در مكتب اهل تسنن، مقام امامت، يك مقام فرعى و اجتماعى است و دست جامعه اسلامى در گزينش آن، به گونههايى باز است.
در مكتب اهل تسنن، مقام امامت، يك مقام فرعى و اجتماعى است و دست جامعه اسلامى در گزينش آن، به گونههايى باز است. در اين مكتب، امامت از فروع دين بوده و لزوم انتخاب آن، به خاطر اجراى احكام الهى است.
در اين نظريه، براى انتخاب امام، ضابطهی صحيح و جامعى وجود ندارد، بلكه آنان شيوه روى كار آمدن خلفاى پيشين را ملاك و ضابطه انتخاب خليفه قرار دادهاند؛ مثلا چون خليفه نخست، با بيعت گروهى روى كار آمد، يكى از راههاى گزينش امام را بيعت گروهى مىدانند و از آنجا كه خليفه دوم به وسيله خليفه پيشين، زمام امور را به دست گرفت، تعيين امام قبلى را يكى ديگر از راههاى انعقاد امامت مىشمرند، و چون خليفه سوم پس از شوراى شش نفرى، جامه خلافت را بر تن كرد، انتخاب خليفه از طريق شورا را راه سوم براى انعقاد امامت معرفى مىكنند. از آنجا كه خلفاى بعدى، با قهر و غلبه، مقام خلافت را به دست آوردند، يكى ديگر از راههاى انعقاد خلافت را قهر و غلبه تصور مىكنند و با اين استدلال، امويان، مروانيان و عباسيان و در قرون اخير، عثمانيان؛ مانند عبد الحميد عثمانى را خليفه پيامبر مىدانند.
بر اين مبنا، شرط مهم خليفه، صرفا برخوردارى از شايستگى اداره كردن امور جامعه و لياقت كاردانى در امر مديريت اجتماعى است؛ و نه عدالت و پيراستگى از گناه و خطا را شرط آن میدانند و نه آگاهى كامل و معرفت به كتاب و سنت را. به همين دليل، برخى از متكلمان اهل سنت تصريح كردهاند كه خليفه مىتواند فاسق يا جاهل باشد.
____________________________________
لینک مطلب: https://btid.org/fa/news/81982