انسان شناسی در واژه آزادی

10:57 - 1391/11/21
بدون ترديد، نوع نگرش انسان به جهان هستي و برداشتهاي او از آن، در تعريف آزادي تاثير به سزايي دارد. كساني كه تفكر آنها بر جهان بيني الهي و ديني استوار است، قهرا آزادي را طوري تعريف مي كنند كه هم ندا و هماهنگ با جهان بيني آنان باشد.
آزادی

واژه «آزادي » طبق نظر برخي، از واژه اوستايي «آزاته » و يا واژه پهلوي «آزاتيه » گرفته شده و در زبان فارسي در معاني مختلفي بكار رفته است. از جمله: رها بودن، يله بودن، منقطع بودن، خالص بودن، آزادمردي، خلاصي، شادي، خرمي، قدرت انجام و ترك عمل، قدرت انتخاب، حريت، اختيار، عتق، خشنودي و.... (1)
اين واژه در زبان هاي مختلف به اشكال متفاوتي استعمال مي گردد.

واژه «حر» در زبان عربي به صورت استعاري در معاني مختلفي چون: اختيار، عتق، رهايي از تعلقات دنيوي و خالص نمودن خويش در جهت خدمت در راه رضاي خداوند، اراده، برگزيده هر چيز، اشراف، شرافت، مرد معقول و... بكار رفته است و معادل دقيق واژه عربي «حر» در زبان عبري «حور = hor » و در زبان سرياني «حير = her » و در زبان لاتين واژه «libertas» و در زبان فرانسه واژه «librete » و در زبان انگليسي واژه «freedo » مي باشد. (2)

تعريف آزادي
كلمه آزادي از جمله واژه هايي است كه افكار دانشمندان و صاحب نظران و نويسندگان را به خود متوجه ساخته است، به طوري كه تعاريف گوناگون و فراواني را براي آن ارائه نموده اند. با اين حال هنوز تعريف روشن، جامع، مشخص و مشتركي از اين مفهوم ارائه نشده و هر كدام از تعريف كنندگان، نوعي از آزادي را تعريف و از آن دفاع كرده و نظريات ديگران را مورد نقد و انتقاد قرار داده اند. البته اين فراواني و تكثر در تعريف آزادي را مي توان معلول اختلاف انديشه ها در حوزه جهان بيني و انسان شناسي دانست.

بدون ترديد، نوع نگرش انسان به جهان هستي و برداشتهاي او از آن، در تعريف آزادي تاثير به سزايي دارد. كساني كه تفكر آنها بر جهان بيني الهي و ديني استوار است، قهرا آزادي را طوري تعريف مي كنند كه همندا و هماهنگ با جهان بيني آنان باشد.

جهان بيني الهي مي گويد: جهان داراي مبدا و معاد است و براي انسان، وحي و رسالت آمده است و انسان در عين طبيعي بودن، داراي حيثيتي فرا طبيعي مي باشد. او مسافري است كه عوالمي را پشت سر گذاشته و عوالمي را پيش رو دارد و با مرگ، نابود نمي گردد، بلكه روحش، از عالمي به عالم ديگر منتقل مي گردد.
در مقابل اين بينش، جهان بيني مادي است كه مي گويد: جهان هستي چيزي جز همين جهان محسوس مادي نيست و آغاز و انجامي ندارد و زندگي انسان نيز ميان تولد و مرگ خلاصه مي شود و پس از مرگ، نابود مي گردد و پاداش و كيفري وجود ندارد.

قرآن كريم، سخن اين گروه را چنين نقل مي كند: «ان هي الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا» (3) ؛«غير از اين زندگي دنياي ما، چيزي در كار نيست؛ [پيوسته گروهي از] ما مي ميريم و زنده مي شويم [و نسل ديگري جاي ما را مي گيرد].
كساني كه مادي فكر مي كنند، و اصالت را به انسان داده و انسان محوري را جايگزين خدامحوري كرده اند، چگونه مي توانند آزادي را براساس جهان بيني الهي تعريف و تفسير كنند و دين گرايي و بندگي خدا را عين آزادي بدانند؟ طبيعي است كه تعريف آزادي از ديدگاه يك انسان ماديگرا كه اين جهان با عظمت را در تنگناهاي مادي و خواص آن محدود كرده و مرگ را پايان زندگي مي داند، با آزادي از ديد الهيون كه عالم هستي را مركب از غيب و شهادت (عالم ماده و عوالم فراطبيعي) دانسته و مرگ را شروع حيات جديد و تبديل منزل مي دانند، كاملا مغاير و متفاوت خواهد بود.

علاوه بر جهان بيني، انسان شناسي نيز در تعريف آزادي بسيار مؤثر و مورد توجه است و تعريف آزادي با تعريف انسان ارتباط مستقيم و تنگاتنگي دارد، زيرا متعلق آزادي خود انسان است و از اين رو هر تعريفي از انسان، در درك و برداشت از آزادي نقش مهمي خواهد داشت. مي توان گفت بدون ارائه تعريفي از انسان، تعريف آزادي ممكن نخواهد بود. لذا هر كس انسان را موجودي آزاد مي داند، پيش از آن بايد بداند كه، انسان از چه چيز، و براي چه چيز بايد آزاد باشد. و اين مساله خود مبتني بر آن است كه، ابتدا ماهيت انسان و گوهر وجودي او و سپس توانايي ها، استعدادها و هدف و فلسفه نهايي از آفرينش او را بشناسد.

