گل عفاف

13:35 - 1392/10/03

گل عفاف

به پاس حرمتِ حجاب كه پيام حضرت زينب است،
-گل‏عفاف- ضميمه‏اين زندگى‏نامه تقديم شما مى‏گردد:
هيچ باغبانى را سرزنش نمى كنند كه چرا دور باغ خود حصار وپرچين كشيده است ، چون باغِ بى ديوار، ازآسيب مصون نيست وميوه ومحصولى براى باغبان نمى ماند .
هيچ كس هم با نام - آزادى - ديوار خانه خود را برنمى دارد وشبها در حياطش را باز نمى گذارد، چون خطر رخنه دزد ، جدى است .
هيچ صاحب گنج وگوهرى هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد رهگذران نمى گذارد تابدرخشد، جلوه كند وچشم ودل بربايد ، چون خودِ جواهر ربوده مى شود.
هر چيز كه قيمتى‏تر باشد ، درصدِ مراقبت از آن بالاتر مى رود .
هرچه كه نفيس‏تر باشد ، بيم ربودن وغارت بيشتر است ومواظبت ، لازمتر .
اگر درِ شيشه عطر را باز بگذارى ، عطرش مى‏پرد .
اگر رشته مرواريدت رادركمد وصندوق نگذارى ودرِ آن را نبندى ، گم مى‏شود .
اگر در مقابل پنجره خانه‏ات ، تورى نزنى ، ازنيش پشه‏ها ومزاحمت مگسها در امان نخواهى بود .
وقتى راه ورود پشه‏ها را مى بندى ، خود را -مصون- ساخته‏اى ، نه -محدود- وزندانى .
وقتى درِ خانه را مى بندى ، يا پشت پنجره اتاقت پرده مى آويزى ، خانه خود را از ورود بيگانه ونگاههاى مزاحم در پناه قرار داده‏اى ، نه كه خود را در قيد وبند وحصار افكنده باشى .
اگر براى ايمنى ازخطرها وآسودگى از مزاحمان ، خود را بپوشانى ، نه كسى ايراد مى گيرد ، ونه اگر هم ايراد بگيرد ، اعتنا مى‏كنى ، چرا كه سخنش را بى منطق وناآگاهانه مى‏دانى و مى‏بينى .
اينكه -دل بايد پاك باشد- ، بهانه‏اى براى گريز جاهلانه از همين مصونيت است وآويختن به شاخه -لاقيدى-، وگر نه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد .
ظاهر، آينه باطن است و... - از كوزه همان برون تراود كه در اوست - .
زن ، بخاطر ارزش وكرامتى كه دارد ، بايد محفوظ بماند و خود را حراج نكند ودر بازار سوداگرانِ شهوت ، خود را به بهاى چند نامه ونگاه ولبخند نفروشد .
زن بخاطر لطافتى كه دارد ، نبايد در دستهاى خشن كامجويان ديوسيرت ، كه نقاب مهربانى و عشق به چهره دارند ، پژمرده شود و پس از آنكه گلِ عصمتش را چيدند، او را دور اندازند ، يا زير پايشان له كنند .
زن بخاطر عصمتى كه دارد وميراث‏دارِ پاكىِ مريم است ، نبايد بازيچه هوس وآلوده به ويروس گناه گردد .
گوهر عفاف وپاكى ، كم‏ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل خانه نيست .
دزدان ايمان وغارتگران شرف نيز فراوانند .
سادگى وخامى است كه كسى خود را در معرض ديد وتماشاى نگاههاى مسموم و چشمهاى ناپاك قرار دهد و به دلبرى وجلوه‏گرى بپردازد وخيال كند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمى‏اندازد واز زهرِ نگاهها ونيش پشه‏ هاى شهوت در امان مى‏ماند!
بعضى از - نگاه - ها ، ويروس - گناه - منتشر مى‏كند، وبعضى از چهره‏ها حشره مزاحمت جمع مى‏كند.
خراب كردن همه ديوارها وبرداشتن همه پرده‏ها وبازگذاشتن همه پنجره‏ها ، نشانه تيره‏انديشى است ، نه روشنفكرى! علامت جاهليت است نه تمدّن!
مى‏گويى نه؟ به طومار كسانى نگاه كن كه پس از رسوايى وبى‏آبرويى ، با دو دست پشيمانى بر سرِ غفلت خويش مى زنند و بر جهالت خود لعنت مى‏فرستند .
كسى كه از - جماعت رسوا - نگريزد - رسواى جماعت - مى‏شود!
آنكه ايمان را به لقمه‏اى نان مى‏فروشد،
آنكه يوسفِ زيبايى را با چند سكّه قلب عوض مى‏كند،
آنكه - كودك عفاف - را جلوى صدها گرگ گرسنه مى‏برد و به تماشا مى‏گذارد، روزى هم - پشت ديوار ندامت - اشك حسرت بر دامن پشيمانى خواهد ريخت، در آخرت هم به آتش بى‏پروايى خود خواهد سوخت .
از اول كه جامه عفاف، سفيد وشفاف است، نبايد گذاشت چركابه گناه بر آن بپاشد .
از اول بايد مواظب بود اين كاسه چينى نشكند واين جام بلورين تَرَك بر ندارد .
از اول نبايد به پاى بيگانه ، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد ، كه بوته‏هاى نورسِ عصمت را لگدمال كند .
ولى ... گريه بى‏حاصل است و بى‏ثمر ، وقتى كه شاخه شكست وگل چيده شد!!
پايان