چطور میتونم بهش اعتماد کنم

11:37 - 1399/11/26
چطور اعتماد کنم

چطور میتونم بهش اعتماد کنم

من با یکی از هم کلاسی هام دوست شدم برای آشنایی به قصد ازدواج!! از همون روز اول گفت من این موضوع را به خانواده‌ام منتقل کنم و منم گفتم؛ اون می‌گفت: تا 6ماه پیش کلی دوست دختر داشته ولی الان حتی یه دونه هم نداره و گفت 2بار رابطه جنسی داشته!!

او گفت از بین دوست دختراش فقط یکی شون به اسم سیما باهاش تماس میگیره اونم گاهی (که میگفت خودش باهاش کاری نداره)!!گفت دیگه جوابشو نمیدم (که شک دارم) . من و اون از همون روز اول بحث داشتیم از تیپ بگیرید تا قضیه سیما (بهش میگم با سیمایی، میگه نه، اما هست ما خانومها حسامون قویه) .

من آدم شکاکی نیستم اما کمی ترسو هستم میترسم بازیچه باشم! تا حالا سه بار خواستم ولش کنم اما پشت گوشی گریه افتاد و گفت من توی عمرم 1بار عاشق شدم تاحالا به کسی وابسته نشده بودم و از این حرفا.

مشکل من سه تاست 1- فکر میکنم اون منو واسه پول پدرم میخواد؟ از کجا بفهمم خودمو میخواد؟؟

2- نمیتونم بهش اعتماد کنم و عشقشو باور کنم؟

3- ازکجا بفهمم فقط با منه؟ اون میخواد بعد امتحاناتم با مامانم صحبت کنه راجع یه من!! دست منو گرفته! بهم میگه آرزومه تو رو پیش خودم داشته باشم!

اینم منو میترسونه که منو به خاطر میل جنسیش بخواد! من بهش شک دارم! ناگفته نمونه اونم به من اعتماد نداره، من از دست کاراش عصبی میشدم واسه همین باهاش دعوام میشه!! تو این مدت 2روز با هم خوب بودیم! همش اختلاف داریم من دوستش ندارم...

الانم باهاش از دیشب سرد شدم میترسم عشق و علاقه‌اش دروغی باشم و بازیچه باشم.چند بار پیش مشاور رفتم اما فایده ای نداشته!

***جواب :

سلام

تمام تلاش شما اینه که بفهمید دوستتون داره یا نه بخاطر اینکه فکر می‌کنید اگه دوستتون داشته باشه همه چیز تمومه و اگه ازدواج کنید زندگی خوبی خواهید داشت من عرض می‌کنم ممکنه که راست بگه خصوصا که گریه کردن اگه واقعی باشه نشونه صداقته اما بازم مشکلی حل نمی‌شه چون عشق اگه مضر نباشه حد اکثر یه قدم کوچک به طرف ازدواج بیشتر نیست علاوه بر اینکه عشق به تنهایی برای ازدواج کافی نیست و تناسبهای طرفینی لازمه تا زندگی پایداری داشته باشید

به عبارت دیگه : این عشق ابتداییه و چندان ارزشی نداره بلکه ارزش اصلی مال عشقیه که در اثر وجود هماهنگی‌های طرفینی در طول زندگی به وجود میاد

اینم که می‌گید همه‌اش با هم دعوا دارید ممکنه علتش نبود تناسبهای لازمه بین شما باشه، به همین خاطر یه بررسی جدی در مورد علل دعواهای شما لازمه که معلوم بشه علتش موارد سطحی قابل رفعه یا ریشه‌اش در عدم تناسبهای فکری اخلاقی رفتاری شما دو نفره

به چیز دیگه هم که از نوشته شما معلومه اینه که گریه‌های اون دلتون رو می‌سوزونه و مانع جواب رد شما به او می‌شه، عرضم اینه که دلسوزی بد نیست اما نه در صورتی که به قیمت از بین رفتن زندگی آینده شما تموم بشه، بلکه به نظر من پاسخ مثبت دادن به خواستگار بدون تناسب‌های طرفینی و صرفا بخاطر دلسوزی، خیانت در حق زندگی آینده محسوب می‌شه پس شما به جای اینکه دلت به حال گریه‌های اون بسوزه دلت به حال خودت بسوزه که اگه مناسب هم نباشید بعدا بخاطر ناملایمات و دعوا و مرافعه گریه بسیار خواهی کرد و روزی هزار بار خودتو برای این دلسوزی نابجا نفرین می‌کنی

