اثبات صفت قادریت خداوند متعال

09:22 - 1402/09/15

-قدرت زمانی که در وصف انسان ذکر شود به معنای هیئتی دروجود انسان است که بوسیله آن فردمی تواند هر زمانی که  اراده کرد فعلی را انجام دهد و اما زمانی که واژه ی قدرت در وصف باریتعالی به کار رود به معنای نفی عجز از خداوند متعال است پس از اثبات وجود واجب الوجود، استدلالهای مختلفی به صورت مستقل برای اثبات صفات صانع قدیم از سوی حکماء و متکلمین مطرح گردیده است. محور کلی بحث در صفت قادریت برای خداوند متعال در دو بخش اثبات اصل صفت قادر برای خداوند متعال،و اثبات قادریت خداوند بر هر مقدوری می باشد

بسم الله الرحمن الرحیم

اثبات صفت قادریت خداوند متعال

مقدمه

-قدرت زمانی که در وصف انسان ذکر شود به معنای هیئتی دروجود انسان است که بوسیله آن فردمی تواند هر زمانی که  اراده کرد فعلی را انجام دهد و اما زمانی که واژه ی قدرت در وصف باریتعالی به کار رود به معنای نفی عجز از خداوند متعال است پس از اثبات وجود واجب الوجود، استدلالهای مختلفی به صورت مستقل برای اثبات صفات صانع قدیم از سوی حکماء و متکلمین مطرح گردیده است. محور کلی بحث در صفت قادریت برای خداوند متعال در دو بخش اثبات اصل صفت قادر برای خداوند متعال،و اثبات قادریت خداوند بر هر مقدوری می باشد.

1.قدرت در لغت

قدرت از ماده ی (ق-د-ر) در لغت در معانی مختلفی نظیر ظرفیت و حدنهایی هرچیز، توانایی و ثروت به کار رفته است.[1] جوهری در بیان اصل معنایی ماده ی قدر می نویسد:« قدر الشی مبلغه» قدر الشی یعنی اندازه و ظرفیت هر چیز و ماده ی قدر  در معنانی دیگری نظیر ثروت نیز به  کار رفه است.[2] ابن فارس نیز مشابه نظر جوهری اصل معنایی قدر را به مدعنای حد نهایی هر چیز می داند:« َقدَرَ الْقَافُ وَالدَّالُ وَالرَّاءُ أَصْلٌ صَحِيحٌ يَدُلُّ عَلَى مَبْلَغِ الشَّيْءِ وَكُنْهِهِ وَنِهَايَتِهِ. فَالْقَدْرُ: مَبْلَغُ كُلِّ شَيْءٍ.».[3] ابن فارس حکم و قضای الهی بر اساس ظرفیت و نهایت اشیاء را یکی از دیگر معانی قدر می داند.[4]

2.قدرت در اصطلاح

مفهوم قادر بر کسی اطلاق می شود که؛ اگر بخواهد فعلی را انجام می دهد و اگر بخواهد آنرا ترک می کند و به تعبیر سید ایجی:« يصح منه ايجاد العالم و تركه فليس شي‌ء منهما لازما لذاته»[5]و در واقع اختیار بر ترک و فعل یک عمل در معنای قادریت نهفته شده است.و معنای قادریت برای خداوند متعال یعنی خداوند متعال اگر مشیت کند فعلی را انجام می دهد و اگر هم بخواهد همان فعل را ترک می کند. فلاسفه نیز در تعریف قدرت تعریفی مشابه تعریف مذکور دارند:« من شأنه أن يفعل، و من شأنه أن لا يفعل»، از شان قادر این است که اگر بخواهد انجام  می دهد و اگر بخواهد انجام نمی دهد.[6]

راغب اصفهانی معنای صفت قادر را در صورت اختلاف در موصوف و موضوع متفاوت دانسته و می نویسد:« قدرت زمانی که در وصف انسان ذکر شود به معنای هیئتی دروجود انسان است که بوسیله آن فردمی تواند هر زمانی که  اراده کرد فعلی را انجام دهد و اما زمانی که واژه ی قدرت در وصف باریتعالی به کار رود به معنای نفی عجز از خداوند متعال است.[7]

 

