روحانیت و دام‌های شیطان

14:56 - 1395/12/22

- تاثیرگذاری روحانیت در میان جامعه، غیر قابل انکار است، اما نکته‌ی مهم زیر ذره‌بین بودن روحانیت، در امور اخلاقی است. لذا در این امر مهم و عدم انحراف روحانیت، نیاز به یک متذکر و مراقب در هر لحظه در زندگی توسط خود فرد و دیگران است.

روحانیت

برای تعالی و رشد هر کشور در تمامی امور مانند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اقشار و اصناف بسیاری حضور دارند تا بتوانند در این امور به بهترین وجه خدمت کرده و بهترین ثمرات را بدست آورند.
مثلا در اقتصاد می توان اصناف مختلفی مانند بازاریان من جمله آهنگران، خبازان، بزازان، کفاشان و... را نام برد که با کمک و همکاری باهم، در رشد و تعالی اقتصاد، کمک می‌کنند و همین حالت را می توان در قشر فرهنگی نام برد، مانند معلمان، نقاشان، هنرمندان و روحانیان که با یکدیگر کمک می‌کنند در تعالی فرهنگ یک جامعه.
در این میان یکی از مهمترین و موثرترین اقشار در میان جامعه را می‌توان روحانیون و کسانی که منتسب به دین هستند، بدانیم، چون آنها هستند که برای موازنه و تطبیق امور با دین الهی و شریعت، وظیفه‌ی سنگینی داشته و باید از متن دین هم احکام اقشار و اصناف و افراد مختلف را تجزیه و تحلیل کرده و بدست آورند و هم برای خارج نشدن این امور از دستورات دینی به عنوان میزان، کمک به قوای سه گانه مانند مجریه و مقننه و قضائیه کنند.
یک روحانی اگر می خواهد، فرهنگ و یک عملی را در میان مردم نهادینه کند و گسترش دهد، در ابتدا خود باید، عامل باشد تا بتواند دیگران را به انجام اعمال نیک دعوت کند بر همین اساس اگر خود عامل نباشد، تاثیر آن نیز در مردم کاهش می‌یابد.

تربیت و اصلاح
یکی از نکات مهم در روحانیون این است که آنها به عنوان نماد و الگو در جامعه معرفی شده و در بسیاری از امور زیر ذره‌بین هستند و هر عملی که خلاف عرف و اخلاق از آنها سربزند و لو کوچک باشد در نگاه مردم بزرگ جلوه می کند.
امام خمینی(رحمه الله علیه) در این مورد می فرمایند:
«مسئوليت شما [طلاب] خيلى سنگين است. وظايف شما غير از وظايف عامه مردم مى‌باشد، چه بسا امورى كه براى عامه مردم مباح است، براى شما جايز نيست و ممكن است حرام باشد. مردم ارتكاب بسيارى از امور مباحه را از شما انتظار ندارند، چه رسد به اعمال پست نامشروع، كه اگر خداى نخواسته از شما سربزند، مردم را نسبت به اسلام و جامعه روحانيت بدبين مى‏‌سازد. درد اينجاست: اگر مردم از شما عملى كه برخلاف انتظار است مشاهده كنند، از دين منحرف میشوند؛ از روحانيت بر می‌گردند، نه از فرد.» [1]
پس ابتدای امر این است که خود را اصلاح کنیم بعد مصلح باشیم، همچنانکه خداوند نیز در قرآن تاکید بر این امر داشته که همانطور که در آیات و روایات آمده است و مُبلغ دستورات دینی هستید خودتان هم اطاعت کنید.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ [بقره/44] آیا مردم را به نیکی (و ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می نمایید با اینکه شما کتاب (آسمانی) را می خوانید! آیا نمی اندیشید؟!»

