نگاه شیعه به مسئله انصاف نسبت به همسر

06:06 - 1398/12/19

- در باب انصاف با دیگران مخصوصا خانواده، روایات فراوانی داریم.

عدالت با همسر

شبهه: اسلام مخالف زنان است و همیشه مرد را برتر دانسته، مثلا در وصیتی پیامبر(ص) به علی(ع) گفته: «ای علی! سه گروهند که اگر با آن‌ها با انصاف رفتار کنی، به تو ستم می کنند: آدم پست، زن و خدمت‌گزار.» یعنی با زنان با انصاف رفتار نکن و به آن‌ها ظلم کن.

پاسخ:
قبل از پرداختن به این تک روایت، نگاه اسلام به شخصیت زنان و جایگاه ایشان را بر اساس آیات و روایات، مرور می‌کنیم. 
از نظر اسلام، بین زن و مرد از نظر روح انسانی هیچ تفاوتی وجود ندارد. اساساً روح، دارای جنسیّت نیست. البته بین زن و مرد از نظر جسمی و بدنی تفاوت‌هایی وجود دارد، اما در انسان، اصالت با روح است نه جسم. تفاوت‌های جسمانی در شکل‌گیری حقوق و تکالیف انسانی تاثیرگذار است. به این معنی که مرد با توجّه به قوای ذهنی و جسمی خود، وظایف و حقوقی را داراست. زن نیز با توجّه به قوای ذهنی و جسمی خود وظایف دیگری دارد. مجموع این حقوق و تکالیف با یکدیگر مساوی هستند. هرچند اگر تک تک را نگاه کنیم، با هم متفاوت است و در جایی ممکن است به دلیل شرایط جسمی، زنان حقوق یا تکالیف بیشتری داشته باشند و در جایی دیگر، مردان. اما مجموعی اگر بنگریم، تساوی در حقوق و تکالیف وجود دارد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ [بقره/228] و برای زنان، همانند وظایفی که بر دوش آن‌هاست، حقوق شایسته‌ای قرار داده شده.»

زن یا مرد بودن در قاموس اسلام، ارزش و امتیاز محسوب نمی‌شود. ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها مربوط به روح هستند. مثلا صبر که یک ارزش اخلاقی است، در افراد مختلف ارزش محسوب می‌شود. فرقی نمی‌کند که شخص شکیبا و صبور زن باشد یا مرد، در هر صورت صبر و شکیبایی یک ارزش انسانی است. بدن و جسم، تفاوتی در ارزش و ضدّ ارزش‌ها ایجاد نمی‌کند. آیات و خطابات قرآنی، به هیچ وجه جنبه‌ی جنسیّت‌گرایانه ندارند. خطاب پیامبران الهی به همه‌ی انسان‌هاست. در سوره‌ی یوسف می‌خوانیم: «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي[یوسف/108] بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم!» این‌ دعوت‌ شامل‌ همه انسان‌هاست. اگر پیامبری‌ دعوت‌نامه‌ برای‌ مردی‌ به‌ عنوان‌ زمام‌دار یک‌ کشور می‌نویسد، پیامبر دیگری‌ هم‌ دعوت‌نامه‌ برای‌ یک‌ زن‌ به‌ عنوان‌ زمام‌دار کشوری‌ دیگر می‌نویسد.

قرآن کریم درباره‌ی غایت خلقت انسان (نه فقط مرد) می‌فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [ذاریات/56] من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.» تلاش برای رسیدن به مقام «عبد بودن» -که انبیا و اولیای عظام به آن دست یافتند- غایت خلقت انسان معرفی شده است. رسیدن به بلندترین و بالاترین مقام انسانی(خلافت الهی) اختصاصی به مردان ندارد. این مقام، مقام انسانیت است نه مقام رجولیت.

در قرآن کریم الگوهای مختلفی از زنان را نام می‌برد که به مقام خلافت الهی رسیدند و همنشین صالحان و هم‌صحبت فرشتگان شدند. یک نمونه از این زنان، حضرت مریم(علیهاالسلام) است که تعابیر بسیار جالبی درباره‌ی این الگوی عفاف بیان گردیده است.
در نگاه اسلام، زن و مرد باید هدف مشترکی - که همان رسیدن به اوج قله‌ی کمال انسانی است- را دنبال کنند و به منظور دست‌یابی به این هدف، هر دو به یک میزان توان‌مند می‌باشند. تفاوت جنسیت‌ها که لازمه‌ی خلقت است، نه نقشی در ایجاد یا افزایش این استعداد و توان‌مندی دارد و نه در ارزش‌گذاری دینی.[1]

حالا که با دیدگاه اسلام درباره‌ی مقام و شخصیّت زن آشنا شدید، به بررسی آن تک روایت می‌پردازیم:
این روایت را شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» با دو سند که هر کدام دارای 7 واسطه است، از امام جعفر صادق(علیه‌السلام) نقل کرده:[2]
1. محمّد بن عليّ الشاء- أبو حامد أحمد بن محمّد بن أحمد بن الحسين - أبو يزيد أحمد بن خالد الخالديّ- محمّد بن أحمد بن صالح التميميّ- أحمد بن صالح التّميميّ - محمّد بن حاتم القطّان- حمّاد بن عمرو؛
2. محمّد بن عليّ الشاء- أبو حامد أحمد بن محمّد بن أحمد بن الحسين - أبو يزيد أحمد بن خالد الخالديّ- محمّد بن أحمد بن صالح التميميّ- أحمد بن صالح التّميميّ - أنس بن محمّد أبو مالك- محمد.[3]