پس تفسير آزادي به انسان شناسي بستگي دارد، و انسان شناسي نيز به جهان شناسي وابسته است، لذا با تفاوت جهان بيني و انسان شناسي تفسير آزادي نيز متعدد و متفاوت مي گردد.
كساني كه جهان و انسان را در ماده خلاصه مي كنند، مبنا و اساس آزادي را ميل، خواست و اراده فردي مي دانند و معتقدند هر كاري كه انسان طبق قانون طبيعي مي خواهد، بدون هيچ گونه رادع و مانعي انجام مي دهد؛ تا حدي كه قانون و دولت اجازه دهد، قانوني كه براسا س خواست و اراده بشري تدوين شده است. آنان معتقدند كه آزادي انسان، به معناي توان همه جانبه او در انتخاب هر چيز و از جمله بردگي براي انسانهاي ديگر است. در نگاه آنان، انسان، آزاد است كه دين را بپذيرد يا نپذيرد، اگر نپذيرد ملامتي بر او نيست؛ زيرا هيچ حقيقتي را از دست نداده است. اما در مكتب وحي، اين رهايي مطلق، به معناي بردگي است؛ زيرا چنين آزادي مطلقي براي انسان، اسارت او در دست آرزوها و هوس ها مي باشد و او در واقع از هواي دروني اش پيروي مي كند. (4)

چنانكه در آيه شريفه مي فرمايد: «افرايت من اتخذ الهه هواه » (5) ؛ «آيا ديدي آن كس را كه هواي خود را خداي خويش قرار داد؟»
در مكاتب غربي تعاريف فراواني از آزادي ارائه شده است، اما همه آنها تقريبا در يك نقطه با هم مشتركند و آن، لحاظ انسان مداري در تعاريف آزادي مي باشد. يعني تعريف از آزادي براساس تفكر امانيستي (بشر گرايانه) مطرح شده است. زيرا اساس و مبناي آزادي از نظر آنها وابسته به خواست افراد مي باشد.

در اينجا به دو نمونه از اين گونه تعاريف از آزادي اشاره مي كنيم:
1 - بارون دومنتسكيو (1689 - 1755) : «آزادي آن است كه افراد آنچه را بايد بخواهند و بكنند و آنچه را موظف به خواستن آن نيستند مجبور نباشند انجام دهند. » (6)

2 - توماس هابز (1588 - 1679 م) : «منظور من از آزادي آن است كه در برابر هر كاري كه انسان طبق قانون طبيعي مي خواهد انجام دهد، بدون ضرورت، ممانعتي وجود نداشته باشد. يعني، مانع و رادعي بر سر راه آزادي طبيعي نباشد، الا آنچه براي خير جامعه و دولت ضرورت دارد. » در عبارت ديگر مي گويد: «آزادي نبود موانع بيروني است، انسان آزاد كسي است كه در اموري كه به واسطه قدرت و ادراكش قادر به انجام كار است، از آنچه ميل به انجام آن دارد بازداشته نشود. »(7)

اما آزادي از ديدگاه اسلام عبارت است از: رها شدن از بردگي و اطاعت غيرخدا و آزادي در هر چيزي كه خداوند آن را مباح كرده است. (8)

پی نوشت:

1) فرهنگ معين، (تهران: انتشارات اميركبير، چاپ هفتم، 1371 ه ش) ج 1، ص 44؛ لغتنامه دهخدا (تهران: مؤسسه دهخدا، چاپ دوم، 1377 ه ش) ، ماده حر.
2) ر. ك: ابي القاسم الحسين بن محمد الاصفهاني، مفردات الفاظ القرآن في غريب القرآن، (قم: المكتبة المرتضوية، الطبعة الثانية، 1362 ه ش) كتاب الحاء، ماده «حر»؛ فرانس روزنتال، مفهوم آزادي از ديدگاه مسلمانان، ترجمه منصور ميراحمدي، (قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1379 ه ش) ص 27 - 33؛ عبدالرسول بيات و همكاران، فرهنگ واژه ها، (قم: مؤسسه انديشه و فرهنگ ديني، چاپ اول، 1381 ه ش) ص 9؛ لوييس معلوف، المنجد في اللغة، (تهران: چاپخانه معراج، نوبت سوم، 1367 ه ش) ماده «حر»؛ فرهنگ معين، پيشين، ج 1، ص 44، ماده «حر»؛ لغتنامه دهخدا، پيشين، ج 1، ماده «حر».
3) مؤمنون/37.
4) ر. ك: آيت الله جوادي آملي، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت، (قم: مركز نشر اسراء، نوبت دوم، 1379 ه ش) ص 29 - 30.
5)جاثيه/23.
6) بارون دومنتسكيو، روح القوانين، ترجمه علي اكبر مهتدي، (تهران: انتشارات امير كبير، نوبت نهم، 1370 ه ش) ج 1، ص 394.
7) سيد علي محمودي، نظريه آزادي در فلسفه سياسي هابز ولاك، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، نوبت اول، 1375 ه ش) ص 15 و 17.
8) ر. ك: علامه سيد محمدحسين طباطبائي، تفسير الميزان، ترجمه سيدمحمد باقر موسوي، (قم: دفتر انتشارات اسلامي، بي تا) ج 4، ص 182 - 185؛ آيت الله جوادي آملي، فلسفه حقوق بشر، (قم: مركز نشر اسراء، نوبت اول، 1375 ه ش) ص 189.

منبع:سایت ذی طوی نوشته اکبر اسد علیزاده

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 15 =
*****