مراقبت و تذکر
حال که روحانیت، برای دعوت مردم به کارهای نیک و پسندیده، ابتدای امر باید خود را بسازد و در عین حال تبلیغ دین را هم انجام دهد و مراقب باشد که اشتباهی از او سرنزند، آیا در این مواقع نیاز به مراقب ندارد؟ نیاز به یک نفر ندارد که اشتباهتش را به او تذکر دهد؟ یا حتی کسی باشد که مراقب رفتارهایشان باشد تا بتواند در صورت انحراف جلوی انحراف را بگیرد؟

الف: روحانی فردی مانند دیگر افراد است
اولین نکته‌ای که باید در اینجا بیان داشت، اینکه روحانیت نیز مانند دیگر اقشار مردم است و او نیز مانند دیگر افراد شهوت و نفس در او وجود دارد و احتمال اشتباه در او است و می توان گفت حتی گمراهی در این قشر ظریفتر و حتی با رنگ و لعاب بیشتری است و با این وجود، مراقبت و تذکر بیشتری نیاز دارد.
در قرآن به داستان بلعم باعورا بر می خوریم که در سوره‌ی اعراف آیات(175، 176) بدان اشاره شده است. شخصیتی که دارای اسم اعظم بوده و مستجاب الدعوه است، اما این انحرافات در او کار او را به جایی کشاند که خداوند در آخر او را تشبیه به سگ کرده است. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ کَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ [اعراف/176] و اگر می خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست، پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز و زبانش را برون می آورد و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)!»
این نشان از این دارد که حتی اگر انسان به این مقام بالا هم برسد، نیاز به تذکر و مراقبت دارد و از انحرافات به دور نمی باشد.

ب: حلیه‌های شیطان برای روحانی ظریفتر است
دومین نکته اینکه همانطور که می دانیم یکی از مهمترین دشمنانی که در هر لحظه به دنبال این است که دین خدا را منحرف کند، شیطان است. همانطور که خود شیطان در مورد منحرف کردن دینداران قسم یاد می کند، شیطان، دشمنی سهمگین و بزرگ برای انسان قلمداد می شود. «إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ [یوسف/5] چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است!»
بر همین اساس یکی از بهترین راه ها برای انحراف انسان و دین الهی از طریق خود انسانهای عامل به امور دینی است و اینجاست که باز نیاز یه یک متذکر و استاد بسیار به چشم می‌آید.
در احوالات آیت الله شیخ مهدی زاهد آورده‌اند که ایشان مدتی در نماز، احوال خوبی نداشتند و این حالت ایشان مشهود بود، همه فهمیده بودند فکر و حواسش جای دیگری است. هرچه از ایشان سوال می کردند پاسخی جز، چیزی نیست، نگران نباشید، نمی شنیدند. تا اینکه یکی از روزها، یکی از اطرافیان به ایشان گفت: آقا مشخص است که شما حالتان خوب نیست و نیاز به دکتر دارید. ما را نگران کرده اید! ما حق داریم نگران باشیم و بدانیم چه شده است!
آقا شیخ مرتضی با همان حال و هوای پریشان و نگرانش جواب داد:
راستش چند روز پیش، حدیثی را خواندم؛ در آن حدیث، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین(علیه السلام)  می فرماید: «یاعلی(علیه السلام) به اندازه‌ای که تو با خوبی ها و راه های هدایت آشنایی داری، شیطان نیز به همان اندازه با همه بدی‌ها و راه‌های گمراهی و ضلالت در زمین و آسمان آشنایی دارد.»
و سپس آقا شیخ مرتضی زاهد با نگرانی و اضطراب، به آرامی و زیر لب گفت: «... و من با این شیطان چه کنم؟» [2]

نتیجه: روحانیت یکی از اقشار مهم و تاثیر گذار در جامعه محسوب می‌شود، بر همین اساس برای تاثیرگذاری و ایجاد تحول در تمام اقشار، یکی از امور مهم در زندگی آنها خودسازی و تذکر به خود برای عدم انحراف و گمراهی است که در این میان علاوه برای تذکر به خود و نفس نیاز به تذکرات و تلنگرهای دیگران است، چون با وجود نفس و شهوت در انسان گاهی تذکرات دیگران کارسازتر و تاثیرگذارتر می باشد و همچنین راه‌های انحراف توسط شیطان، در این افراد ظریفتر و حساستر می‌باشد، پس باز نیاز به یک مراقبت و تلنگر بیشتر احساس می شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. حضرت امام خمينى، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، تهران، چاپ هيجدهم، 1387 ش، ص13.
[2]. دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم(بلاغ).

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 6 =
*****