جنگ شناختی همانطور که از اسمش پیداست اینه که دشمن میاد شناخت تو، فکر تو، عقیده تو، و باور تو را دستکاری میکنه.
بحثم را این جور شروع کردم.
سلام بچهها: برداشتتون از این دو تصویر چیه؟
محمد حسین: تصویر آدم بسیجیه خیلی خوبه چون برا خدا رفته جنگیده.
محمد صادق: اون یکی که شلوار لی پوشیده با دوستاش دعوا کرده و با چاقو پاره شده!
معلم: نه بچهها هر دو تاش تو جنگ پاره شده.
محمدجواد: اون یکی تو جنگ بوده و اون یکی پای فضای مجازی نشسته این طور شده.
معلم: آفرین آقا محمدجواد خیلی خوب حدس زدی از کجا فهمیدی!
معلم: بچهها هر دو تاش تو جنگ پاره شده اما یکی تو جنگ سخت یکی هم تو جنگ شناختی.
معلم: کی میدونه جنگ سخت چیه؟
محمد حسین: جنگ با تفنگ، نارنجک، تانک، موشک.
معلم: آفرین درسته.
معلم: جنگ شناختی چیه بچهها؟
محمد جواد: یعنی نشسته پای فضای مجازی بهش گفتن این طوری بپوش.
معلم: مرحبا آقا محمد جواد که هوش و فکر بالایی داری! خب بزارید بهتر براتون توضیح بدم.
جنگ شناختی همانطور که از اسمش پیداست اینه که دشمن میاد شناخت تو، فکر تو، عقیده تو، و باور تو را دستکاری میکنه. اون جوری که اون دلش میخاد شما باید فکر کنید.
معلم: بچه ها ممکن خیلی از افراد باشند از نزدیکامون، دوستامون یا اقواممون که مثلا قبلاً نماز میخوندند اما حالا دیگه نماز نمیخونند. یا قبلاً اهل مسجد و نماز جماعت و هیئت بوده، مداحی میکرده اما دیگه از همه اینها فاصله گرفته، خوب نگاه میکنی میبینی تیپ و قیافهاش هم تغییر کرده موهاش نگاه میکنی میبینی مثل اینکه یه کاسه گذاشته روسرش و اطرافش زده باشه! بچهها چرا میخندید!! یا اینکه مثل اینکه داشته موهاش کوتاه میکرده اما در وسط کار برق رفته و نتونسته تمومشو اصلاح کنه !!! اه بازم که دارید میخندید.
معلم: بچهها از خنده شما بازم به یاد جنگ شناختی افتادم! میدونید اون کسی که تو جنگ شناختی مجروح میشه دردش نمیگیره! میدونید خون نمییاد! میدونید رو زمین نمیفته! میدونید خاکی نمیشه! فقط وقتی مجروح میشه منظورم ترکش دشمن هستش که میخوره به فکرش، به نظرتون چه واکنشی نشون میده؟ فقط و فقط یه کار انجام میده اونم اینه که چکار میکنه؟ میخنده!!
اما قرآن به این افراد چی میگه؟ میگه زیاد نخندید براتون خوب نیست! « فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ اکنون آنها باید خنده کم و گریه بسیار کنند به کیفر اعمالی که میکردند. [1]
چرا باید به حال خودش گریه کنه؟ چون باید بعد از این عمر کوتاه دنیا، باید یه عمر بچهها تو یه سیاهچال بندازنش و مرتب کباب بشه!! فکر میکنید چند سال؟ میلیونها سال؟ نه! میلیاردها سال؟ نه! بلکه برا همیشه، تا ابد تو جهنم برا خودش با آتیش عشق و حال کنه! قرآن میگه«فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» [2]
معلم: میدونید چرا باید تو آتیش جزغاله بشه؟
محمد حسین: چون پسر بدیه؟ کار بد انجام میده؟
معلم: بزارید براتون توضیح بدم.
بچه ها در جنگ سخت اگه دشمن یک نفر از ما را بکشه یک نفر از تعداد ما یعنی نیروی خودی کم میشه. اما در جنگ شناختی یک نفر از تعداد ما کم میشه اما بر تعداد یارای دشمن اضافه میشه. تازه بدتر از اون خیلی از رفقاش و دوستاش و همکلاسیهاش و پسر خاله و پسر دایی و ... با خودش ممکن ببره به سمت یارای دشمن و بدبخت کنه. بچهها وقتی یک نفر بدبخت میشه فکر کنید اون هم یه گروه دیگری را بدبخت کنه اون یکی هم همین طور سلسهوار دیگری رو به گمراهی بکشونه، اما بچهها مقصر اصلی کی بوده؟ همون یک نفر اول که دوست ما بود اما فریب دشمن رو خورد و دشمن تو جنگ شناختی تونست فکرشو در دست بگیره و فریبش بده و تیر کاری رو بهش بزنه بخاطر این خیلی باید بسوزه.
محمد صادق: حقشه تا دیگه این کار نکنه نه گول بخوره نه بچههای مردم گول بزنه!
معلم: بچهها خدا به ما هم رحم کنه که عاقبت بخیر بشیم ما هم گول این بچهها رو نخوریم.
پی نوشت:
[1]. سوره توبه: آیه 82.
[2]. سوره جن: آیه 23.
عصری بود درهوای نسبتاً گرم تیرماه 1400 داشتم به بچهها، حفظ قرآن یاد میدادم یه وقت نگاه کردم دیدم باید به این بچههای طفل معصومی، خوراک فکری هم داد. ممکن است روزی بیاد که طرز فکر بچهها کلاً تغییر کنه. یعنی امروز قرآن میخونه، امروز نماز میخونه، فردا ممکن تحت تأثیر جریانات فکری از طرف دوستان و یا فضای مجازی قرار بگیرند. از این جهت گفتم تا دیر نشده باید دست به کار بشم و قبل از اینکه طفلکها به دام دشمن بیفتن اونا را از این موضوع آگاه کنم، تا فردا خود بتوانند در تصمیم سازیها و تصمیمگیریها نقش موثر داشته باشند، نه اینکه تحت تأثیر فکر و دام دشمنان قرار بگیرند.