موارد زیادی از بازگشت مردگان به دنیا در قرآن بیان شده است.
اعتقاد به رجعت و برگشت برخی از افراد، بعد از مرگ به زندگی دنیوی یکی از اعتقادات شیعیان محسوب میشود اما با این عقیده برخی منجمله وهابیت به مخالفت پرداخته و آن را نفی میکنند. ازجمله دلائلی که منکران رجعت به آن استناد میکنند، آیاتی است که در قرآن بر عدم امکان رجوع مجدد به این دنیا حکایت دارد و خدا با صراحت، آرزوی بازگشت و رجوع به دنیا را رد میکند. آیاتی مانند «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون [مومنون/99-100] آنگاه که وقت مرگ هر یک از آنها فرا رسد، در آن حال گوید: بارالها، مرا به دنیا بازگردان، تا شاید به تدارک گذشته عملی صالح به جا آورم. (به او خطاب شود که) هرگز نخواهد شد، این سخنی است که او به زبان میگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!».
آلوسی ذیلِ این آیه آورده است: «آیه، بازگشت به دنیا را تعلیق بر مُحال کرده، همانند مُحال بودنِ دخول بهشت برای کافران، بنا بر قول خدا: «حَتّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ»(اعراف/40)[1] ابن اثیر جزری[2] و ابی الفتوح التلیدی[3] و محدث دهلوی[4] و عبدالله الجمیلی[5] و عبدالوهاب فرید[6]، نیز سخنانی در همین مضامین در رد رجعت با استناد به این آیه گفتهاند.
آیه دیگر برای انکار رجعت، آیه 37 سوره فاطر است: «وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصير[فاطر/37] و آن کفار در آتش دوزخ فریاد و ناله کنند که ای پروردگار، ما را (از این عذاب) بیرون آور تا بر خلاف گذشته به اعمال نیک بپردازیم. (خطاب شود) آیا شما را به اندازهای عمر ندادیم که هر که اهل تذکر و پند شنیدن است در این مدت متذکر شود (و به توبه پردازد)؟ و آیا بیم دهندگان بر شما نیامدند؟ پس (امروز) عذاب دوزخ را بچشید که ستمکاران را هیچ یار و نجات دهندهای نخواهد بود». خداوند متعال در این آیات، امکان رجوع و بازگشت به دنیا را ناممکن میشمارد و این، با رجعت منافات دارد، لذا رجعت، ممکن نیست.
پاسخ شبهه:
منکرین رجعت، در استدلال به این آیه برای انکار رجعت، مصداق «یومن ببعض الکتاب و یکفر ببعض»[7] هستند چراکه به عمومیت این آیه تمسک کرده و مخصصات و استثنائات آن در آیات دیگر را نادیده گرفتهاند. آيه شريفه: «قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» به سنت عمومى الهى اشاره دارد، ولى مانعى ندارد كه مانند ساير عمومات، تخصيص و استثنا بخورد.[8] و اصولا فهم صحيح قرآن همين است كه عمومات قرآن در كنار استثناها تفسير و معنا شوند؛ مثلا قرآن كريم در موارد متعددی، علم غيب را مخصوص خداوند معرفى كرده است: «وَ لِلّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[ هود/123؛ نحل/77] و «قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللّهُ [نمل/65] بگو كسانى كه در آسمانها و زمين هستند غيب نمىدانند، جز خداوند». و اين يك سنت عمومى است تا كسى ادعاى علم غيب نكند؛ اما در مواردى علم غيب را به غير خدا هم نسبت داده است: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول... [جن/26-27] داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيده است». بنابراين، فقط خداوند عالم الغيبِ بالذات و مستقل است، و اوليا و امامان معصوم(عليهمالسلام) و ديگران به اذن خداوند علم غيب دارند و اين آيات منافاتى با هم ندارند.
