چکیده: عصمت و عدالت، هر دو، ملكه است و با وجود هر دو، قدرت بر گناه هست، اما صدور گناه از معصوم، ممتنع است؛ به خاطر نبود انگیزه و میل به گناه، ولى صدور گناه از عادل، ممتنع نيست، به خاطر وجود داعى.
![](https://btid.org/sites/default/files/media/image/123_28_0.jpg)
ما در این پست به طور مفصل راجع به منشا عصمت بحث کردیم و گفتیم که عصمت، ناشى از كثرت علم و عشق به محبوب است و هر چه علم، قویتر و شديدتر باشد، عمل نيز به مقتضاى علم نیز قویتر خواهد بود. معصومان(عليهمالسلام) به زشتى معصيت، يقين دارند و اين يقين، موجب مىشود كه هرگز مرتكب آن نگردند. لذا اين علم شديد است كه مانع ارتكاب زشتى مىشود، ولى اين علم، موجب سلب اختيار نخواهد شد. معصوم، به زشتى و قبح گناه علم دارد و با توجه به اين علم، ارتكاب معصيت، محال است، اما محال عادى، نه محال ذاتى؛ محال عادى، امكان تحقق دارد، ولى تحقق پيدا نمىكند، ولى محال ذاتى، امكان تحقق ندارد و ذاتا محال است.
درست مثل کسی که میداند در این لیوان زهر وجود دارد و او را خواهد کشت، آیا او میلی دارد که از محتوای لیوان بخورد، عادتا محال است، مگر کسی که عقل درستی نداشته باشد. بنابراین میگوییم چون معصوم به عواقب و زشتی گناه علم دارد، هرگز میلی به ارتکاب گناه ندارد و هرگز نسبت به گناه ترغیب نمیشود.
اما عدالت اینچنین نیست؛ بلکه شخص علم تام به عواقب گناه ندارد، ولی با تمرین و مبارزه با نفس توانسته است بر خود مسلط شده و گناه نکند، لذا نسبت به گناه ترغیب میشود و میل دارد، اما گناه انجام نمیدهد و با توجه به اینکه این میل را دارد، هر لحظه احتمال گناه در او وجود دارد و حتی ممکن است گناهان صغیره را نیز مرتکب شود.
بنابراین عدالت و عصمت هر دو، ملكه اجتناب از معاصى است؛ با اين تفاوت كه عدالت، گر چه مانع از صدور گناه مىشود، ولى انگیزه گناه را از بين نمىبرد. لذا هر لحظه، احتمال صدور گناه از شخص عادل وجود دارد؛ همچنين، با وجود عدالت، غالبا از شخص عادل، گناه تحقق پيدا نمىكند؛ به اين معنى كه گاهى از او معاصی کوچک سر مىزند. ولى با وجود عصمت، گر چه قدرت بر گناه هست، ولى صدور معصيت، ممتنع است و اين امتناع، به خاطر عدم انگیزه بر گناه است.[1]
از مطلب بالا نتيجه مىگيريم: عصمت و عدالت، هر دو، ملكه است و با وجود هر دو، قدرت بر گناه هست، اما صدور گناه از معصوم، ممتنع است؛ به خاطر نبود انگیزه و میل به گناه، ولى صدور گناه از عادل، ممتنع نيست، به خاطر وجود داعى.
________________________________
پینوشت
[1]. امامت پژوهى(بررسى ديدگاههاى اماميه، معتزله واشاعره) ص 156.