حضور امام حسین علیهالسلام در جنگ قسطنطنیه شبههای بیش نیست و پایه و اساسی ندارد.
واقعه عاشورا و ظلمهایی که بر اهلبیت پیامبر علیهمالسلام روا شد، اشک دوست و دشمن را جاری کرده و سندی بر مظلومیت آنها است، اما با این حال افرادی کوردل شبانهروز با القای شبهات در تلاشاند حقیقت قیام امام حسین علیهالسلام را زیر سؤال ببرند، به عنوان مثال ادعا میکنند امام حسین علیهالسلام سرلشکر سپاه اسلام در قسطنطنیه بود که فرماندهی آن بر عهده یزید بود، یعنی امام حسین علیهالسلام سرباز یزید بود و در واقع کربلا چند سال بعد از آن و بر اثر یک اختلاف داخلی بود. برای پاسخ به این شبهه چند پاسخ مختصر ذکر میکنیم.
جنگ قسطنطنیه تقریباً در سال 50 هجری اتفاق افتاده و اولین شخصی که این واقعه را ذکر کرده «ابنعساکر» است که متوفای 571 (ه ق) میباشد، یعنی اتصالی بین نقل و واقعه وجود ندارد و همچنین او مطلب را بدون سند و قرینه و شاهد نقل کرده است،[1] البته شواهد و قرائن برخلاف این نقل هستند؛ چنانکه در ادامه ذکر خواهیم کرد.
«طبری» نویسنده معروف و صاحب کتاب تاریخ طبری متوفای 371 (ه ق)، مقدم بر ابنعساکر است و در کتابش بااینکه اسامی افراد معروف حاضر در جنگ را ذکر میکند، اما خبری از نام امام حسین علیهالسلام نیست و حتی ذکری از فرماندهی یزید هم نیست.[2]
«ابناثیر» متوفای 630 (ه ق) از علما و مورخین مشهور اهلسنت که بعد از ابنعساکر میزیسته در کتابش مینویسد: فرمانده سپاه اسلام در جنگ قسطنطنیه «سعد بن عوف» بود و معاویه دستور داد که یزید نیز در جنگ شرکت کند، اما او در این کار سستی کرد.[3] به عبارتی میتوان ادعا کرد که شاید ابناثیر نقل ابنعساکر را معتبر ندانسته و ازاینرو در کتابش نقل نکرده است.
در نتیجه حضور امام حسین علیهالسلام در جنگ قسطنطنیه مردود بوده و فرماندهی سپاه نیز به عهده یزید بن معاویه نبوده است و مطالعه سیره حضرت نیز این کار را بعید میشمارد؛ زیرا حضرت در جواب فرماندار مدینه برای بیعت با یزید فرمود: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»؛[4] «کسی مثل من با مثل یزید بیعت نمیکند»، هرگز نمیتوان مشاهده کرد فردی مانند امام حسین علیهالسلام زیر پرچمی قرار بگیرد که فرماندهی آن بر عهده یزید بن معاویه باشد.
پینوشت:
[1]. ابن اثیر الکامل فی التاریخ، دارالکتب العربی، ج3، ص56 و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دار الفكر، ج14، ص111.
[2]. طبری، تاریخ طبری، دار التراث، ج5، ص232.
[3]. ابن اثیر الکامل فی التاریخ، دارالکتب العربی، ج3، ص56.
[4]. علام مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، ج44، ص325.