خانواده از مجموعه افرادي تشكيل شده كه مسوليتهاى متقابلى برعهده آنهاست. اين افراد نيازهاى مادى، عاطفى و اجتماعى دارند كه بايد در محيط خانواده برآورده شود.
خانواده از مجموعه افرادي تشكيل شده كه مسوليتهاى متقابلى برعهده آنهاست. اين افراد نيازهاى مادى، عاطفى و اجتماعى دارند كه بايد در محيط خانواده برآورده شود. با توجه به شرایط حاکم بر خانواده که متشکل از افراد با هر سنی، تفاوت های شخصیتی، ودیگر زمینه های بروز اختلاف است، بروز اختلاف در خانواده امری طبیعی است.
در بررسی علت مشکلات خانوادگی که گاهاً خانوادهها را به فروپاشی کامل میرساند به عوامل متعددی برخوردیم که در گستردهای از مسائل روانی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و جسمانی قرار میگیرد.
۱. عوامل شناختی
از عوامل موثر در اختلافات خانواده مسائل شناختی و هوش زوجین است. نقص در رشد و تحول اجتماعی و عقلانی به عبارتی عدم پختگی موجب رفتارهای نسنجیده و نامناسب با شرایط مختلف میشود. در بسیاری از موارد افراد آشنایی کافی از وظایف و حقوق متقابل هم ندارند و به همین جهت در انجام وظایف و رعایت حقوق ناموفقند.
کم سن و سالی زن و مرد از عوامل دیگری است که موجب اختلافات میشود. تفاوت زیاد در بهره هوشی زن و مرد نیز زمینهای برای اختلاف است. از آنجا که هوش در انجام رفتار سازگار بسیار موثر است، فاصله زن و شوهر در آن به فاصله در رفتارها منجر میشود. همچنین درک متقابل نیز در صورت تفاوت هوشی بسیار مشکل میشود و افراد را در ابراز واکنش مناسب دچار تعارض خواهد کرد.
برخی از اختلافهای زن و مرد به چگونگی روابط کلامی و غیر کلامی آنها مربوط میشود. زوجین تصور می کنند که طرف مقابل از مقاصد و مسائل آنان آگاهی دارند و همین امر موجب میشود در روابط کلامی همه نکتهها را بیان نمیکنند و با کنایه و استعاره صحبت میکنند. افراد گاه در مقام توزیع و بیان مسائل از کلماتی که متضمن معنای داوری و قضاوت است استفاده میکنند، همین امر موجب میشود که ناخواسته دست به داوری بزنند.
در متون اسلامی به اثر جدال در روابط انسانی اشاره شده است. جدال روابط بین افراد را تضعیف میکند، که نوعی برتری جویی و کینه توزی به دنبال دارد، حرمت و احترام افراد را کم میکند.
در روابط غیر کلامی خودبرتربینی و تکبر عامل برای اختلاف است. تکبر معمولاً در وضعیت بدنی فرد بروز میکند. به نظر میرسد خودمحوری و عدم پذیرش ویژگیهای فردی دیگران، مانع مهمی برای تفاهم در زندگی خانوادگی است. عدم شناسایی فردیت و تلاش بیهوده در جهت یکسان سازی آمرانه فضای خانواده هزینه عاطفی سنگینی را برای اعضای آن تحمیل میکند، که از خود بیگانگی اعضا کمترین و فروپاشی خانواده بزرگترین پیامد این رفتار و نگرش است.در روابط عاطفی عدم توجه به نیازهای یکدیگر به نارضایتی در زندگی و اختلاف منجر میشود. گاهی روابط عاطفی اعضای خانواده با افراد بیرون خانواده قویتر و با خود اعضای خانواده سرد و منفی است، چنین خانوادهای مشکلات جدی عاطفی خواهد داشت و اعضا خانواده را محیط مناسبی برای ارضای نیازهای عاطفی خود نمیداند در روابط عاطفی بیاعتنایی، نفرت، وابستگی، حسادت و خودخواهی موجب کشمکشها در خانوادههاست.
۲. عوامل اجتماعی و فرهنگی
هر خانواده فرهنگ ویژهای دارد که به اموری مانند نگرش خصوصی خانواده در رفتارها، سنت و چگونگی روابط با دیگران مربوط میشود. زن و شوهر در دو خانواده جدا رشد مییابند، در نتیجه تفاوتهای فرهنگی و علایق گوناگون دارند که در روند سازگاری زوجین باید برخی از ویژگیها و سلیقهها را پذیرفت و برخی را کنار گذاشت.عدم توجه به این امر موجب اختلاف و ناسازگاری میشود. نوع تربیت هر خانواده نیز متفاوت است به گونهای که شوخیها و سایر رفتارهای احتمالی آزاردهنده در هر خانواده در محدوده خاص و متفاوت با خانواده دیگری است. بی توجهی به همین نکته نیز میتواند موجب اختلاف زن و شوهر شود.
