم هنوز فوق دیپلمه، ”احمق هستم”

همه چیز به طرز فکر آدم برمیگرده.

و مورد آخر...در توصیف این آقا پسر فقط نوشتین که خوبه و بعد بلافاصله رفتین سراغ ارزش های دنیوی. اگر مشکل در طرز فکر و رفتارتون باشه، بدونین که این پسر خوب، بالا برین، پایین بیایین یک مرده و تحمل نخواهد کرد. اگر رفتار درست نشه نمیتونین بیایین اینجا و بگیرینش به فحش...اونجا دیگه باید یاد بگیرید چطور با احترام و گذشت رفتار کنین و تحصیلات رو شرط نبود حماقت ندونین.

خوشبخت باشین

تصویر منتظر ظهور

سلام علیکم 

هر انسانی تقدیری داره که نمیشه باهاش جنگید . همسری که در تقدیر شما نوشته شده است بدون شک وقتی از شما خوشش آمد حتی بد زبانی مادرتان را هم تحمل خواهد کرد . پس این گونه با تقدیر خودتون مبارزه نکنید . با سعه صدر رفتارهای مادرتان را تحمل کنید و در نهایت ادب باهاشون صحبت کنید . پای درد دلشون بشینید و سنگ صبور صحبت های تندش بشید . قطعا هم در این دنیا و هم در قیامت رو سفید خواهید شد . سعی کنید به وظیفه تون عمل کنید . اگر از این پسر خوشتون اومده بذارید به خواستگاری شما بیاد و شرایط رو خودش ببینه و خودش تصمیم بگیره . هستند مردانی که حاضرند بد زبانی مادرتون رو تحمل کنند و در عوض همسرشون با استعداد ، هنرمند و صبور باشه . در حد یکی دو جلسه باهاشون صحبت کنید و آشنایی بیشتر رو با نظارت خانواده خودتون و خانواده اونها پیگیری کنید . 

اللهم عجل لولیک الفرج 

تصویر آقا حمید

هم دلم داره برای شما میسوزه و هم برای کسی که در آینده مادرزنش میشه مامانه شما

با این اوضاعی که میگی ازدواج هم که کنی 2 روز بعدش مامانت زبونش بند نمیشه یه چیزی میگه و شوهره هم میخوره تو ذوقش و طــــــــــــــلاق

اون کسی هم که میاد خواستگاری با پدر و مادرش میاد، پدر و مادرش هم نگاه میکنن به مادر شما که چجور آدمی هست، به قول قدیمیا مادر رو ببین دختر رو بگیر، اگه مث کولی ها حرف بزنه و آداب معاشرت بلد نیست مامانتون به نظر من حتی خواستگار تو خونتون هم بیاد فایده ای نداره چون مامان شما با طرز برخوردش اونا رو میپرونه

بهتره مامانتون رو ببرید پیش یه روانشناس، پیگیر بشید ببینید میتونید روحیات ایشون رو عوض کنید یا نه

تصویر خانم آسمان

کاملا درکت میکنم.
مادر شما تو خانواده از کسی حرف شنوی نداره که باهاش صحبت کنه یعنی مثلا شما به خالتون یا عموتون بگین که هم کلاسیتون رو به مادرتون معرفی کنه.
شایدم یه ذره اخلاق مادرتون به خاطر فوت پدرتون باشه که هم غم بی همسری رو تحمل میکنه هم میخواد یه دختر خوب تحویل جامعه بده.
اگه بتونی یه جورایی سربسته به این اقا که خواستگارتون هستن مشکل رو بگی و اون هم واقعا تو رو بخواد خیلی خوب میشه.
من اگه جای شما بودم دو دفعه خواستگار بی سواد برام میومد توی جمع یا تو اتاق که میرفتم باهاش صحبت کنم بهش میگفتم تو چه توانایی تو خودت دیدی که با سیکل یا دیپلم اومدی خواستگاری من که فوق لیسانس هستم نهایت یه خون به پا میشد دیگه. (دکتر بی اعصاب )

تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از سوالی که در این انجمن مطرح کرده اید.

