خطبه سوم نهجالبلاغه، مشهور به «خطبه شقشقیه»، مطالبی در مورد غصب خلافت و ناشایستگی خلفای سهگانه و صلاحیت امیرالمؤمنین علیهالسلام برای جانشینی رسولالله صلیالله علیه و آله در بردارد. محتوای این خطبه در کتب معتبر اهلسنت نیز وجود دارد.
خطبه شقشقیه امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه، از معروفترین خطبههای ایشان است. امیرالمؤمنین علیهالسلام در این خطبه به عملکرد خلفا و خلافتی که بهزور تصاحب کردند، میپردازند.
ازاینرو انگیزه برای زیر سؤال بردن این خطبه از جهت سندی و محتوایی وجود داشته است.
باتوجهبه انتقادات صریحی که در مورد سه خلیفهٔ صدر اسلام در این خطبه وجود دارد، اولین مقابله بهصورت انکار معتبر و مستند بودن این خطبه بیان شده است.
در پاسخ به این شبهه انگیزی باید گفت این خطبه قبل از تألیف نهجالبلاغه و از طرق دیگری نیز نقل شده است. در کتاب «پرتوی از نهجالبلاغه» ۲۲ سند برای این خطبه ذکر شده که ۸ مورد آنها مربوط به منابع حدیثی پیش از سیدرضی، ۵ سند مربوط به معاصران سیدرضی (ره) و ۹ مورد آنها منابعی است که بعد از تألیف نهجالبلاغه، این خطبه را نقل کردهاند.[1]
برخی دیگر با استناد به متن این خطبه، صدور آن را از امیرالمؤمنین علیهالسلام رد کردهاند؛ با این بیان که امام در این خطبه نسبتهای تندی به صحابه، مهاجرین و انصار داده است؛ ازاینرو انتساب آن به امام علی علیهالسلام مخدوش است.
قبل از پرداختن به این قسمت از شبهه، ذکر یک نکته ضروری است که وقتی متنی تاریخی، مستند معتبر تاریخی داشته باشد، بررسی محتوایی و صرف سازگار نبودن آن با برخی امور، کافی نیست تا اعتبار سندی آن انکار شود.
در چنین مواردی باید محتوا با قرآن و دیگر گزارشهای تاریخی سنجیده شود تا منظور نویسنده یا گوینده متن مشخص شود.
بررسی چند نمونه
اما در مورد عباراتی از خطبه شقشقیه که به نظر اشکال گیرنده، خلاف واقع است، به چند مورد بهعنوان نمونه اشاره و مستند تاریخی ارائه میدهیم:
در خطبه شقشقیه در مورد برخی صحابه که از معروفترین اصحاب بودهاند، سخن به میان آمده است. در شروع خطبه، امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند ابوبکر آگاهی داشت که لباس خلافت برازنده او نیست.[2]
حضرت در ادامه وجه برتری و شایستگی خودشان را بیان میکنند؛ «سیل خروشان (علم و فضیلت) از دامنه کوهسار وجودم پیوسته جارى است، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمیرسد» [3] و مسئله افضل بودن امام علی علیهالسلام نسبت به دیگر صحابه در میان مسلمین و منابع اهلسنت مسئله قطعی و روشنی است.[4]
امام علیهالسلام در ادامه بعد از اشاره به صبر طاقتفرسای خود در زمان خلفا[5]، به خلافت عمر که شخصی خشونتگرا و درشت کلام بوده، اشاره میکند.
بیان غیرقابلکنترل بودن و عصبانیت و تعصبهای جاهلانه عمر، یک مسئله قطعی تاریخی است که نشان میدهد امیرالمؤمنین علیهالسلام هیچ خلاف واقعی را بیان نکردهاند.
بهعنوان نمونه در صحیح بخاری و دیگر کتب معتبر اهلسنت از خلیفه دوم، رفتارهای بسیاری نقل شده که در شأن خلیفه مسلمین نیست؛ مانند برخورد خشن و تند و همچنین کتک زدن زنان.[6]
بیان غصب خلافت در خطبه شقشقیه با عبارات متفاوت صورتگرفته است. همچنین امام علی علیهالسلام در غیر خطبه شقشقیه نیز به مسئله غصب خلافت توسط خلفا پرداختهاند.[7] ازاینرو این مطلب، نباید عجیب پنداشته شود و در نتیجه سبب انکار صدور خطبه شقشقیه از ایشان شود.
مسئله غصب خلافت چنان واضح و مسلم است که حتی معاویه نیز به آن تصریح کرده است. او در نامهای خطاب به محمد بن ابیبکر میگوید که «پس از وفات پیامبر صلیالله علیه و آله، پدر تو و فاروقش (عمر بن خطاب) نخستین کسانی بودند که حق او (علی علیه اسلام) را از او سلب کردند و در حکومت با او مخالفت کردند. آن دو (ابوبکر و عمر) بر این کار متحد شدند.» [8]
با بیان مواردی که گذشت، معلوم شد امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبهٔ شقشقیه حقایقی را درباره خلافت و خلفا بیان نمودهاند که مستند تاریخی معتبر از منابع اهلسنت دارد.
پینوشت:
[1] طالقانی، پرتوی از نهجالبلاغه، ص۱۲۸.
[2] خطبه 3 نهجالبلاغه.
[3] همان.
[4] مستدرك الصحیحین، ج3، ص107. أحمد بن حنبل در کتاب فضائل الصحابه خودش ص57؛ ما لاحد من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضیاللهعنه.
[5] خطبه 3 نهجالبلاغه.
[6] صحیح بخاری، ح 4642؛ مسند احمد، ج2، ص110و 335.
[7] صحیح بخاری، ح 4240، الإمامة و السیاسة، ج1، ص18.
[8] مروجالذهب و معادن الجوهر، ج۳، صص ۱۲-۱۳.