قرآن کریم با استفاده از صنعت ادبی «التفات»، فصاحت و بلاغت خود را بهخوبی به نمایش گذاشته است.
یکی از جنبههای ادبی قرآن کریم که بر زیبایی آن افزوده است، استفاده از صنعت بلاغی «التفات» است. التفات به این صورت است که گوینده در حین صحبت، مثلاً به جای استفاده از ضمیر مخاطب یا متکلم که با آن صحبت میکرده، از ضمیر غایب استفاده میکند و با این کار خود، تأثیر بیشتری بر روی مخاطب یا مخاطبین خود میگذارد. مثل اینکه یک پدر برای تنبیه و سرزنش فرزند خود در جمع، به جای آنکه او را مخاطب قرار داده و بگوید: «تو نه تنها درس نمیخوانی، بلکه کارت را هم رها کردهای»، میگوید: «آقا، نه تنها درس نمیخوانند، بلکه کار را هم رها کردهاند».
برخی از سفیهان یا به جهت عدم آشنایی با این صنعت ادبی و یا به دلیل غرضورزی و سوءاستفاده از جهل مخاطب، با تقطیع قسمتهایی از قرآن که از این صنعت ادبی استفاده کرده است، به گمان خود آن را زیر سؤال بردهاند. بهعنوان مثال در سوره مبارکه «فاتحه»، انسان پسازآنکه خدا را غایب فرض کرده و اوصافی از او را بر زبان میآورد و او را مورد ستایش و حمد خود قرار میدهد، ناگهان زبانش را از غیبت به خطاب تغییر داده و خدا را مورد خطاب خود قرار می دهد و از او استمداد میطلبد. این موضوع نهتنها نقصی را به ساحت ادبی قرآن وارد نمیسازد که اتفاقاً اوج بلاغت آن را نشان میدهد.
توضیح بیشتر اینکه در این سوره، التفات از غیبت به خطاب، نشان دهنده ظرافت قرآن است؛ زیرا ذکر صفات خداوند در ابتدا به صیغه غایب، محرکی است جهت آمادگی و حضور قلب بیشــتر برای دعا به صیغه مخاطب. به عبارت دیگر، انسان در این سوره ابتدا در توصیفِ خداوند، او را غایب میشمارد و با این کارِ خود، عظمت او را بالاتر از درک دانسته و او را فراتر از دسترس به حساب میآورد و بعد از آنکه دل با تمجید خداوند آماده شده و زمان دعا فرا میرسد، ازآنجاکه زبان دعا و درخواست، با خطاب مأنوستر است، با او به خطاب سخن میگوید. به این ترتیب، غایب شمردن خداوند در ابتدای سوره و مخاطب قراردادنِ او در ادامه، مطابق با اقتضای حکمت الهی و در راستای طبع بندگی است.
استفاده از این صنعت ادبی در زبان فارسی و در اشعار شاعران هنرمند ایرانی نیز به وفور به چشم میخورد؛ بهعنوان مثال سعدی در غزلی زیبا در خطاب به خداوند و معشوق خود اینگونه میسراید:
بار غمت میکشم وز همه عالم خوشم
گر نکند التفات یا نکند احترام[1]
در این شعر همانگونه که پیداست سعدی در خطاب به معشوق خود که گویا خداست، میگوید: بار غم تو را هرچه که باشد، به دوش میکشم. طبق قاعده، بعد از آن و در بیت بعد هم باید با خطاب با مخاطبش سخن بگوید؛ اما زبان خطاب را به غیبت تغییر داده و میگوید: حتی اگر به من توجه و احترام هم نکند، باز بار غمش را به دوش میکشم. این نوع از التفات از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب، نشانگر هنر یک شاعر است، نه بیذوقی او.
پینوشت:
[1]. دیوان اشعار سعدی، غزلیات، غزل361.