اگر علی خلیفه بود چرا می گوید دیگری را بجویید

14:42 - 1400/03/25

خلافت منصوص که از جانب خدا تعیین شود. خلافت به این معنی قابل فسخ و یا صرف نظر کردن نیست. در این مورد خلافت به سان نبوت است که یک وظیفۀ الهی است که بر دوش فردی نهاده میشود. 2.خلافت انتخابی، که خلیفه از طریق مردم انتخاب شود، امام خلافت به معنی دوم را نمیپذیرد، توضیح این که مردم پس از قتل عثمان، از علی خواستند که به سان سه خلیفه پیشین با بیعت، زمام امام را به دست بگیرد. امام در این شرایط میگوید: مرا رها کنید و دیگری را بجویید. دست رد به چنین خلافت و بیعت نشانه این نیست که امام خلیفه منصوص و واقعی نبود، بلکه نشانه آن است که روش پیشینیان را غیر صحیح میدانسته است.

خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام

پاسخ:
خلافت به دو صورت متصور است و تفاوت روشنی با هم دارند:

1.خلافت منصوص که از جانب خدا تعیین شود. خلافت به این معنی قابل فسخ و یا صرف نظر کردن نیست. در این مورد خلافت به سان نبوت است که یک وظیفۀ الهی است که بر دوش فردی نهاده میشود.

2.خلافت انتخابی، که خلیفه از طریق مردم انتخاب شود، امام خلافت به معنی دوم را نمیپذیرد، توضیح این که مردم پس از قتل عثمان، از علی خواستند که به سان سه خلیفه پیشین با بیعت، زمام امام را به دست بگیرد. امام در این شرایط میگوید: مرا رها کنید و دیگری را بجویید. دست رد به چنین خلافت و بیعت نشانه این نیست که امام خلیفه منصوص و واقعی نبود، بلکه نشانه آن است که روش پیشینیان را غیر صحیح میدانسته است.

امّا چرا نمیپذیرفت برای این که آنان در شرایطی سراغ علی آمدند که آن روح پاکی که در  عصر رسالت بر صحابه حاکم بود، از میان رفته و روح دنیا پرستی و زراندوزی بر بخشی از صحابه حکومت میکرد، تاریخ از اندوختههای هولناک طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی سرح، پرده برداشته است.

خلیفه پیشین یک پنجم غنام افریقیه را به مروان بن حکم داد، و این کار به قدری زننده بود که گروهی از صحابه صریحاً به نقد کار خلیفه پرداختند و شاعری گفت:

و أعطیت مروان خمس  الـ        غنیمه آثرته و حمیت الحمی

یک پنجم غنایم افریقیه را به مروان دادی و او را برگزیدی و از خویشاوندان خود حمایت کردی.

امام در چنین شرایطی میگوید: ‌من شایستۀ خلافت بر این مردم نیستم، بروید و کسی را پیدا کنید که با این روش هماهنگ باشد، ولی آنگاه که اصرار مردم را دید، ناچار شد برای حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تلاشی قوا و نیرو، بیعت را پذیرفت، ولی راه و روش خود را به وسیلۀ اولین سخنرانی خود، اعلام کرد و تمام اسراف کاریها که به وسیلۀ خلیفه پیشین رخ داده همه باید به بیت المال برگردد چنان که فرمود:

«والله لو وجدته قد تزوّج بها النساء و ملک به الإماء لردته ، فإنّ فی العدل سعه، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق».(1)

« به خدا سوگند هرگاه به اموال نامشروع و غارت شده از بیت المال، صداق زنان قرار گیرد و کنیزان با آن خریداری شود، من آن را به بیت المال باز میگردانم، زیرا در عدل و داد گشایشی هست، و هر کس عدل و داد برای او ناخوشایند باشد، ستم و بیداد برای او ناخوشایندتر است».

گردآورنده سؤالها، سخن امام را کاملاً نقل نکرده، برای روشن شدن حقیقت که چرا، دعوت و بیعت مردم را نپذیرفت، ناچاریم تمام سخن امام را نقل کنیم:

«مرا واگذارید و دیگری را بجویید که ما به استقبال کاری میرویم که دارای رویه ها و رنگ های گوناگون است دلها برابر آنان بر جای نمیماند و خردها پایدار نخواهند بود. همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده و راه روشن تیره و ناشناس گردیده. بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم شما را بر اساس آن چه خود می دانم خواهم برد و به گفتۀ این و آن و سرزنش سرزنش کننده، گوش نخواهم داد».(2)

امام در این کلام گوشه ای از حقایق و شرایط حاکم بر آن عصر را روشن میکند و روش و منش خویش را در اداره حکومت ارائه میدهد. پاره ای از شرایط حاکم بر جامعه آن روز عبارتند از:
تغییر تدریجی در سنت رسول خدا پس از 23 سال مانند برتری دادن عرب بر عجم، موالی بر بندگان و ... .

رفتار عثمان درباره تقسیم ناعادلانه بیت المال و گماردن نزدیکان خود از بین بنی امیه بر امارت و ... که موجب شورش مسلمین و قتل او شد.(3)

طمع جمعی از بیعت کنندگان با امام برای استفاده از فرصتهای حکومتی.(4)

شایعه حرص امام برای دست یابی به حکومت.(5)

وجود معاویه و بغض و اضرار نسبت به امام که نزدیک ترین افراد خاندانش در زمان پیامبر خدا به دست امام به قتل رسیده بودند و اکنون بهانه میجوید و امام را به دست داشتن در قتل عثمان متهم میکند و به بهانه قصاص با قاتلان عثمان دست به هر کاری میزند.(6)

پیش بینی بروز فتنه ها از ناحیه امام که ده سال پیش پس از انتخاب عثمان مطرح شد.(7)

و اکنون نیز امام ادامه آن را به شکل تیره تر و سهمگین تر به وضوح میبیند و تصریح میکند دل ها و عقل های مردم در برابر آن پا برجا نخواهد ماند.(8)

و اموری دیگر از این دست، موجب شد تا امام بدون مجامله، با تفهیم حقیقت و روشن ساختن شرایط بحرانی آن روز برای مردم، حجت را بر آنان تمام کند تا پس از بیعت نیز بهانه و توجیهی برای دیگران باقی نماند و اعتراضی علیه امام گشوده نشد از همین رو امام بعدها بر این نکته تأکید میورزد و می-فرماید: «لم تکن بیعتکم ایّای فلته... بیعت شما با من بدون اندیشه و تأمل نبود».(9) که اکنون آن را بشکنید.

امیرمؤمنان درباره علت سکوت خدا پس از سقیفه و پذیرش حکومت پس از قتل عثمان چنین میفرماید:

«فأمسکت یدی حتی رأیت راجعه الناس قد رجعت عن الإسلام یدعون إلی محق دین محمد فخشیت إن لم انصر الإسلام و أهله أن أری فیه ثلماً أو هدماً تکون المصیبه به علیّ أعظم من فوت ولایتکم...».(10)

«‌من دست برداشتم تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد را نابود سازند. ترسیدم اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنهای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شما است که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایام آن میگذرد».

پی نوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 15.
2. نهج البلاغه، خطبه 92.
3. نهج البلاغه، خطبه 164؛ الملل و النحل، شهرستانی: 32-33.
4. نهج البلاغه، حکمت202و 191.
5. نهج البلاغه، خطبه 172.
6. نهج البلاغه، نامه 10، 28و64.
7. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 1/195.
8. نهج البلاغه، خطبه 92.
9. نهج البلاغه، خطبه 136 و  نامه 54.
10. نهج البلاغه، نامه امام به مردم مصر، شماره 62.

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 8 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.