مشاوره ازدواج
می ترسیم برادرش زندگی ما را خراب کند
پدر و مادر دختربا ازدواج ما موافق هستند ولی برادرش با ازدواج موافق نیست و تهدیدکرده که اگر ما با هم ازدواج کنیم زندگیمان را خراب خواهد کرد... |
صادقانه گفت با دختری ارتباط ساده ای داشته،باور کنم؟
بهم گفت چیزی باید بهت بگم كه اگه نگم نشون میده كه تو زندگی باهات صداقت نداشتم.... |
اگر متوجه دوستی ما بشن همه چیز تموم میشه
اگر خونوادم بفهمند که با ایشون دوست بودم همه چیزکه تموم میشه هیچ منو به شدت محدودم میکنن و دعواها به شدت شروع میشه، شاید که نه مطمئنم کتکمم میزنن... |
با هم دوست شدیم ،ترسمون اینه خونواده هامون بفهمن
مشکلی که داریم این هست که چی بگیم به خانواده هامون؟کجا آشنا شدیم؟اگر راستش رو بگیم با توجه به سنتی بودن خانواده هامون قطعا هر دو طرف مخالفت میکنن... |
خونوادم مخالفند اونا میگن بهتر از این دختر نصیبم میشه
دختری رو برای ازدواج پسندیدهام اما خونوادهام مخالفند اونا میگن با توجه به موقعیتی که دارم بهتر از این دختر نصیبم میشه ... |
نمیدونم به کدوم جواب مثبت بدم
اتفاق خواهرم و مادرم برای آشنایی به منزلشان برویم اما ظاهرا مورد پسند آنها واقع نشد و بر خلاف تصورم با مخالفت شدید خانوادهام روبرو شدم... |
امواج احساسات کشتی عشق را غرق کرد !
چهار روز بعد دیدم با گریه میگه طاقتشو نداشتم به مامانم گفتم. مخالفه. مامانش نذاشت حرفش تموم شه گوشیو کشید و |
میگن دوست دختر بده ،زن هم واست زوده!
از لحاظ قیافه و تیپ هیچی کم ندارم به خدا بعضی موقعهها تصمیم میگیرم همه اخلاقیاتم رو بذارم زیر پا و از راه حرام خودم رو راحت کنم ولی از خدا میترسم. از آخرت میترسم... |
همه میگن بس نیست این همه خفت و خواری!
هربار هم که مادرم تماس گرفته مادرش اونو سنگ روی یخ کرده من دیگه روم نمیشه به مادرم بگم با این خانوم تماس بگیر. خیلی دوست دارم بازم با مادر این دختر رودر رو صحبت کنم... |
میخوامش اما الان قصد ازدواج ندارم
نمیخوام الان ازدواج کنیم فقط یک راه حل میخوام که این دو خانواده حداقل مادرم و مادر اون خانم با هم آشناتر بشن تا ما دو تا با خیال راحت به کارمون برسیم... |
دختر خوبی نیست ولی برادرمو خام خودش کرده
داداشم پاشو تو یک کفش کرده من اون دختر رو میخوام باید برین خواستگاریش و ما هم مخالف این ازدواج هستیم آخه برادر بزرگم هنوز ازدواج نکرده من و خواهرمم هنوز ازدواج نکردیم... |
خواهرام فهمیدن ما دوست بودیم میترسم پدر و مادرم بفهمن
خواهرای من با ازدواجم با ایشون مخالفن و تهدیدم کردن که قضیه دوست بودنمونو به مامان وبابام میگن و اگه اونا بدونن که ما با هم دوست بودیم غیرممکنه که بذارن ما باهم ازدواج کنیم ... |