من حس تو رو درک میکنی ار جن میترسی ولی به دلیل کنجکاوی سمتش میری میدونم و زمانی که داری نگاه می کنی نمی ترسی ولی چند دقیقه بعد وقتی بهش فکر میکنی همه عکس ها و فیلم های که دیدی میاد جلو چشمات و هرچی خوندی و شنیدی تو ذهنت مرور میشه و نمی تونی راحت بخوابی دلت میخواد خیلی اطلاعات کسب کنی و می خوای دربارش بیشتر بدونی و اطلاعاتت کامل شه ولی نمی دونی هرجی بیشتر کنجکاوی میکنی بیشتر ته چاه میری من یه کاری بهت میگم تو انجام بده هر شب قبل از خواب آیت الکرسی بخون این کار باعث میشه که آرامش بگیری فکرای بد سراقت نیاد و ازت حافطت شه و.. و سعی کن خودتو قانع کنی و به خودت بگی که من از جن نمی ترسم و هرگز به دعاگر ها اعتماد نکن چون اگه اونا مشکلتو برای یک یا دو ماه حل کنن دفعه بعد مشکلی بزرگتر سراغت میاد
منم مثل تو بودم از بچگی به این چیزا علاقه داشتم وقتی 11 سالم بود و می خوابیدم و صبح بیدار میشدم همیشه روی پام جای چنگ بود یا کبودی همیشه کابوس میدیم کابوس های خیلی واقعی تا اینکه هر شب قبل از خواب آیت الکرسی میخوندم و دیگه اینجوری نترسیدم وقتی 4 یا 5 سالم بود یه کسایی رو تو خونه مادربزرگم که در روستا بودن میدیم که که سر تا پاشون با چادر پوشونده شده بود ولی بعد که دربارش اطلاعات درست یعنی از مراجع علمی و کسایی که وارد بودن کسب کردم یه چیزهایی رو فهمیدم که باعث میشع مثل قبل نترس تو هم نترس و به خدا توکل کن اگه هم سوالی داشتی میتونی از من تو بپرسی
من حس تو رو درک میکنی ار جن میترسی ولی به دلیل کنجکاوی سمتش میری میدونم و زمانی که داری نگاه می کنی نمی ترسی ولی چند دقیقه بعد وقتی بهش فکر میکنی همه عکس ها و فیلم های که دیدی میاد جلو چشمات و هرچی خوندی و شنیدی تو ذهنت مرور میشه و نمی تونی راحت بخوابی دلت میخواد خیلی اطلاعات کسب کنی و می خوای دربارش بیشتر بدونی و اطلاعاتت کامل شه ولی نمی دونی هرجی بیشتر کنجکاوی میکنی بیشتر ته چاه میری من یه کاری بهت میگم تو انجام بده هر شب قبل از خواب آیت الکرسی بخون این کار باعث میشه که آرامش بگیری فکرای بد سراقت نیاد و ازت حافطت شه و.. و سعی کن خودتو قانع کنی و به خودت بگی که من از جن نمی ترسم و هرگز به دعاگر ها اعتماد نکن چون اگه اونا مشکلتو برای یک یا دو ماه حل کنن دفعه بعد مشکلی بزرگتر سراغت میاد
منم مثل تو بودم از بچگی به این چیزا علاقه داشتم وقتی 11 سالم بود و می خوابیدم و صبح بیدار میشدم همیشه روی پام جای چنگ بود یا کبودی همیشه کابوس میدیم کابوس های خیلی واقعی تا اینکه هر شب قبل از خواب آیت الکرسی میخوندم و دیگه اینجوری نترسیدم وقتی 4 یا 5 سالم بود یه کسایی رو تو خونه مادربزرگم که در روستا بودن میدیم که که سر تا پاشون با چادر پوشونده شده بود ولی بعد که دربارش اطلاعات درست یعنی از مراجع علمی و کسایی که وارد بودن کسب کردم یه چیزهایی رو فهمیدم که باعث میشع مثل قبل نترس تو هم نترس و به خدا توکل کن اگه هم سوالی داشتی میتونی از من تو بپرسی