در مجموع نام 9 نفر در این دو سند برده شده است. جالب است بدانید که اسمی از این 9 نفر در هیچ‌کدام از کتاب‌های رجالی وجود ندارد. بنابراین جزء روایات مجهولی است که درباره‌ی صدور آن از معصومین (علیهم‌السلام) تردید جدی وجود دارد. مجلسی اول(رحمه‌الله‌علیه) معتقد است که افرادی که این روایت را نقل کرده‌اند از علمای اهل سنت هستند.[4]

البته اصل وجود این وصیت به تواتر اثبات شده است. در کتاب کافی، بخش‌هایی از این وصیت، با سند صحیح نقل شده[5]، ابن شعبه‌ی حرانی در تحف العقول، وصایای پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را نقل کرده[6] اما این قسمتی که مورد شبهه است در هیچ منبع روایی ذکر نشده است.

گذشته از اشکالات سندی، معنای ظاهری این قسمت از روایت با دیدگاه اسلام نسبت به مقام زن، که در مقدمه اشاره کردیم، منافات دارد. همچنین با آیات و روایاتی که درباره‌ی انصاف و عدالت در رفتار با دیگران مخصوصا زنان و دختران وارد شده، هم‌خوانی ندارد. زیرا معنای ظاهری این روایت این است که با این سه گروه با عدل و انصاف نباید رفتار کرد. یعنی ظلم درباره‌ی ایشان رواست! آیا اسلامی که حتی ظلم به دشمن را روا نمی‌داند و همواره به اقامه‌ی عدل و انصاف در جامعه دستور می‌دهد[7]، چنین توصیه‌ای می‌کند؟

در باب انصاف با دیگران مخصوصا خانواده، روایات فراوانی داریم. از جمله اینکه امير المؤمنين(عليه‌السّلام) در فرمان‌نامه‌ی خود به مالک اشتر فرمودند: «با مردم به انصاف رفتار کن در برابر خودت و خانواده‌ات و زیردستانت. زیرا اگر انصاف نداشته باشی، ظالم خواهی بود و هرکسی که به بندگان خدا ظلم کند، خداوند دشمن او خواهد بود.»[8]

به دلیل ضعف سندی و ضعف معنایی، نمی‌توانیم معنای ظاهری این روایت را بپذیریم. البته می‌توانیم آنرا به گونه‌ای توجیه کنیم: در این روایت توصیه نشده که با اهل و عیال بدرفتاری و بی انصافی کنیم، بلکه به یک واقعیتی اشاره شده و آن اینکه در اغلب موارد، مردی که با زن و فرزندش با انصاف برخورد می‌کند (و باید اینگونه باشد) از آن‌ها ظلم و بی‌انصافی می‌بیند. یعنی مرد نباید انتظار داشته باشد که اگر به زن و فرزندش با عدالت رفتار کرد، حتما آن‌ها هم با انصاف با او رفتار کنند، مرد باید انصاف با زن و بچه داشته باشد، ولی انتظار انصاف از آن‌ها را نداشته باشد.

خلاصه:
روایت مورد سوال، از نظر سندی بسیار ضعیف است و در سایر منابع وجود ندارد. از نظر معنایی هم اگر به معنای ترک انصاف با زن و بچه باشد، کاملا مخالف دیدگاه اسلام و تاکیدات آن مبنی بر انصاف با خانواده است. البته ممکن است به این معنی باشد که مرد باید با انصاف رفتار کند اما نباید انتظار رفتار منصفانه از آنان داشته باشد.

______________________________________
پی‌نوشت
[1]. آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، اسراء، چ9، قم، 1383ش. (خلاصه‌ی بخش‌های مختلف کتاب)
[2]. شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامی، چ2، قم، 1413ق، ج‏4، ص359.
[3]. من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 536
[4]. مجلسی اول، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، چ2، قم، 1406ق، ج‏12، ص3.
[5]. شیخ کلینی، الكافي، دار الکتب الإسلامية، چ4، تهران، 1407ق، ج‏4، ص3- الكافي، ج‏8، ص79- الكافي، ج‏6، ص496.
[6]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، جامعه مدرسین، چ2، قم، 1404ق، ص6- 14.
[7]. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كونوا قَوّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ وَلا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا ۚ اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلونَ [مائده/8] ای اهل ایمان، برای خدا پایدار و استوار بوده و به عدالت و راستی و درستی گواه باشید، و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن دارد که از راه عدل بیرون روید، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر (از هر عمل) است، و از خدا بترسید، که البته خدا به هر چه می‌کنید آگاه است.»
[8]. شریف رضی، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت، چ1، قم، 1414ق، ص428.

سوال: آیا درست است که پیامبر به امام علی گفته: «اگر با زنان به انصاف رفتار کنی، به تو‌ ستم می کنند»؟

جواب: روایت مورد سوال، از نظر سندی بسیار ضعیف است و در سایر منابع روایی وجود ندارد. از نظر معنایی هم اگر به معنای ترک انصاف با زن و بچه باشد، کاملا مخالف دیدگاه اسلام و تاکیدات آن مبنی بر انصاف با خانواده است. البته ممکن است به این معنی باشد که مرد باید با انصاف رفتار کند، اما نباید انتظار رفتار منصفانه از آنان داشته باشد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****