برخی از روی ناآگاهی سؤال میکنند که چرا پیامبر صلیالله علیه و آله، اسامی تکتک ائمه را نیاورده است، تا زمینه اختلافات برچیده شود! غافل از اینکه روایات فراوانی در دست است که از ابتدا تعداد امامان به اسم، مشخص بوده است؛ حتی در غدیر خم، به معرفی آنها پرداختهاند.
تصریح به نام ائمه در غدیر خم : پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله، از همان ابتدا، نام تکتک ائمه علیهمالسلام را در جاهای مختلف و با بیانهای متناسب، تصریح کرده و جای ابهام برای کسی باقی نگذاشتهاند.
در این زمینه روایات به سه دسته تقسیم میشوند؛
دسته اول: روایاتی که بهطورکلی جانشینان پیامبر را ذکر کردهاند، مانند حدیث ثقلین که با کلمه «عترت من و اهلبیت من»، بیان شده و فرمود کسی که به این دو (قرآن و عترت) تمسک کند گمراه نمیشود؛ پس عترت افراد خاصی هستند.[1] اینان عدل قرآن هستند و بهواسطه آنها هدایت محقق میشود.
دسته دوم: روایات فراوانی که به عدد 12 بعد از خودشان اشاره کردهاند. این روایات بهقدری زیاد است که به تواتر لفظی نیز رسیده است[2] که خود، چند دستهاند؛
الف. دستهای که فقط به حصر آنها در دوازده جانشین اشاره دارند.[3]
ب. دستهای که علاوه بر حصر در 12 جانشین، از کلمه «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْش؛[4] همه آنها از قریش هستند» و در برخی دیگر از کلمه «كُلُّهُمْ مِن بَنِي هَاشِم؛[5] همه آنها از بنیهاشم هستند» استفاده شده است.
دسته سوم: روایاتی که علاوه بر تأکید بر عدد 12، اول و آخر آنها را اسم برده است: «أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ، وَ آخِرُهُمُ الْقَائِم؛[6] اول آنها توی علی هستی و آخر آنها مهدی قائم است.» در برخی روایات به طور صریحتر فرمود: «نه نفر آنها از فرزندان امام حسین علیهالسلام هستند و آخرین آنها امام مهدی علیهالسلام است.» [7]
دسته چهارم: روایاتی که بهخصوص، اسم تکتک امامان را آورده است.
یک: حدیث جابر؛ جابر بن عبدالله انصاری از مصداق «اولیالامر» در آیه 59 سوره نساء، از پیامبر صلیالله علیه و آله، سؤال کرد. پیامبر در جواب وی این حدیث را بیان فرمودند و در آن به اسامی تکتک امامان دوازدهگانه و برخی از خصوصیات آنها، تصریح کردند.[8]
دو: تصریح به تکتک اسامی در روز غدیر خم
روایت اول:
شیخ صدوق در خصال، روایتی را نقل میکند که پیامبر در غدیر خم ، به نام تکتک امامان دوازدهگانه تصریح کرده است.
بعد از اینکه حضرت، امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به دو آیه «اولیالامر» و «ولایت» استناد میدهد، میفرماید: «الْمَدْعُوُّ إِلَيْهِ بِالْوَلَايَةِ الْمُثْبَتُ لَهُ الْإِمَامَةُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، بِقَوْلِ الرَّسُولِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم؛ این همان كسى كه در روز غدير خم مردم، به ولایت او دعوت شدند و امامت از براى او ثابت گرديد، به گفته پیامبر اکرم از خداى عزوجل كه فرمود: آيا من به شما سزاوارتر از خودتان نيستم؟» سپس در ادامه روایت بعد از معرفی امیرالمؤمنین علیهالسلام بهعنوان امام بعد از پیامبر صلیالله علیه و آله چنین میفرماید: «بَعْدَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ الْحُسَيْنُ سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ابْنَا خَيْرِ النِّسْوَانِ أَجْمَعِينَ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُ الْحَسَنِ ع إِلَى يَوْمِنَا هَذَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ هُمْ عِتْرَةُ الرَّسُولِ ص الْمَعْرُوفُونَ بِالْوَصِيَّةِ وَ الْإِمَامَة؛[9] پس از او، حسن بن على است و سپس حسين است كه دو نواده رسول خدا و دو فرزندان بهترين همه زنان هستند و سپس على بن حسين است و سپس محمد بن على است و سپس جعفر بن محمد است و سپس موسیبنجعفر است و سپس على بن موسى است و سپس محمد بن على است و سپس على بن محمد است و سپس حسن بن على است و سپس فرزند امام حسن است تا به امروز يكى پس از ديگرى است و آنان خاندان رسولاند كه به وصايت و امامت شناخته شدهاند.»
روایت دوم.
روایتی است که علاوه بر ذکر اسامی، به پایان خلافت و وصایت نیز تصریح میکند: «ثُمَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَن الَّذِي تَنْتَهِي إِلَيْهِ الْخِلَافَة و الْوِصَايَة يَغِيب مُدَّةٌ طَوِيلَة؛[10] امام بعد از امام عسکری علیهالسلام، حضرت حجت بن الحسن علیهماالسلام، است؛ او کسی است که خلافت و وصایت به او منتهی میشود که غیبتی طولانی دارد.»
بنابراین تصریح به اسم تکتک امامان دوازدهگانه شیعه، نهتنها در غدیر خم ، بلکه در جاهای مختلف و به گونههای مختلف توسط پیامبر صلیالله علیه و آله تصریح شده و محصور در 12 است نه یکی کم و نه یکی زیاد.
پینوشت:
1. کافی، کلینی، ج1، ص294.
2. رک، منتخب الاثر، صافی، ج1، ص12.
3. کافی، کلینی، ج1، ص530.
4. الغیبه، نعمانی، ص104.
5. اثبات الهداة، حر عاملی، ج2، ص200؛ ینابیع المودة، قندوزی، ج3، ص290.
6. الامامة و التبصرة، ابن بابویه، ص1.
7. الغیبه، نعمانی، ص67.
8. کافی، کلینی، ج1، ص521.
9. خصال، صدوق، ج2، ص479.
10. اثبات الهداة، حر عاملی، ج2، ص234.