اعضای ارشد طالبان بارها به تمایز از بعضی گروههای افراطی مانند داعش تاکید، و سیاست داخلی و خارجی خود را متفاوت از گذشته، و حتی صلح جویانه اعلام کردهاند.
بازنمایی رسانهای که از طالبان شده و میشود، لزوما مطابق با واقع نبوده و نیست.
به طور کلی در سیاست خارجی اعتماد جایگاهی ندارد و قطعا بنای جمهوری اسلامی بر اعتماد به ادعاهای این گروه نخواهد بود.
مسئله تحولات اخیر افغانستان با محوریت اقدامات طالبان مدتی است ذهن کارشناسان و تحلیلگران سیاسی و حتی مردم کوچه و بازار را متوجه خود کرده است. در این باره و رابطه جمهوری اسلامی و طالبان اشاره به چند نکته برای تحلیلی دقیقتر ضروری به نظر میرسد:
1ـ اعضای ارشد طالبان بارها به تمایز از بعضی گروههای افراطی مانند داعش تاکید، و سیاست داخلی و خارجی خود را متفاوت از گذشته، و حتی صلح جویانه اعلام کردهاند، گرچه که بعضی کارشناسان این مواضع را در تناقض با رفتار میدانی این گروه دانستهاند.
2ـ بازنمایی رسانهای که از طالبان شده و میشود، لزوما مطابق با واقع نبوده و نیست. به عنوان مثال عموم ایرانیان تصور میکنند عامل جنایت مزارشریف در 17 مرداد سال 1377 طالبان بودهاند، ولی شواهد، از جمله روایت دیپلمات بازمانده این ماجرا، خلاف این را نشان میدهد و خود طالبان هم هیچ وقت مسئولیت این فاجعه را به عهده نگرفت. گرچه تبرئه طالبان از این جنایت، به معنی پاک بودن دست این گروه از دیگر اقدامات خون آلود نیست، ولی باید در نظر داشته باشیم فاصله واقعیت با آنچه که رسانهها از واقعیت به نمایش میگذارند، گاهی بیش از چیزی است که تصور میکنیم.
3ـ به طور کلی در سیاست خارجی اعتماد جایگاهی ندارد. اگر حتی بپذیریم این سیاست کلی در رابطه با دو سه کشور ویژه تا حدی قابل نقض است، ولی مسلما در رابطه با طالبان، با توجه به سابقه بدی که از رابطه با طالبان داریم برعکس خواهد بود، و قطعا بنای جمهوری اسلامی بر اعتماد به ادعاهای این گروه نخواهد بود، و با وجود احتمال تغییر سیاست طالبان نسبت به گذشته، اصل بر احتیاط است.
4ـ نقش جمهوری اسلامی با توجه به پایگاه مردمی و ریشه داشتن گروه طالبان در میان ملت افغانستان نمیتواند ورود نظامی باشد، حتی اگر دولت افغانستان تقاضای کمک کند، که هنوز چنین درخواستی نداشته است. بهترین نقشی که دولت و نظام ایران میتوانند داشته باشند، همین میانجیگری برای به نتیجه رسیدن گفتگوها و بازگشت آرامش به این کشور همسایه است.