سروش و پایین آوردن پیامبر در حد یک شاعر

13:08 - 1395/10/22

- آقای سروش برای این‌که بگوید قرآن سخن خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، ایشان را با شاعران مقایسه می‌کند و سخن ایشان را مانند شعرا تلقی می‌کند، اما این سخن درست نیست و با مقام شامخ پیامبر سازگاری ندارد و قرآن کریم نیز به صراحت این سخن را رد کرده است.

سروش و وحی

ما در مطالب گذشته[1] به بیان نظریه سروش در باب وحی پرداخیتم و گفتیم که او قرآن را ساخته و پرداخته خود نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌داند. سپس به صورت مفصل به نقد این مدعای ایشان پرداخته و گفتیم که این سخن ایشان درست نیست و با آیات قرآن کریم نیز سازگاری ندارد. هم‌چنین او برای اثبات ادعای خود وحی نبوت را به تجربه دینی و شهود عارفانه تشبیه کرد که در پست‌های مستقلی به نقد آن‌ها پرداختیم. در این نوشتار یکی دیگر از ادعاهای او می‌پردازیم.

دکتر سروش وحی را با شعر مقایسه کرده و گفته است: «برای درک پدیده نا آشنای وحی می‌توانیم از پدیده آشناتر شاعری مدد بجوییم و آن‌را بهتر فهم کنیم»[2] او گفته است: «شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند و چیزی دریافت کرده است. شاعر مانند وحی یک استعاره و قریحه است. شاعر می‌توان افق‌های تازه‌ای به روی مردم بگشاید. شاعر الهاماتی که گرفته را با زبان خود بیان می‌کند.»[3] بنابراین آقای سروش برای این‌که بگوید قرآن سخن خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، حضرت را با شاعران مقایسه می‌کند و می‌گوید همان‌طور که شعر از بالا به شاعر الهام می‌شود و شاعر جهان را تازه می‌کند، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز سخنی می‌آورد که به او الهام شده است و همان الهام را با سخن خود بیان کرده و دنیا را متحول می‌سازد.

برای تحلیل این مدعا، لازم است ابتدا شعر را از دیدگاه بزرگان این فن و قرآن کریم بررسی کنیم. محققان شعر را سخنی تخیلی و دارای وزن و قافیه تعریف کرده‌اند.[4] پس شعر سخنی است که از قوه متخیله شاعر بر می‌خیزد و چون آهنگین و همراه با وزن و قافیه است، زیبا و دل‌چسب به نظر می‌رسد و دیگران را مجذوب خود می‌کند.

شعر از نظر قرآن
در آیات متعددی نقل شده که کافران پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به شاعر بودن متهم می‌کردند؛ سخن درست این است که منظور آنان از شعر بودن قرآن این است که این سخن از خداوند متعال صادر نشده و حاصل تخیل و حس خیال‌پردازی خود اوست و از منطق و خرد و حکمت سرچشمه نگرفته است. گواه این مطلب این است که خداوند متعال در یک آیه، سه اتهام کفار به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را این‌چنین ذکر می‌کند: «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِر [انبیاء/5] آن‌ها گفتند (آن‌چه را محمد آورده وحى نيست) بلكه خواب‌هاى آشفته است، اصلا او به دروغ آن‌را به خدا بسته، نه او يك شاعر است.» در این آیه، شاعری در کنار اضغاث احلام و دروغ‌گویی قرار گرفته است، پس معنایی غیر از این دو دارد.[5]

نقد این مدعا بر مبنای خود او
دکتر سروش می‌گوید: «شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند و چیزی دریافت کرده است» حال سوال می‌کنیم این احساس او واقعی است یا پنداری و نادرست است؟ اگر بگوید درست و واقعی است، یعنی چیزی خارج از وجود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) وحی را به او القا می‌کند، و این مطلب نظریه او را باطل می‌کند، زیرا آقای سروش معتقد بود که همه چیز در وحی نبوت از دورن خود پیامبر می‌جوشد. فرض دوم نیز با شان پیامبران نمی‌سازد، زیرا پیامبران به دلیل عصمتی که دارند هرگز احساسی اشتباه و نادرست ندارند.[6]

شعر و گشودن افقهای تازه به جهان
آقای سروش گفته است: «شاعر می‌تواند افق‌های تازه‌ای را به روی مردم بگشاید.» همان‌طور که گفته شد شعر سخنی بر اساس تخیل است؛ چنین سخنی که نمی‌تواند افقی به روی مردم بگشاید، اگر شاعری توانسته است چنین کاری بکند، هرگز از جنبه شاعری او نبوده، بلکه به لحاظ جنبه‌های عارفانه یا فیلسوفانه او بوده، یعنی او توانسته است مفاهیم بلند فلسفی یا عرفانی را در قالب شعر به مردم منتقل کند. مولوی، سعدی و حافظ نمونه‌هایی از این شاعران هستند. از طرفی هرگز قرآن با شعر قابل قیاس نیست، زیرا مطالبی در قرآن یافت می‌شود که در عین زیبایی، سخن فصل و حکیمانه و درست است.

در نتیجه: آقای سروش برای این‌که بگوید قرآن سخن خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و کلام الهی نیست، ایشان را با شاعران مقایسه می‌کند و سخن ایشان را مانند شعرا تلقی می‌کند، یعنی می‌گوید همان‌طور که شعر به شاعر الهام می‌شود، قرآن نیز به پیامبر الهام می‌شود؛ اما این سخن درست نیست و با مقام شامخ پیامبر سازگاری ندارد و قرآن کریم نیز به صراحت این سخن را رد کرده است.

________________________________
پی‌نوشت
[1]. به این مطلب و این مطلب مراجعه کنید.
[2]. معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات، مجله آیینه اندیشه ش 8، تیرماه 1373، ص 30.
[3]. همان، ص 13-14.
[4]. اساس الاقتباس، خواجه نصیرالدین طوسی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1367ش، ص 586-587.
[5]. علامه طباطبایی، المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1417 ق، چاپ پنجم، ج14، ص252.
[6]. وحی نبوی، علی ربانی گلپایگانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1391ش، 169.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 6 =
*****