عامل دیگری که در اختلافات خانواده نقش مهمی دارد و بیارتباط با فرهنگ ویژه خانواده اصلی زن و شوهر نیست، دخالتهای دیگران در تصمیمات و امور زندگی خانواده جدید است. زندگی شهری و توسعه صنعت نیز زمینهای برای اختلاف در خانوادهها است و تفاوت این نوع زندگی با زندگیهای قبل را به راحتی میتوان در سرنوشت ازدواجها ملاحظه کرد. گسترش روابط اجتماعی، دور شدن از خانوادههای اصلی و حمایت آنان، مشکلات خانواده و تفاوتهای فرهنگی بین زن و مرد، زمینه مناسب برای تحصیلات زنان و مواد دیگر از آثار توسعه صنعتی جوامع کنونی است. از ویژگیهای زندگی صنعتی و پیشرفته کنونی تاثیر بسیار شدید و عمیق محیط اجتماعی بر خانوادههاست. امروزه خانوادهها با گسترش وسیعی از افراد با ویژگیهای گوناگون که گاهاً مضر است تعامل دارند، افراد در معاشرت با دیگران خواه ناخواه و هوشیارانه یا به طور ناهوشیار ویژگیهای شناختی عاطفی آنها را در خود جا داده و با آنها همانندسازی میکنند.
۳. عوامل اقتصادی
بخش مهمی از اختلافهای خانوادگی ریشه در مسائل اقتصادی دارد. فقر و بیکاری به ویژه مرد را تحت فشار قرار میدهد و عاملی برای تعارضها میشود. در متون اسلامی نیز بر تاثیر منفی این مشکل بر نهاد خانواده و آثار ناخوشایند فقر، در زندگی دنیا و آخرت اشاره شده است.
از سوی دیگر تجمل گرایی و غوطهور شدن در منافع مادی و احساس بینیازی نیز موجب رفتارهای برتریطلبانه و ناسازگاری میشود. توجه زیاد به تجملات و ظواهر زندگی زمینهای برای دور شدن از روابط انسانی مناسب فراهم کرده و افراد را از خود بیگانه میکند. در این حالت ارزشهای اخلاقی و دینی جای خود را به امتیازات مادی و تجملی میدهند.
مسائل مربوط به اشتغال مرد و زن نیز ممکن است مسئلهای برای بروز اختلافات شود. ممکن است در فرهنگ ویژه خانواده ی زن و مرد، یک شغلی نامناسب به نظر آید و موجب کشمکش زن و شوهر شود. اشتغال زنان در بیرون خانه با توجه به سنگینی مسئولیتهای زنان در فرهنگ ما ممکن است آنان را از ایفای مسئولیتهای خانوادگی ناتوان کند و موجب اختلافات شود.
گاهی هم اشتغال زن زمینهای برای استقلال و جدایی او از خانواده میشود، مسئله مادران مجرد در برخی کشورها ناشی از همین استقلال طلبی است که به نوعی کیان خانواده را به خطر انداخته و همچنین کار بیش از حد که موجب حضور کمتر در محیط خانواده میشود به روابط عاطفی مناسب ضربه زده و موجب بروز اختلافات می شود.
۴. عوامل دینی
عدم توجه اعضای خانواده به باورهای دینی زمینه برای ضربه به روابط عاطفی مثبت اعضای خانواده و بروز اختلاف میشود. همه رفتارها، حالتهای عاطفی و صفتهایی که در دین اسلام گناه محسوب میشود به روابط مناسب اعضای خانواده آسیب میرساند، که به بیان برخی از آنها میپردازیم. آزار به والدین، شرابخواری، بدرفتاری با همسر، غیبت کردن، انتقاد با صراحت، سخن چینی، ترک وظایف دینی به ویژه نماز، خواه ناخواه بر زندگی فرد آثار ناخوشایندی خواهد گذاشت، اینها از عواملی هستند که موجب اختلافات خانوادگی میشود.
تفاوت مراتب ایمانی و برداشتها از دین به تعارضهایی در خانواده منجر میشود. گاهی زن و شوهر در ابتدا ازدواج شناخت کافی نسبت به هم ندارند، پس از مدتی با درک تفاوتهای عقیدتی و به تبع آن رفتاری به توافق و سازگاری نمیرسند، که در این صورت هر روزه به کشمکش بیشتری میپردازند.
