یک پرتقال در عین يكي بودن، چهل تا نمی‌شود

23:50 - 1392/11/24
رهروان ولایت ـ آیا می‌شود یک پرتقال را بین چهل نفر طوری تقسیم کنیم که به هر نفر یه پرتقال کامل برسد؟ کاملاً واضح است که نمی‌شود؛ چون وقتي كه یک پرتقال داریم، مفهومش این است كه چهل عدد پرتقال نیست و چهل نفر داریم که مفهومش یک نفر نیست.
پرتقال

بر اساس آموزه‌های وحیانی، ما خالق یکتا را قادر مطلق هم می‌دانیم؛ یعنی خداوند متعال عاجز از هیچ کاری نیست.

در رابطه با قدرت الهی بعضی اشخاص سوالاتی مطرح مي‌كنند که نشان از عدم درک آنها از مفهوم محال ذاتی است؛ چون قدرت در رابطه با امور ممکن، موضوعیت دارد و مطالبی که اساساً غیر ممکن است، خارج از بحث قدرت است.

از جمله این سوالات اینکه آیا خدا می‌تواند سنگ بزرگی را خلق کند، كه ازبلند كردنش عاجز باشد؟
در تناقض درونی و محال عقلی بودن این مطلب همین بس که این سنگ با اینکه آفریده و محدود است باید بتواند به آفریدگار نامحدودش غلبه نماید.

این افراد  به شکل بچه گانه‌ای می‌خواهند با این سوال، قادر مطلق بودن خدا را زیر سوال ببرند.
 اگر جواب منفی باشد، می‌گویند پس خداوند عاجز از خلق چنین سنگی است. اگر جواب مثبت باشد، می‌گویند پس خدا عاجز از بلند کردن این سنگ است. غافل از اینکه این موضوع جزء محلات عقلی است.

با یک مثال ساده‌تر می شود بحث را تبین کرد:

محال بودن مطلب بالا، مثل این می‌ماند که بگوئیم آیا می‌شود یک پرتقال را بین چهل نفر طوری تقسیم کنیم که به هر نفر یه پرتقال کامل برسد؟
کاملاً واضح است که نمی‌شود؛ چون وقتي كه یک پرتقال داریم، مفهومش این است كه چهل عدد پرتقال نیست و چهل نفر داریم که مفهومش یک نفر نیست.

به عبارت ديگر؛ وقتی می گویم یک پرتقال را بین چهل نفر تقسیم كنیم كه به هر كدام یك پرتقال برسد، باید دو کار غیر ممکن اتفاق افتد:

اول اینکه باید یک در عین حالی که یکی است چهل تا باشد؛
و دوم اینکه چهل در عین حالی كه چهل است، یکی باشد که هر دوفرض باطل و محال است.

پس روشن شد قدرت همیشه به امور ممكن تعلق می‌گیرد. چیزی كه ذاتاً محال است، قابل تعلق قدرت نیست؛ یعنی مركز اعمال قدرت، امور ممكن است و محال ذاتی به كلی از دائره اعمال قدرت بیرون می‌باشد.

پس چنین اموری اصلاً مقدور نیستند تا در حیطه قدرت داخل بشند. چون لازمه ایجاد یك چیز، محدود بودنش است و لازمه محدود بودن این است كه در برابر قدرت نامحدود قابل حركت است.

بنابراين هر سنگی كه خداخلق کند، ممكن الوجوده و قابل حركت دادن است نه واجب والوجود. چون وقتی خدا، چیزی را به وجود آورد، به تمام اوضاع مخلولش قدرت دارد. فرض آفریدن سنگ از طرف خدا به این معنا است كه خداوند بر همه احوال سنگ از جمله بلند كردنش قادراست، این فرض با فرض نتوانستن، در تضاد است. تمامی پدیده‌ها آفریده خداوند و محدود هستند؛ یعنی خدای نامحدود قدرت کامل بر مخلوق محدودش دارد.

برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب خدا را چگونه بشناسیم، آيت الله مكارم شیرازی، ص 99-92، و پیام قرآن، ج 4، ص 178-185مراجعه فرمائید.

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ما از خدایی سخن می گوییم که طبق ادعای خودش قادر مطلق است و فراتر از عقل انسان.حالا میان از پرتقال مثال میزنند!
نوشته این متن بیشتر از اینکه پاسخ منطقی به مخاطبش بدهد خودش باعث شبهه میشود.

تصویر سما
نویسنده سما در

سلام. جسارتا نگارنده محال عقلی را با عقل خود بررسی کرده است!
در پاسخ سوال پرتقال، عقل دیگری ممکن است بگوید بله! چنانکه یک دانه گندم را به گونه ای تقسیم کرد که به هفتاد نفر، هریک، یک دانه گندم رسید!
پس تنها می ماند اینکه آیا ممکن است فرآیند کاشت داشت برداشت، به آنی صورت پذیرد!؟ که بازهم ممکن است دو عقل مختلف، دو نظر متضاد داشته باشند! (که هردو هم با فرضهای درنظر گرفته شده درست باشند!)
شاید این سوال با بیان کوتاه: آیا می تواند، که نتواند ...؟؟ از آن جهت که جمع نقیض است، سوال درستی ارزیابی نمی شود.
یا شاید "می تواند" اول، چربش داشته باشد، و درهرصورت بتوان گفت: می تواند...
استدلال درست تر را نمی دانم. ولی بنظرم استدلال بالا با توضیح فوق، قابل قبول نیست. سپاسگزارم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 5 =
*****