پس چرا شيعه همه صحابه و به خصوص ابوبكر را دوست ندارند؟

10:47 - 1393/06/20
چکیده:

به استناد آيه 100 سوره توبه ابوبكر جزء اوّلين مهاجرت كنندگان بوده كه خداوند متعال وعده بهشت به آنان داده است و از آنان راضي گشته، پس چرا شيعه همه صحابه و به خصوص او را دوست ندارند؟

پاسخ:

دانشمندان و مفسّران اهل سنّت معتقدند كه همه ياران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پاك و درستكار و صالح و شايسته و اهل بهشتند و آيه 100 سوره توبه را كه مي فرمايد: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضيَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تحَْتَهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم دليل قطعي بر ادّعاي خود گرفته اند، بسياري از آن ها اين حديث را ذيل آيه فوق نقل كرده اند، كه حميد بن زياد مي گويد: نزد محمّد بن كعب قرظي رفتم و به او گفتم درباره اصحاب رسول خدا ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ چه مي گويي؟ گفت: جميع اصحاب رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ في الجنه، محسنهم و مسيئهم ـ همه ياران پيامبر در بهشتند اعم از نيكوكار و بدكار و گنه كار! گفتم اين سخن را از كجا مي گويي؟ گفت: اين آيه را بخوان: «پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و آن ها كه به نيكي از آن ها پيروي كردند، خداوند از آن ها خشنود و آن ها (نيز) از او خشنودند و باغ هايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جريان دارد، جاويدانه در آن خواهند ماند و اين پيروزي بزرگي است» سپس گفت: امّا درباره تابعين شرطي قائل شده و آن اين است كه آن ها بايد تنها در كارهاي نيك از صحابه پيروي كنند (فقط در اين صورت اهل نجاتند، و امّا صحابه چنين قيد و شرطي را ندارند).(1)
ولي اين ادّعا به دلائل زيادي مردود و غير قابل قبول است زيرا: اوّلاً: حكم مزبور در آيه فوق شامل تابعين هم مي شود، و منظور از تابعين تمام كساني هستند كه از روش مهاجران و انصار نخستين، و برنامه هاي آن ها پيروي مي كنند، بنابراين بايد تمام امت بدون استثناء اهل نجات باشند، و امّا اين كه در حديث محمّد بن كعب از اين موضوع جواب داده شده كه خداوند در تابعين قيد احسان را ذكر كرده، يعني از برنامه هاي نيك و روش صحيح صحابه پيروي مي كند، نه از گناهانشان، اين سخن از عجيب ترين بحث ها است!! چرا كه مفهومش اضافه ـ فرع ـ بر ـ اصل ـ است، جايي كه شرط نجات تابعان و پيروان صحابه اين باشد كه در اعمال صالح از آن ها پيروي كنند، به طريق اولي بايد اين شرط در خود صحابه بوده باشد.(2)
ثانياً: اين موضوع با دليل عقل به هيچ وجه سازگار نيست، زيرا عقل هيچ گونه امتيازي براي ياران پيامبر ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ بر ديگران قائل نمي باشد، چه تفاوتي ميان ابوجهل ها و كساني است كه نخست ايمان آوردند، سپس از آيين او منحرف شدند ـ و چرا كساني كه سال ها و قرن ها بعد از پيامبر قدم به اين جهان گذاردند و فداكاري ها و جانبازي هاي آن ها در راه اسلام كمتر از ياران نخستين پيامبر نبودند، بلكه اين امتياز را داشتند كه پيامبر را ناديده شناختند و به او ايمان آوردند، مشمول اين رحمت و رضايت الهي نباشند. قرآني كه مي گويد: گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست، چگونه اين تبعيض غير منطقي را مي پسندد؟
قرآني كه در آيات مختلفش به فاسقان و ظالمان لعن مي كند و آن ها را مستوجب عذاب الهي مي شمرد، چگونه مصونيّت غير منطقي صحابه را در برابر كيفر الهي مي پسندد؟(3)
