مدعیان حقوق بشر به جای اینکه از مظلومان و مقتولان دفاع کنند، مدافع قاتلان و سینهچاک آنها شدهاند.
استفاده ابزاری از کلمات، موضوعی است که همواره بازیچه دست انسانهای جاهطلب و دنیاپرست بوده است. از جملهٔ این افراد را میتوان مدعیان آزادی و حقوق بشر معرفی کرد؛ افراد غربگرایی که از غم و اندوه ایرانیان، تجارت نجومی به راه انداختهاند؛ آنهایی که با فشار آوردن به دولتهای غربی، بانیان اصلی تحریمهای همهجانبه علیه مردم مظلوم و ستمدیده ایران شدهاند؛ آنهایی که برای مردم ایران اشک تمساح میریزند و برای دفاع همهجانبه از قاتلان و انسانهای شرور، پویش «نه به اعدام» راه میاندازند.
این یادداشت، گذری کوتاه به سیاستهای مزورانه و غیر واقعی این افراد در برابر مردم مظلوم ایران است.
ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بود بر گوسپندان
در این بیان حکیمانه سعدی شیرازی (ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بود بر گوسپندان)، درسها، عبرتها و نکتهها نهفته است. همه ما به خوبی میدانیم که در جامعه، افراد شرور و ظالمی وجود دارند که آزادی آنها مساوی است با محرومیت و نابودی سایر انسانها؛ چراکه این افراد جز ظلم به دیگران، هیچ کار دیگری بلد نیستند. آنها جان و مال دیگران را پای آمال و آرزوی خود میریزند و برای رسیدن به مقاصد شوم خود از هیچ ظلمی دریغ نمیکنند.
در حالی که احکام قضایی مکتب اسلام همیشه بر عدالت سفارش کرده است،[1] ولی پیروان آزادیهای یواشکی[2] بنا بر سیاستهای مزورانه خود همیشه جانب قاتلان و جانیان را میگیرند، حتی اگر اعتقادی به احکام اسلامی هم نداشته باشیم، هر عقل سلیم و انسان منصفی اذعان دارد که باید جلوی ظلم و زیادهطلبی این افراد گرفته شود و مانع تجاوزگری آنها در جامعه شد.
پویش نجات خونآشامان
در ماههای اخیر، شاهد بودیم برخی انسانهای شرور، بدون هیچ ترسی خادمان امنیت کشور را بیرحمانه آتش زدند، بسیجیانی را با تیغ ناجوانمردانه خود به شهادت رساندند و فرزندانی را یتیم کردند؛ ولی با این وجود، طرفداران حقوق بشر به جای اینکه از آن اطفال یتیم دفاع و نسبت به آنان غمخواری کنند، برای نجات قاتلان کوشیدند و پویش راه انداختند؛ مانند پویش «نه به اعدام» که تلاشی مذبوحانه برای نجات انسانهای جانی و قاتلان بیرحم بود؛ قاتلانی که خانوادههای بیشماری را در سوگ و ماتم فرونشاندند. حال آیا طرفداران حقوق بشر هیچگاه از خود نپرسیدند که جرم آن انسانهای بیگناهی که خونشان بر زمین ریخته شد، چه بود و «بِأَيِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ»؛[3] «به كدامين گناه كشته شد؟!»
در ماههای اخیر، مدعیان حقوق بشر به جای اینکه به دنبال دفاع و استیفای حقوق مقتولان باشند، به دنبال دفاع از حقوق قاتلان به تکاپو افتادند؛ قاتلانی همچون مجید کاظمی، صالح میرهاشمی و سعید یعقوبی که در ماجرای خانه اصفهان، بیرحمانه به ضرب گلوله سه انسان بیگناه را به خاک و خون کشیدند. این رویه و رویکرد غیر انسانی را در حمایت از قاتلانی همچون نوید افکاری، مجید رهنورد، حبیب فرجالله چعب نیز میتوان مشاهده کرد.
جمعبندی و نتیجهگیری
شیوه فعالیت و عملکرد مخالفان جمهوری اسلامی به خوبی نشان داده است که آنها نهتنها مدافع حقوق بشر نیستند، بلکه به دنبال تخریب و نابود کردن قوانینی هستند که وجود آنها ضامن حیات و بقای حقوق انسانی است.
پینوشت:
[1]. «وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ»؛ «و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید!» (نساء: 58)
[2]. آزادیهای یواشکی، از اولین راهکارهای مسیح علینژاد برای فراگیر کردن نافرمانی مدنی در ایران بود. در این پویش، برخی از زنان ایرانی به تشویق مسیح علینژاد و سایر براندازان و همچنین شبکههای ضد ایرانی، برای مبارزه با جمهوری اسلامی، عکسهای بیحجاب خودشان را در بستر فضای مجازی منتشر میکردند.
[3]. تکویر: 9.