3.برهان بر قادریت باری تعالی

3.1.اثبات اصل صفت قدرت

 پس از اثبات وجود واجب الوجود، استدلالهای مختلفی به صورت مستقل برای اثبات صفات صانع قدیم از سوی حکماء و متکلمین مطرح گردیده است. محور کلی بحث در صفت قادریت برای خداوند متعال در دو بخش اثبات اصل صفت قادر برای خداوند متعال،[8]و اثبات قادریت خداوند بر هر مقدوری می باشد.[9]

خواجه نصیر الدین طوسی با عبارت«وجود العالم بعد عدمه ينفي الإيجاب»[10] اصل قادریت را برای خداوند متعال اثبات می نماید، علامه حلی در توضیح این عبارت و اثبات صفت قادریت می نویسد:« دلیل بر اینکه خداوند متعال قادر است اینکه؛ در سابق اثبات گردید که عالم حادث است پس اگر موثر و بوجود آورده ی عالم اگر فاعل موجب(مجبور و غیر مختار) باشد در این صور ت لازم بر  حادث بودن موثر (فاعل) غیر مختارعالم و یا قدیم بودن عالم( عالمی که قبلا اثبات بر حادث بودن ان شده بود) می شود، در حالیکه که هر دو قسم تالی( حدوث فاعل موثر و قدیم بودن عالم) باطل است. اما در بیان ملازمه بین مقدم و تالی در برهان مذکور باید گفت که؛ فاعل موثر غیر مختار محال است که اثر وی محقق شود و در این صورت دو چیر لازم می آید اول اینکه عالم که مخلوق این موثر غیر مختار است قدیم باشد در حالیکه اثبات گردیده که عالم حادث است و دوم اینکه این موثر غیر مختار حادث باشد در این صورت تسلسل پیش می آید و برای اینکه تسلسل پیش نیاید باید موثر غیر مختار به موثر مختاری ختم شود که قدیم بوده و حادث نمی باشد.[11]

صاحب قوائد المرام در اثبات صفت قادریت خداوند  متعال، دو دلیل ذکر می فرماید. وی از دو حیث واجب الوجود بودن خداوند متعال و صفت امکانی مخلوقات قدرت مطلقه ی ذات باری تعالی را اثبات می کند، وی در بیان دلیل اول می نویسد:« اگر این قضیه تصدیقیه که خداوند بر هر شی مقدوری قادر است، صحیح باشد در این صورت واجب است که بگوییم خداوند در واقعیت نیز بر هر مقدوری قادر است لازم و ملزوم در این برهان شرطیه حق می باشد. اما در بیان ملازمه بین مقدم و تالی در برهان مذکور باید گفت که؛ خداوند متعال واجب الوجود از جمیع جهات است پس هر چیزی که کمال برای خدا  محسوب می شود در این صورت برای خداوند متعال واجب می شود، و صفت کنالی در ذات باریتعالی محقق می باشد.[12]

3.2.اثبات قدرت مطلقه خداوند متعال

اصل دوم در مبحث صفت قادر، شعاع و سیطره ی قادریت خداوند متعال مطرح است، در اینکه آیا خداوند بر هر امر مقدوری قادر است یا خیر؟[13]امامیه[14]و اشاعره]:[15]خداوند متعال بر هر امر مقدوری قادر است و سیطره ی قدرت او کلیه ی ممکنات را شامل می شود.[16] خواجه نصیر الدین در عبارتی جامع به قادریت خداوند متعال بر کلیه ممکنات تصریح می کند:« و عموميّةالعلّة، تستلزم‌عموميّة الصّفة»[17] علت آنكه خدا را قادر ميدانيم امكان ممكنات است پس صفت قدرت نيز همه ممكنات را شامل ميشود.[18] صفت امکان تنها راه مقتضی تعلق قدرت می باشد زیرا اگر شی مقدور که قدرت قادر به آن تعلق می گیرد از سه حال واجب الوجود، ممتنع الوجود و ممکن الوجود خارج نمی باشد و اگر این شی مقدور ممکن نباشد پس باید واجب الوجود و ممتنع الوجود فرض شود در این صورت قدرت به شی واجب الوجود و ممتنع الوجود تعلق نمی گیرد زیرا واجب الوجود وجود ان واجب بوده و هیج قدرت در عینیت آن اثر گذار نیست و ممتنع الوجود که هیچگاه عینیت پیدا نمی کند پس لاجرم شی مقدور باید ممکن الوجود باشد و صفت امکان مقتضی تعلق قدرت قادر می باشد و صفت امکان در کلیه ممکنات  حاصل است از این رو، قدرت قادریت خداوند متعال در کلیه ی ممکنات جریان پیدا می کند.[19]

