سلطان

11:45 - 1394/05/15

علماء به سلطان گفتند: مگر ما به تو نگفتیم اینها ضعیف العقل اند! سلطان گفت: از او درباره هر كاری كه انجام داده، سؤال كنید. پس گفتند: چرا در برابر سلطان با خم شدن مانند ركوع خضوع نكردی؟
علامه فرمود: زیرا احدی برای رسول الله صلی الله علیه و آله ركوع نكرد و همه بر او سلام می‌كردند و خداوند فرموده «فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیوتا فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِكُمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مُبارَكَةً» (1) و ركوع و سجود برای غیر خدا جایز نیست.
گفتند: چرا رفتی پهلوی سلطان نشستی؟
فرمود: چون جای خالی دیگری نبود.
گفتند: پس چرا نعلینت را در دست گرفتی، در حالی كه این كار منافی با ادب است؟
فرمود: ترسیدم بعضی از اهل مذاهب كفشهایم را بدزدند؛ همان طور كه نعلین رسول خدا صلی الله علیه و آله را دزدیدند.
گفتند: اهل مذاهب در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند، بلكه بعد از صد سال از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمده اند و یا بیشتر از صد سال.
مترجم برای سلطان مطالبی را كه علامه می‌فرمود، ترجمه می‌كرد. پس به سلطان رو كرد و فرمود: شنیدی كه اینها چنین اعترافی كردند كه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند. پس از كجا اجتهاد را منحصر كرده اند در میان خودشان و اجازه نمی‌دهند كه از غیر آنها نظرخواهی شود، اگرچه فرض شود كه آن غیر اعلم باشد؟!
سلطان گفت: آیا هیچ كدام از مذاهب در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه نبوده اند؟
علماء گفتند: نه.
علامه فرمود: ولی ما مذهبمان را از علی بن ابی طالب علیهماالسلام گرفته ایم كه نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر و پسرعمو و وصیش بود و نیز از اولاد علی علیه السلام بعد از آن حضرت.
پس سلطان از او درباره سه طلاق در یك مجلس سؤال كرد.
علامه فرمود: باطل است؛ زیرا شهود عادل نبوده اند.
پس بحث بین علامه و علماء درگرفت تا اینكه تمام آنها تسلیم شدند.