معمولاً وقتی همهچیز حکایت از ملایمت، سکوت، فراغت بال، سکون و در یک کلام آرامش داشته باشد، هیچکس حاضر نیست آن را از دست بدهد؛ بخاطر همین است که همه به دنبالش میگردیم، خیلیها ادعایش را دارند اما باز به دنبالش هستند! چرا؟ واقعاً کجا باید در پی آرامش بود؟
بگذارید واضحتر بپرسم بایدها و نبایدهای رسیدن به آرامش چیست؟ چه کار باید کرد که به آن آرامش واقعی نائل شد؟ اصلاً آن آرامش واقعی چیست؟ کیست؟ کجاست؟ چه موقع میتوان به آن دست یافت؟
اینها انبوه مجهولاتی است که اگر بگویم تمام مردم دنیا به دنبالش هستند، اغراق نکردهام، سکینه و اطمینان خاطری که ابتدا باید منشأ آن را شناخت و بعد به دنبالش راه افتاد. بعضی وقتها انسان تصور میکند هر نوع شادی کردنی برای انسان آرامش میآورد! اما باز این سوال مطرح است که چرا با وجود شادیهای مفرط، باز به دنبال آرامش از نوعی دیگرند؟ یا برخی دیگر فکر میکنند عشقهای زمینی آرامش واقعی است! اما باز هم با فروکش کردن آن متوجّه میشوند که نه! این یکی هم سرآبی بیش نبوده است!
اگر در بین مدّعیان آرامش واقعی جستجویی بکنیم در کنار مکاتب مختلف نام ادیان الهی را هم میبینیم که اسلام یکی از بزرگمدعیان این عرصه است. ادیان الهی آرامش واقعی را در رسیدن به مقام قُرب خداوند میدانند؛ یعنی جایگاهی معنوی و آرامشبخش در نزدیکی منبع آرامش که برای رسیدن به آرامش ناچاریم از دستورات این ادیان پیروی کنیم، اما از آنجائیکه ادیان دیگر از گزند تحریف در امان نبودند، باید از دستورات اسلام که عاری از هرگونه تحریفی است، پیروی کرد.
اسلام یکی از مقدمات رسیدن به آرامش را ایمان میداند، یعنی هر کس طالب آرامش است، باید ایمان خود را نسبت به خدای متعال افزایش دهد و این محقق نمیشود مگر بوسیله کسب آگاهی در مورد آموزههای دین اسلام و عمل کردن طبق دستورات دینی.[1]
خداوند متعال در قرآن شریف میفرماید: هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ[2] او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بیفزایند.
اگر بر این آیه شریفه خوب دقت کنیم، در میابیم که حالت میان ایمان و آرامش تضاعفی است، یعنی هر چه میزان ایمان انسان ـ نسبت به خداوند ـ بالاتر رود، آرامش انسان هم بیشتر میشود.
طبیعی است که وقتی منشأ همه چیز را خدا بدانیم، برای رسیدن به آرامش هم باید در جستجوی او باشیم، شاید بتوان گفت «نمــاز» بهترین و تنهاترین راهی است که انسان میتواند آن نزدیکی معنوی را حس کند...
به جرأت میتوان گفت اگر کسی نماز را با تمامی شرایطی که برایش گفتهاند، ادا کند چنان آرامشی مییابد که حاضر نیست با چیزهای دیگر عوض کند.
در کلامی از امام باقر «علیهالسلام» هست که میفرمایند: خداوند تبارک و تعالی فرمود:
هیچیک از بندگانم با هیچ عملی به درگاه من تقرب نجسته که نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر آنان واجب کردهام و همانا بندهام بهوسیله نافله (نمازهای مستحبیِ قبل و بعد از نماز واجب) به درگاه من آنقدر نزدیک میشود تا او را دوست میدارم و چون او را دوست داشتم در این هنگام من برای او گوشی میشوم که با آن میشنود و چشمی میشوم که با آن میبیند و زبانی که با آن زبان سخن میگوید و دستی که با آن حمله میکند. اگر مرا بخواند جوابش دهم و اگر از من درخواستی نماید به او عطا خواهم کرد.[3] در واقع کسیکه به این مقام برسد، هیچ کار و عملی از او سر نمیزند مگر اینکه رضای خدا در آن باشد.
البته که این سخن به معنای گوشهگیری و رُهبانیت نیست، همانطور که نماز جزء بزرگترین عبادات محسوب میشود، تفریح، شادی و شادکردن دیگران هم از عبادات به حساب میآیند. پس همانطور که هر مسلمانی به دنبال کسب درآمد حلال با جان و دل تلاش میکند، لازم است برای کسب آرامش، ایمان خود را ـ که یادگیری و عمل به آموزههای دین است ـ بیش از پیش تقویت نماید.
پینوشت:
1. ترجمه تفسیر المیزان، محمّدباقر موسوى همدانى، ج18 ص390.
2. سوره فتح، آیه 4.
3. وسائلالشیعه، ج3، ص53.