فرهادی حصاری محمدرضا
مطالب ارسالی
10 اسف، 1402
0
به نام خدای آسمون پر ستاره | قصه مینا کوچولو
سلام به عزیزای دلم، سلام به دختر و پسرهای مهربونم، حالتون خوبه؟ بازم یه شب دیگه با کلی ستاره قشنگ و درخشان از راه رسیده و وقت اونه که با هم به سرزمین قرآنی سفر کنیم...
10 اسف، 1402
0
اول به نام خدا، خدای خیلی دانا
که خوب و مهربونه، هر کی اینو میدونه
بخشنده و رحیمه، خالق این زمینه
سلام و صد سلام به شما دوستای مهربون و کوچولوی خودم، سلام به شما دخترخانومای باادب و آقاپسرهای زرنگ.
شب...
10 اسف، 1402
0
به نام خدایی که آسمون زیبا رو آفرید | قصه ماجرای سوره کافرون
سلام به شما گلای خوشعطر و بوی خودم! سلام به شما عزیزای مهربون و دوست داشتنی! بازم یه شب دیگه با کلی ستاره و ماه درخشان از راه رسید و وقت سفر دیگهای...
10 اسف، 1402
0
به نام خداوند پاک جهان خداوند بخشنده مهربان | قصه آقا خلیل میوهفروش
سلامی از جنس نور به همه شما دردونههای خودم. بازم یه شب دیگه از راه رسید و وقت سفر به سرزمین قصه ها شد، پس...
02 اسف، 1402
0
به نام خدای مهربون | قصه ی ابولهب
سلام گل گلیای من، سلام دوستای باادبم. شب همهتون بخیر. من بازم پیش شما اومدم تا با هم به شهر قصه های قرآنی بریم.
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچکَس نبود....
11 بهم، 1402
0
به نام خدایی که پرندههای آسمون و ماهیهای دریا رو آفرید | قصه پرندههای کوچولو
سلام به شما بچههای عزیزم، سلام به شمایی که پدر و مادرتون رو دوست دارین و توی کارها بهشون کمک میکنین. بازم وقت سفر به شهر قصهها و...
03 بهم، 1402
0
به نام خدا
سلامی به گرمی آفتاب و زیبایی گلها، به شما دردونههای قشنگ.
من یه بار دیگه اومدم تا با هم پرواز کنیم و یه قصه دیگه رو بشنویم.
هوا گرم بود و پرندهکوچولو بیحال و تشنه توی آسمون پرواز میکرد. اون...
30 دى، 1402
0
به نام خدای قشنگی که خودش زیباست و زیباییها رو دوست داره | قصه محیا کوچولو
سلام به همه شما غنچههای لطیف و کوچولوی خودم، به شما دخترخانومای خوشگل و آقاپسرهای زرنگم. باز وقت یه قصه دیگه شده و من اومدم به خونه...
21 دى، 1402
0
سلامی به گرمی آفتاب تابستون و زیبایی دونههای برف زمستون به همه شما کوچولوهای باذوق و مهربون | قصه پادشاه بدجنس
حال و احوالتون چطوره گلای من؟! امیدوارم هر جای این سرزمین پهناور هستین و صدای من رو میشنوین،...
18 دى، 1402
0
به نام خدای گلهای قشنگ، خدای شما بچههای زرنگ | قصه شتر قرمزی که از داخل کوه بیرون آمد
سلامی به گرمی آفتاب فصل تابستون، به شما نوگلا و کوچولوهای مهربون. من بازم به لطف خدا با یه قصه دیگه پیش شما اومدم، یه...