صاحب قوائد المرام در دلیل دوم خود در بیان اثبات عمومیت قدرت خداوند متعال بر کلیه ی ممکنات می نویسد:« اگر خداوند بر بعضی از مقدورات قادر است در این صورت واجب است که بر تمام مقدورات قادر باشد.ملزوم(مقدم) در این قضیه  حق است در نتیجه لازم نیز حق می باشد. اما در بیان ملازمه باید گفت که؛دلیل اینکه خداوند به بعضی از مقدورات قادر است، صفت امکان در موجودات می باشد و این صفت امکان موجب تعلق قدرت خداوند بر آنها شده است (زیرا که ممکنات در فقر قرار داشته و هیچ ترجیحی در وجود و عدم ندارند) و این صفت امکانی که حد نسبت قدرت واجب الوجود بر کلیه ی ممکنات را برقرار می کند در کلیه ی موجودات ما سوی الله قرار دارد و در نتیجه نسبت قدرت خدا بر کلیه ی ممکنات مساوی است زیرا اگر قدرت خدا به برخی از ممکات تعلق گیرد و به برخی دیگر تعلق نگیرد ، این ترجیح بلامرجح می باشد و این امری محال است».[20]

از مطالب فوق چنین نتیجه گرفته می شود که؛صفت قدرت برای خداوند متعال از کمالیه است که از مقام فعل (نظر به مخلوقات) فهمیده می شود و  خداوند متعال بر هر امر مقدوری قادر است و سیطره ی قدرت او کلیه ی ممکنات را شامل می شود.

[1]؛ ابن درید،محمد بن الحسن، جمهرة اللغة،ج2،ص636؛راغب، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ج1، ص658. ابن درید،محمد بن الحسن، جمهرة اللغة،ج2،ص636.

[2] جوهری، ابونصر، الصحاح تاج اللغة، دار العلم للملايين، ج 2،ص286-287

[3] ابن فارس،احمد، معجم مقائیس اللغة، دارالفکر، ج5،ص62.

[4] همان.

[5] ایجی،میر شریف، شرح المواقف، ج8،ص49.

 

[6] ابن سینا، ابوعلی، الشفاء،الهیات، مرعشی نجفی، ص172.

[7] راغب، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ج1، ص657.« الْقُدْرَةُ إذا وصف بها الإنسان فاسم لهيئة له بها يتمكّن من فعل شيء ما، وإذا وصف الله تعالى بها فهي نفي العجز عنه،».

[8] طوسی،نصیر الدین،تجرید الاعتقاد، مکتب الاعلام الاسلامی، ص191؛

 

[9] حلی،حسن بن یوسف،کشف المراد، ص238.

[10] طوسی،نصیر الدین،تجرید الاعتقاد، مکتب الاعلام الاسلامی، ص191؛

[11] حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص281،« لما فرغ من البحث عن الدلالة على وجود الصانع تعالى شرع في الاستدلال على صفاته تعالى و ابتدأ بالقدرة و الدليل على أنه تعالى قادر أنا قد بينا أن العالم حادث فالمؤثر فيه إن كان موجبا لزم حدوثه أو قدم ما فرضناه حادثا أعني العالم و التالي بقسميه باطل بيان الملازمة أن المؤثر الموجب يستحيل تخلف أثره عنه و ذلك يستلزم إما قدم العالم و قد فرضناه حادثا أو حدوث المؤثر و يلزم التسلسل فظهر أن المؤثر للعالم قادر مختار».

[12] بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، مکتبة آیت الله المرعشی، ص97.

[13] اهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، ج5،ص112.

[14] حلی، حسن بن یوسف،کششف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص283؛ حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت،الشریف الرضی، ص87.

[15] ایجی،  سید شریف، شرح المواقف، الشریف الرضی، ج8،ص60.

 

[16] حلی، حسن بن یوسف،انوار الملکوت، ص88؛ ایجی، میر سید شریف، شرح المواقف، ج8ص49-55.

[17] طوسی، نصیرالدین، تجرید الاعتقاد، ص191.

[18] شعرانی،ابوالحسن، شرح تجرید الاعتقاد، ص393.

[19] حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص88.

 

[20] بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، مکتبة آیت الله المرعشی، ص97.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 2 =
*****