اما روش وهابیت در رویارویی با تفکرات شیعه، تمسک به عمومات آیات بدون در نظر گرفتن مخصصات و استثنائات است. در مساله رجعت، آیه 99 سوره مومنون، نفی رجوع را به عنوان یک سنت جاریه الهی اعلام میکند، اما در کنار این آیه، آیات دیگری وجود دارد که خدا برخی از انسانها را به دنیا باز گردانده است، مانند باز گرداندن حضرت عزیر نبی(علیهالسلام)[9] و نیز زنده کردن جوان بنیاسرائیلی که توسط نزدیکانش به قتل رسید[10] و نیز مردگانی که حضرت عیسی(علیهالسلام) به عنوان معجزه، زنده و به دنیا باز گردانده است[11] و مانند هزاران نفری که خدا در سوره 243 سوره بقره به آنها اشاره میکند که آنها را پس از مرگِ با طاعون، زنده گردانیده است[12] و یا هفتاد نفر از قوم موسی که در جریان اصرار بر دیدن خدا در کوه طور دچار تجلی صاعقه شدند و مردند و سپس خدا آنها را زنده نمود.[13]
اگر رجوع به دنیا، ذاتا محال و برگشتناپذیری به دنیا یک قاعده کلی و قضای حتمی بود، نباید حتی یک مورد نقض هم پیدا شود و نباید چنین موارد استثنایی که قرآن آنها را نقل کرده اتفاق میافتاد، پس وقتی این موارد نقض اتفاق افتاد نشان میدهد که برگشتناپذیری یک قاعده کلی نیست و وقوع بازگشت، ممکن است چون بهترین دلیل برای امکان وقوع چیزی، وقوع آن است. بنابراین، با وجود این استثنائات، سنت مذکور، ذاتا محال و تخلفناپذیر نیست[14]، بلکه بازگشتنکردنِ مردگان به دنیا، یک سنت الهی است که به اذن الله تغییر میکند، همچون سوزاندن آتش که سنت الهی است، اما در جریان انداخته شدن حضرت ابراهیم(علیهالسلام) در آتش، این سنت استثنا مییابد و نمیسوزاند و یا سنت الهی بر این است که شیء تیز، شیء نرم را ببُرد اما به اذن الله این سنت، در جریان ذبح اسماعیل نبی(علیهالسلام) تخلف میپذیرد و چاقو نمیبرد.
حال، سوال این است که چرا گاهی با اذن الهی، سنت جاریه تخلف میپذیرد؟
اذن الهی برای وقوع امری بر خلاف سنت جاریه، به خاطر وجود یک مصلحت مهمتر و یک حکمت قویتر است که باعث میشود خدای حکیم، وقوع آن استثنا را اراده کند. اتفاقا همین استثناها نیز تحت سنت جاریهی دیگری هستند، مثلا سنت الهی اقتضا میکند که نبیّش در برابر انکار منکرین و شک شکاکان، معجزه ارائه کند تا انکار منکرین را متزلزل و شک شکاکان را به یقین مبدل سازد، لذا وقتی این سنتِ اعجاز، مصلحتش أقوی و أرجح شود بر سنت جاریهی سوزاندن آتش غلبه نموده و سبب میشود که آتش، سرد شود و یا بر سنت جاریهی بریده شدن شیء نرم به شیء تیز، غلبه کرده و سبب شود که چاقو گلوی اسماعیل را نبرد و یا بر سنت جاریهی عدم بازگشت مردگان غلبه کرده و سبب شود عیسی(علیهالسلام) مردگان را زنده و به دنیا باز گرداند.
برگشتناپذیریای که خداوند آن را در قرآن نفی و رد میکند، مهلت دوباره و بازگشتن دوباره گناهکاران و ظالمان به قصد از سر گرفتن زندگى عادى دنيايى است و خداوند مىداند كه آنان قابل اصلاح نيستند و برگشت دوباره آنها لغو و بيهوده است، لذا چنين برگشتى را نفى مىكند. اما مراد از رجعت، برگشت براى يارى و نصرت دين حق و يا پس دادن تاوانهايى است كه ظالمين مرتكب شدهاند. سنت و وعدهی خدا بر این است که پیش از قیامت، حق در زمین به طور کامل گسترانده و باطل مطلقا نابود و ظلم به صورت ریشهای و حتی تاریخی برچیده شود، لذا ائمه ظلم و کفرِ در گذر تاریخ را به دنیا رجعت میدهد تا علاوه بر آخرت، همگی در همین دنیا نیز مکافات و عذاب و حقیر شوند و در همین دنیا نیز عزّت پوشالیِ تاریخی آنها از بین برود و مومنین و صالحین برتری و عزت یابند.[15] پس رجعت، به اذن الهی و بر اساس حکمت اقویِ الهی از آن سنت عمومی استثنا شده و تحت سنت و وعدهی غلبه مطلق حق بر باطل، و عدالت بر ظلم محقق خواهد شد.
