قصه شب | پادشاه سرزمین پنجه‌ها (قسمت اول)

11:56 - 1402/10/30

داستانی با موضوع اهمیت بصیرت داشتن در زندگی و انتخاب‌های مهم، پرسیدن و آگاهی پیدا کردن از یک دانای به امور، مهم‌ترین راه برای بصیر شدن. ویژه دوران انتخابات

به نام خدای خورشید و ماه و ستاره‌ها      خدای مهربون تموم بچه‌ها | قصه پادشاه سرزمین پنجه‌ها

سلام ستاره‌های نورانی قصه‌های شب، سلام دونه برف‌های سفید و پاک آسمون مهربونی، شب و روزتون پرامید، آرزو می‌کنم هرجا صدای من رو می‌شنوید، سرمای غصه و غم توی قلب کوچولوتون نباشه، عوضش گرمی خورشیدِ لبخند نشسته باشه. امشبم با یه قصه خیالی مهمون خونه‌های شما هستم، پس در رو باز کنید تا اونو بشنوید.

آسمون آبی، صاف و آفتابی بود. باد خنکی می‌وزید و شقایق‌های زیبای دشت رو به آرومی تکون می‌داد. قرار بود یه اتفاق مهم توی سرزمین پنجه‌ها بیفته، از صبح زود تا غروب آفتاب پرنده‌های شکاری دسته‌دسته همراه رئیسشون از راه می‌رسیدن و به طرف بلندترین قله کوه زاگرس پرواز می‌کردن.

بچه‌ها! سرزمین پنجه‌ها متعلق به همه پرنده‌های شکارچی دنیاست، بالای بلندترین قله صخره‌ها، جایی که دست هیچ‌کسی به اونجا نمی‌رسه، فقط قرقی‌ها، شاهین‌ها و عقاب‌ها حق وارد شدن به اونجا رو دارن، پادشاه این سرزمین اسرارآمیز، عقاب طلاییه که بزرگ‌ترین و قوی‌ترین شکارچی بین همه پرنده‌های ایرانه، هر چهل سال یکبار از تموم دنیا، تک تک پرنده‌های شکاری به این سرزمین سفر می‌کنن، دور هم جمع می‌شن و بعد از سه روز پادشاه بعدی انتخاب میشه، همیشه هم جانشینی عقاب طلایی پیر به یه عقاب طلایی جوون و قوی‌تر می‌رسه.

قرقی‌کوچولو اولین باری بود که همراه بابا و مامان به این مهمونی بزرگ دعوت شده بودن. اون‌ها از راه خیلی دور، از پشت بیابون‌های گرم و دریاهای سرد خودشون رو به سرزمین پنجه‌ها رسونده بودن تا بهترین جانشین رو برای عقاب طلایی مهربون انتخاب کنن.

نزدیک خونه عقاب طلایی، بین صخره‌ها، یه جای خوب برای استراحت اون‌ها پیدا شد. بال‌هاشون که خیلی خسته بود رو با منقار مرتب کردن و دور هم جمع شدن تا گرم‌تر بشن و کمی بخوابن، آخه راه زیادی رو پرواز کرده بودن.

قرقی‌کوچولوی قصه ما داشت چشم‌هاش از خستگی بخواب می‌رفت که یهو پایین کوه، روی زمین، چیزی به چشمش خورد که تا حالا ندیده بود. خواب از سرش پرید، رو به مامانش کرد و گفت: مامان‌جون! اون پرنده‌های عجیب اون‌جا چیکار می‌کنن؟ چرا کله‌هاشون پر نداره ولی بال‌های بزرگ و نوک‌های تیز و بلندی دارن؟ اون‌ها هم مثل ما اومدن برای انتخاب جانشین عقاب طلایی؟ اگه اجازه دارن به سرزمین پنجه‌ها بیان، پس چرا اون پایین رو زمین نشستن؟ چرا نمیان بالای قله کوه؟

مامان‌قرقی خواست جواب پسرش رو بده که یهو دسته جغدهای شاخ‌دار از راه رسیدن، رئیسشون دوست بابای قرقی‌کوچولو بود، مامان‌قرقی زیر گوش پسرش به آرومی گفت: پسرم! جغد شاخ‌دار از همه پرنده‌های سرزمین پنجه‌ها داناتر و باهوش‌تره، برو سوالت رو ازش بپرس.

قرقی‌کوچولو همین کار رو کرد، جغد شاخ‌دار، نگاهی به پایین کوه انداخت و با ناراحتی دستی به پرهای زیر نوکش کشید، بعد گفت: پسرم تو اولین باره که به این سرزمین میای ولی من خیلی ساله برای انتخاب جانشین عقاب‌طلایی میام، اون پرنده‌هایی که می‌بینی اسمشون کرکسه، شبیه ماها هستن ولی با ما خیلی فرق دارن، چشم‌هاشون خیلی قویه ولی برای دیدن حیوون‌های مرده‌ای که روی زمین افتادن ، پنجه‌هاشون هم تیزه و قدرتمنده ولی برای گرفتن گوشت مرده‌ها، اون‌ها مثل ما شکارچی نیستن، اون‌ها لاشخورن، یعنی هر حیوون مرده بدبویی رو می‌خورن، تنبل و بدجنسن، و همیشه دهنشون بو میده، منتظرن حیوونی بمیره تا بخورنش، دنبال تلاش و زحمت برای غذا پیدا کردن هم نیستن، هر بار که موقع انتخاب جانشین می‌رسه اون‌ها هم میان تا شاید بتونن جای پادشاهی پرنده‌ها رو بگیرن، امسال ولی بیشتر شدن، فکر کنم اتفاقای بدی توی راهه، مراقب خودت باش کوچولو، بعد یه کم نوکش رو نزدیک‌تر آورد و کنار گوش قرقی کوچولو آروم گفت: کرکسا، با حرف‌هاشون جادوگری می کنن، مراقب باش جادوی حرفای قشنگ و شیرین اونا نشی، هر حرفی ازشون شنیدی بهش خوب فکر کن، مواظب باش کوچولو، هووووو.

قرقی کوچولو از حرف‌های جغد شاخ‌دار یه کم ترسید، اما دوست داشت بدونه کرکس‌های بدجنس چه نقشه‌ای برای گرفتن تاج پادشاهی کشیدن. اون اولین بار بود که داشت وارد یه ماجرای مهم وعجیب می‌شد ولی نمی‌دونست که قراره برای خودش اتفاقای عجیب‌تری بیفته، اتفاقایی که سرنوشت همه سرزمین پنجه‌ها با اونا درست میشه.

حالا شما هم می‌خواید بدونید ادامه این قصه شنیدنی به کجا می‌رسه و نقشه کرکرس‌های بدجنس برای گرفتن تاج پادشاهی چیه، فردا شب، همراه قصه‌های شب بشید، پس تا یه سلام دوباره، خدانگه‌دار و شب بخیر.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****