ثالثاً: اين حكم با متون تاريخ اسلامي به هيچ وجه سازگار نيست، زيرا بسيار كساني بودند كه روزي در رديف مهاجران و انصار بودند و سپس از راه خود منحرف شدند و مورد خشم و غضب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ كه توأم با خشم و غضب خداست قرار گرفتند، آيا داستان ثعلبه بن حاطب انصاري را شنيده ايد كه چگونه منحرف گرديده و مغضوب پيامبر شد. چه كسي مي تواند طلحه و زبير را كه در آغاز از ياران خاص پيامبر ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ بودند و هم چنين ـ عايشه ـ همسر پيامبر را از خون هفده هزار مسلماني كه خونشان در ميدان جنگ جمل ريخته شد تبرئه كند؟ آيا خدا به اين خونريزي ها راضي بود؟ آخرين سخن اين كه رضايت و خشنودي خدا در آيه فوق روي يك عنوان كلّي قرار گرفته و آن هجرت، و نصرت و ايمان و عمل صالح است، تمام صحابه و تابعان مادام كه تحت اين عناوين قرار داشتند مورد رضايت خدا بودند، و آن روز كه در اثر معصيت و نافرماني خدا از تحت اين عناوين خارج شدند، از تحت رضايت خدا نيز خارج گشتند.(4)
بنابراين مدلول آيه اين نيست كه هركس كه مصداق مهاجر و يا انصار و يا تابع باشد هر چند به اندازه خردلي ايمان به خدا نداشته و يك عمل صالح هم انجام نداده باشد، به خاطر همين كه مهاجرت كرده و يا رسول خدا را در مدينه در منزلش جا داده و يا از اين دو طايفه تبعيّت كرده، خدا از او راضي است، و ديگر به هيچ عنواني از او خشمگين نمي شود هر چند گناه اولين و آخرين را كرده باشد.(5)
روي اين حساب درست است كه ابوبكر روزي جزء اوّلين مهاجرت كنندگان بودند كه خداوند متعال وعده بهشت به آنان داده است و از آنان راضي گشته است، ولي او يكي از كساني است كه دستور صريح و اكيد پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را مبني بر خروج از شهر مدينه و پيوستن به لشكر اسامه، ناديده گرفته و زير پا گذاشتند و از مدينه خارج نشدند.(6)
به اين ترتيب در واپسين لحظات زندگي آن حضرت، قلب نازنين وي را كه براي آينده اسلام سخت نگران و در طپش بود، به درد آورده و آزردند.
خداوند در رابطه با نافرماني از دستور پيامبر مي فرمايد: هر كس خدا و رسولش را معصيت و نافرماني كند، او در گمراهي آشكار قرار دارد.(7) و نيز در آيه ديگر مي فرمايد: هر كس خدا و پيامبرش را نافرماني و معصيت كند جايگاه او جاودانه در جهنم خواهد بود.(8) رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: هر كس خدا و رسولش را نافرماني كند، او از كافران است.(9)
و نيز ابوبكر جزء كساني بود كه پاره تن پيامبر را اذيّت كرده و به خشم آوردند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره او فرمود: فاطمه پاره تن من است هركس او را اذيّت كند مرا اذيّت كرده است.(10)
فاطمه ـ سلام الله عليها ـ به ابوبكر و عمر فرمود: شما را به خدا سوگند مي دهم آيا شما از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نشنيديد كه فرمود: رضاي فاطمه رضاي من و خشم او خشم من است؟ هر كس او را راضي كند مرا راضي نموده و هر كس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است، آن دو گفتند: بلي شنيديم، فاطمه فرمود: من خدا و ملائكه را شاهد مي گيرم كه شما مرا به خشم آورديد...(11)
خداوند در مورد كساني كه خدا و پيامبرش را آزار مي دهند و مي فرمايد: آن ها كه خدا و پيامبرش را آزار مي دهند خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آن ها عذاب خوار كننده اي آماده كرده است.(12)

پاورقی:

1. فخرالدین رازی، محمّد بن عمر، مفاتیح الغیب 16:130، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1420ق.
2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه8:110، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1374ش.
3. همان.
4. همان، ص 111.
5. علامه طباطبایی، محمّد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمّد باقر موسوی همدانی، 9:511، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش.
6. خوانساری، سید محمّد باقر، انصاف در امامت، ص 151، نشر صدوق، 1371.
7. احزاب:26.
8. جن:23.
9. تمیمی مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الأخبار 1:217، مؤسسه النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم، 1414.
10. نوری، محی الدّین، المجموع، 20:244، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع.
11. العاملی، علي بن یونس، الصراط المستقیم، ص 293، المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریه.
12. احزاب:57.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 0 =
*****