____________________________
پینوشت:
[1]. «...وهذا تعليق لرجعتهم إلى الدنيا بالمحال كتعليق دخولهم الجنة بقوله سبحانه: حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ». روح المعانی، شهاب الدين محمود بن عبد الله آلوسی، المحقق: علی عبد الباری عطية، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1415ق، ج9، ص263، متن کتاب؛/ و
«...فإن آخر الآية ظاهر في عدم الرجعة مطلقا وكون الإحياء بعد الإماتة والإرجاع إلى الدنيا من الأمور المقدورة له عز وجل مما لا ينتطح فيه كبشان إلا أن الكلام في وقوعه وأهل السنة ومن وافقهم لا يقولون به ويمنعون إرادته من الآية ويستندون في ذلك إلى آيات كثيرة». همان، ج10، ص237، متن کتاب.
[2]. «ويشْهَدُ لِهَذَا المَذْهب السُّوءِ قَوْلُهُ تَعَالَى حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً». النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ابوالسعادات المبارک بن محمد الجزری(ابن اثیر)(م630 ق)، تحقیق: طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، بیروت، المکتبه العلمیه، 1399ق-1979م، ج2، ص202، متن کتاب.
[3]. اهل السنه و الشیعه بین الاعتدال و الغُلو، العلامه ابی الفتوح عبدالله بن عبد القادر التلیدی، مطبعه اسبارطیل، بی جا، 1422ق، ص161، متن کتاب.
[4]. تحفه اثناعشریه، شاه عبدالعزیز محدث دهلوی و حافظ غلام حلیم(م1239ق)، مکتبه الحقیقه، ترکیه، 1408ق، ص485
[5]. بذل المجهود فی اثبات مشابهة الرافضه والیهود، عبدالله الجمیلی، مکتبه الغرباء الاثریه، بی جا، 1419ق، ج2، ص302
[6]. اسلام و رجعت (بر رد رجعت)، عبدالوهاب فرید، چاپ دانش، تهران، 1355ش، ص209
[7]. آیه قرآن بشدت به چنین کسانی میتازد و وعده عذاب سخت میدهد: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ [بقره/85]
[8]. ر.ک: المحاضرات فی الالهيات، آیه الله جعفر سبحانی، تلخيص علی ربانی گلپايگانی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق-۱۳۷۲ش، ص392، متن کتاب.
[9]. «أوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ یُحْیِی هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».(بقره/259)
[10]. «وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ».(بقره/72-73)
[11]. «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَي ابْنَ مَرْيَمَ اذْکُرْ نِعْمَتي عَلَيْکَ وَ عَلي والِدَتِکَ إِذْ أَيَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَکُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتي بِإِذْني».(مائده/110).
«وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ».(آل عمران/49)
[12]. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُ» آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانههای خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیماری طاعون، از شرکت در میدان جهاد خودداری نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیماری، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد؛ (و ماجرای زندگی آنها را درس عبرتی برای آیندگان قرار داد.) بقره 243
[13]. «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ».(بقر0/55-56)
[14]. ر.ک: رجعت از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، حسن طارمی، زیر نظر جعفر سبحانی، انتشارات اسلامی، قم، چاپ 8، 1377 ش، ص56
[15]. «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»(انبیاء/105)
شبهه: آیه 99 و 100 سوره مومنون صراحتا بر عدم امکان بازگشت به دنیا دلالت دارد، پس رجعتی که شیعیان میگویند، باطل است.
پاسخ: در تفسیر قرآن باید عمومات و مخصّصها و استثنائات قرآن را در کنار هم قرار بدهیم تا حکم درست و صحیحی از آیات استنباط کنیم. در آیات مختلفی خداوند متعال مواردی را ذکر میکند که مردگان را به دنیا بازگردانده و رجعت واقع شده است. پس این آیه سنت عمومی الهی را بیان میکند که به خاطر مصالحی در برخی مواقع استثناءپذیر است و رجعتی که شیعه به آن قائل است نیز از استثنائات این سنت جاریه الهی است.