برای پاسخ به سوال شما ما باید دو جنبه را در پاسخمان در نظر بگیریم.

اول. نوع نگرش شما به مسائل خصوصا مسئله ازدواجتان

دوم. نحوه عملکرد شما درباره مشکلات و مسائلتان

درباره اولی باید چند نکته را خدمت شما توضیح بدهم.

1.میزان معرفت و در مقابل آن حمقات افراد رابطه مستقیمی با علم و سطح دانش انسان ندارد. مثلا ممکن هست کسی سواد بالایی نداشته باشد ولی معرفتش از بسیاری از آدمهای تحصیل کرده بالاتر باشد.

البته ذکر این نکته برای تصحیح دید شما نسبت به افرادی بود که تحصیلاتشان پایین تر از سطح شماست وگرنه کسی منکر این مسئله نمیشود که در جریان تناسبات و کفویت، دختر و پسر با حفظ احترام همدیگر باید این مسئله رامد نظر قرار دهند.

2.اینطور نیست که حتما باید آشنایی مفصلی نسبت به خواستگارتان آن هم به صورت خصوصی و نه زیر نظر خانواده داشته باشید تا بعد اجازه بدهید به خواستگاری شما بیاید. این صحبتها میتواند و حتی باید زیر نظر خانواده و با اطلاع آنها انجام بشود و به همین اندزه که دختر و پسر همدیگر را در میحط کار یا محیط دانشگاه دیده اند و شناخت اجمالی از هم دارند برای آشنایی زیرنظر خانواده ها کافیست و برای این کار هم ثمرات و فواید زیادی میشود در نظر گرفت که ذکرش جواب را طولانی میکند.

3.اصل حساسیت و مراقبت والدین نسبت به فرزند را باید امر پسندیده ایی بدانید ولو به اینکه والدین در جایی از حد تعادل خارج میشوند.

4.هر خانواده ایی ممکن است دارای ایراداتی باشد شما هم باید به گونه ایی رفتار کنید که این موارد را نمیخواهید از چشم خواستگارتان مخفی کنید بلکه باید بپذیرید که اگر شما قرار است ازدواج کنید با مجموعه همین واقعیتها با خواستگارتان روبرو شوید.تلاش برای حل مشکل بهتر از مخفی کردنش میباشد آن هم در موقعیتی که به مرور خواستگارتان آنها را خواهد فهمید و شما را خدای ناکرده متهم به مخفی کاری خواهد کرد.

درباره مسئله دوم(نوع برخورد با مشکلات) باید بگویم.

1.حفظ آرامش و داشتن صبر در هر مسئله و مشکلی رمز پیروزی و رفع مشکل است.

امام علی علیه السلام میفرمایند:" مِفْتَاحُ‏ الظَّفَرِ لُزُومُ الصَّبْرِ. کلید پیروزی لازم بودن صبر است"[1]

2.پدر و مادر در هر موقعیتی و جایگاهی که باشند باید مورد احترام باشند چرا که در واقع با این کار با یک تیر دو نشان رامیزنید. هم اعتمادو محبت آنها را جلب میکنید و هم با زبان بی زبانی با پذیرش حرف شما، آنها به خواسته شما جامه عمل میپوشانند و اشتباهات رفتاری خود را تصحیح میکنند

3.انجام وظایف شخصی خود خصوصا نسبت به والدین بسیار اهمیت دارد.

4.در هنگام صحبت درباره مسائلتان خصوصا مسئله ازدواج سعی کنید در یک موقعیت مناسب و با کلمات مناسب سخن را آغاز کنید و اگر آنها سوال کردن پاسختان به همین صورت باشد.  مثلا اگر قرار شد حرفی زده شود قبل از هرچیز از بابت اینکه به فکرتان هستند از انها تشکر کنید و بعد سخنتان را ادامه دهید.

با آرزوی توفیقات روز افزون برای شما...

________________________________________
1. عيون الحكم و المواعظ ، ص488، 1جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376 ش.