۵. عوامل خانوادگی
برخی از اختلافها در خانواده مربوط به اختلافات والدین و فرزندان است. این اختلافات در دوره نوجوانی پررنگتر خواهد شد. دلیل برخی اختلافها ویژگیهای دوره نوجوانی فرزندا است. بلوغ و بروز نیازهای عاطفی در نوجوان طبعاً حالات و رفتارهایی را به دنبال دارد که گاهاً مورد پسند والدین نیست.
مسئله مهم دیگر که در بحث نوجوانی بررسی میشود، شکلگیری هویت و استقلال طلبی در نوجوان است. نوجوان برای رسیدن به هویت و اثبات استقلال خود گاهاً با هر چیزی مخالفت میکند و گاهاً نظام ارزشی که برای نوجوان شکل میگیرد با ارزشهای والدین در تعارض است و همین امر سبب بروز اختلافات میشود.
عامل دیگری که سبب بروز اختلافات است، توقعات گوناگون فرزندان از والدین است که امروزه بسیاری از فرزندان انتظارات اقتصادی متعددی از والدین دارند. در مقابل انتظار والدین از فرزندان نیز زمینهای برای بروز اختلاف است. بسیاری از والدین فرزندان را وسیله مهمی برای رسیدن به آرزوهای تحقق نیافته خود در نظر میگیرند، والدین در کار، فعالیت و تحصیل گاه انتظارهایی فراتر از توان فرزندان دارند، اگر فرزندان در این شرایط به آرزوها و نظرهای والدین اهمیت ندهند یا توان تحقق آنها را نداشته باشند، اختلاف خانواده پدید میآید.
بیعدالتی در برخورد با فرزندان از جمله ترجیح برخی بر دیگران یا پسر بر دختر یا بالعکس، عامل دیگری برای بروز اختلاف والدین و فرزندان است. بیعدالتی، احساسات کودکان را به شدت متاثر میکند.
گاهی اختلاف والدین و فرزندان به عدم توانایی برقراری روابط مناسب باز میگردد. اگر والدین نتوانند شرایط روانی و ویژگیهای فرزندان خود را در حد مناسبی درک کنند، در برقراری روابط با آنان ناتوان خواهند بود.
برخی از اختلافها در دوره جوانی فرزندان به وجود میآید، ازدواج و زندگی خانوادگی و انتخاب رشته تحصیلی و شغل از مهمترین زمینههای اختلاف والدین و فرزندان در این دوره است. بسیاری از والدین در انتخاب همسر برای فرزندان نقش موثری دارند و گاه با اعمال فشارهای روانی و اقتصادی بر فرزندان به دنبال تحمیل نظر خود هستند. بعد از ازدواج نیز برخی والدین در زندگی فرزندان دخالت میکنند. وضعیت اقتصادی عصر کنونی موجب شده که جوانان سالها و مدتها بعد از ازدواج به والدین خود نیازمند باشند، همین امر موجب دخالت والدین بر زندگی آنها و بروز اختلافات میشود.
بنابراین اعضاي خانواده معمولا بيشتر مدت زندگى و ساعات روزانه را با هم به سر مى برند، به گونه اي كه با هيچ فردي ديگر به اين ميزان تعامل ندارند. در عصر حاضر تماسهاي بين برخى اعضاي خانواده مانند كودكان و والدينشان كمتر شده، ولى تعامل بين آنها از نظر زمانى طولانى تر شده است. اعضاي خانواده، برخلاف بسيارى از گروههاي اجتماعى ديگر، متشکل از افرادى در مراحل مختلف سنى و با جنسيت مختلف است. همه اين عوامل باعث مى شود زمينه اختلاف بين اعضاي خانواده بيش از هر گروه اجتماعى ديگر باشد.
البته دلبستگى ها و روابط عاطفى بسيار عميق در خانواده نيز بيش از هر گروه اجتماعى ديگر است. خانواده به عنوان گروه، اعضايش را با احساس صميميت، همكاري و تشريك مساعى به هم پيوند مى دهد؛ يعنى رابطه اعضاى خانواده بر پايه صفت صميميت و زندگى اجتماعى در داخل گروه استوار است. صميميت مشخصه ي اساسى و غيرقابل تفكيك خانواده است و همين صفت آن را از ساير گروه هاى اجتماعى متمايز مى كند.
در صورتى كه عوامل دلبستگى در خانواده تضعيف نشود، بسيارى از اختلافات به كمك همين روابط عاطفى مثبت و بسيار نزديك، قابل حل و فصل است. در نتیجه اعضای خانواده باید با تکیه بر موارد ذکر شده پایه های زندگی خود را مستحکم کنند.