اینکه گفتید شک دارید با سیما رابطه‌اش رو قطع کرده باشه به نظر من شک شما جا داره چون کسی که اهل دوستی با جنس مخالف بوده - خصوصا که تا بحال کلی دوست دختر داشته و حتی رابطه جنسی حروم هم داشته - تا وقتی که یقین نداشته باشی که دست برداشته باید بهش مشکوک باشی و اگه نمی‌خوای بعدا بفهمی که شوهرت دوست دختر داره باید الان از نبودش مطمئن بشی یعنی اون باید به جوری این اطمینان رو در تو به وجود بیاره که دست از این کارها برداشته

در مورد اینکه جنبه جنسی مورد نظرش باشه عرض می‌کنم اگه پسری صرفا جنبه جنسی کلی مورد نظرش باشه دنبال دوستی می‌ره نه ازدواج، اما اگه جنبه جنسی یه دختر خاص توجهش رو جلب کرده باشه در صورتی که قصد سوء داشته باشه فقط برای دوستی جلو می‌ره اما وقتی برای ازدواج قدم جلو می‌ذاره معلومه که جنبه جنسی یکی از دلایل برای جلو اومدن اوست و قصد حقیقیش تشکیل زندگی است

پس جنبه جنسی اگه علت اصلی باشه طرف اصلا برای ازدواج جلو نمیاد و اگرم بگه برای ازدواج می‌خوامت وقتی به بهره جنسی برد عقب نشینی می‌کنه، اما اگه جنبه جنسی یکی از علتها باشه مثل اینکه یه دختر رو به دلایل مختلفی مثل پاکی و نجابت و... می‌خواد و جنبه جنسی هم مورد توجهشه، این نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست چون بعد جنسی رابطه زن و شوهر یکی از مواردیه که مثل عشق ضامن پایداری خانواده است

در مورد اینکه گفتید ممکنه شما رو برای پول پدرتون بخواد عرض می‌کنم امکانش هست و اینم دو صورت داره اول اینکه شما رو صرفا به دلیل پول پدرتون بخواد که در این صورت ولو به هم نخورید و شما رو هم نخواد سعی می‌کنه با شما ازدواج کنه و نتیجه این ازدواج هم معلومه که احتمالا زندگی سخت و رنج اور خواهد بود

اما اگه واقعا خود شما رو بخواد اما پول پدرتون هم یکی از انگیزه‌های جلو اومدنش باشه اینم خوب نیست اما به بدی صورت اول نیست که بخاطر اون جواب منفی بهش بدید

به هر حال برای اینکه بفهمید ثروت پدر شما علت جلو اومدنش هست یا نه می‌تونید از حالا طمعش رو ببرید و بهش بگید که پدر من هیچ کمک فوق العاده‌ای به زندگی ما نخواهد کرد و اگر هم چیزی به من بده تو نباید روش حساب کنی چون من اونو در زندگی مشترکمون خرج نخواهم کرد و برای خودم سرمایه گذاری می‌کنم.

اگه اینا رو که گفتید و بازم متقاضی ازدواج با شما بود می‌تونید متوجه بشید که مال پدرتون جزء دلایل ازدواجش نیست

نتیجه اینکه: شما با بررسی جدی موارد بالا بدون هرگونه دلسوزی می‌تونید در مورد ادامه یا قطع رابطه تصمیم بگیرید و اگر خواستید تمومش کنید به نظر من اول فضای احساسی بین خودتون و اون رو از بین ببرید و نگید که می‌خوایم تموم کنیم که گریه کنه بعد در فضایی جدی مواردی که رو که عرض کردم بهش بگید و تاکید کنیدکه این موارد وجود داره که برای من مبهمه یا منفی است و به همین دلیل افق اینده ازدواج ما تاریکه و بهتره انجام نشه

اما با این همه تفاصیل من به قطع رابطه بدون بررسی توصیه نمی‌کنم بلکه عرض می‌کنم بررسی و به نتیجه رسیدن رو با توجه به موارد بالا به بررسی خونواده‌ها موکول کنید یعنی اگه فهمیدید که علت پیشنهادش برای ازدواج اینه که واقعا خود شما رو می‌خواد بهش بگید می‌تونی بیای خواستگاری اما بهت قول نمی‌دم جوابم بله باشه، پس وقتی اومدی باید تمام موارد بالا خصوصا اینکه صرف نظر از عشق ما به درد هم می‌خوریم یا نه باید بررسی بشه و اگه جواب در مجموع مثبت بود من راضی به ازدواج هستم

اگه این طور بگید هم در او توقع ایجاد نمی‌شه و هم گریه نمی‌کنه که دل شما رو به درد بیاره و هم با مشورت خانواده‌ها می‌تونید نتیجه قابل قبولی بگیرید

موفق باشید

ویرایش

می‌گفت: تا 6ماه پیش کلی دوست دختر داشته ولی الان حتی یه دونه هم نداره و گفت 2بار رابطه جنسی داشته...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****