«بی‌همگان»؛ قصه‌ای متفاوت ازعشق

18:58 - 1401/11/03

همیشه قرار نیست با یک نگاه، مردی عاشق زنی شود یا بالعکس؛ گاهی یک اجبار، سرآغاز عشقی ماندگار می‌شود.

سریال «بی‌همگان»، ساخته مشترک بهرنگ توفیقی و اصغر هاشمی، جزء معدود قصه‌های است که به زندگی، نگاه واقع‌گرایانه دارد .

نویسنده در این سریال به‌خاطر واژه عشق، بنیاد خانواده را به هم نمی‌ریزد و عاشقی را شعار وار نشان نمی‌دهد. نویسنده و کارگردان در این سریال، پدر و مادر و خانواده را پناهگاه یک جوان می‌داند، این جوان چه پول‌دار باشد یا فقیر؛ خانواده آنها، خانواده به معنی واقعی هستند و فرهنگ خانواده در طبقات جامعه درست نشان داده می‌شود. جوان‌ها یاغی‌گری نمی‌کنند و اگر راهی را اشتباه بروند، پدرها به این راحتی از فرزندانشان دل بریده نمی‌شوند.

در «بی‌همگان»، حتی داماد هم نقش و جایگاه سازنده در شکل‌گیری خانواده دارد و شخصیتی جدا از خانواده نیست. او زن‌ذلیل نیست، همفکری خوب و رفیقی برای برادرزن و خانواده او است.

آری، همیشه قرار نیست با یک نگاه، مردی عاشق زنی شود یا به‌عکس. گاهی یک اجبار، سرآغاز عشقی ماندگار می‌شود.
قرار نیست همیشه به‌خاطر عاشقی، دختر یا پسری، قید خانواده و پدر و مادر را بزند و در مقابلشان بایستد و یاغی‌گری کند. آری، عشق همیشه سوختن نیست؛ بخش بزرگی از عشق، ساختن زندگی است.

وقتی رسانه‌های امروزی به شکلی غیرواقع، صحنه‌هایی از عشق و عاشقی را نشان می‌دهند (عشق در یک نگاه یا صحنه آهسته از حرکات و سکنات معشوق) این را القا می‌کنند که عشق واقعی این‌گونه می‌باشد و این‌گونه باید عاشق شویم. اما وقتی به صحنه اصلی زندگی وارد می‌شویم، تازه می‌فهمیم زندگی و روزگار، کوره آدم پزی است و این حرف‌ها، همه قصه و داستان هستند.

زن و مرد، دو جنس مخالفی هستند که حتی در گویش کلمات نیز می‌توانند مبتلا به اصطکاک و کشمکش شوند و این‌گونه عاشقی‌ها را زیر سؤال ببرند.

شاید گفته نویسنده این‌گونه نقد شود که این ارتباط‌ها و این‌ نحو تصویرگری‌ها، ساختار شعاری در سینما و تلویزیون دارند. بله از لحاظ روایت داستانی، این‌گونه نقل و روایت زیاد قابل‌پذیرش نیست و جذابیت متداول را ندارد. اما چه رسالتی بالاتر از اینکه رسانه، زندگی را به شکل واقع‌گرایانه و درست به مردم نشان دهد و به‌خاطر جذابیت، هر روایتی را نقل نکند.

بیشترین تلاش رسانه، جذب مخاطب حداکثری است؛ بنابراین، دست به انتخاب روایت و کشمکش خاصی می‌زند که در برگیرندگی بیشتری را دارا باشد، حتی اگر آسیب‌زا و ناهنجاری به بار بیاورد. مصلحت‌اندیشی و صلاح مخاطب برای رسانه امروزی متأسفانه اهمیت چندانی ندارد. سریال بی‌همگان، با تمام نقدها و ایرادهای که دارد، در این وادی رسالتش را درست انجام داده ومی‌شودد گفت فکر حاکم این سریال، ساختار اصلاح‌گرایانه خوبی نسبت به خانواده و جامعه و صدالبته عشق دارد.

از نقاط مثبت دیگر این سریال، طرح مسئله و حل مسئله است. چند سالی است به‌تصویرکشیدن مشکلات جامعه و آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی، نقل و نباتی شده است برای سینما و نمایش‌های خانگی و گاهی اوقات این‌گونه روایتگری به رسانه ملی هم سرایت کرده است.

بله، نقد جامعه و نشان‌دادن مشکلات، حرف درستی است و این یکی از رسالت‌های جداناپذیر یک رسانه است. اما این‌گونه روایتگری‌ها دارای چرایی و چگونگی هستند. صرف نقد و طرح مسئله، دوای هیچ دردی نیست و گاهی ساختاری عکس دارد و دلسردی و ناامیدی را با خود حمل می‌کند.

رانت و رانت‌خواری، داستان فرعی دیگر که در سریال بی‌همگان، مطرح می‌شود، ولی در آخر با ارائه راهکار دانش‌بنیان، به مشکل پاسخ می‌دهد و علاج یک کارخانه در حال ورشکستگی را با اعتماد به جوانان و نخبگی و تولید ملی حل می‌کند. کارگردان، صِرف سیاه‌نمایی جامعه و نفوذ رانت، آن را رها نمی‌کند یا تنها با به دام انداختن رانت، خار قصه را جمع نمی‌کند؛ بلکه برای درد، دارو نیز تجویز می‌کند.

اما برخی نقدها و ایرادهای ساختاری و محتوایی که برای این سریال نگاشته شده‌اند هم درست می‌باشند. نقدهایی مانند تلخی بیش از حد این سریال در شروع و ادامه‌دار بودن آن تا نیمه‌های سریال، قهرمانی که از اول با طوفانی از مشکلات روبرو است و تا نیمه‌های سریال، غرق در مشکلات است و فرصتی برای نفس‌کشیدن ندارد و این‌گونه روایت‌ها در این برهه از زمان که فکر مردم درگیر مشکلات اقتصادی و گذر از کرونا است، ساختار خوبی ندارد و همچنین مخاطب را از رسانه و مجموعه زده می‌کند.

یکی دیگر از ایرادهای این مجموعه، تکراری بودن خط داستانی آن می‌باشد. شخصیت‌ها و بازیگرها شبیه و عین سریال چند ماه پیش هستند و این ایراد، بسی جای تأمل و سؤال دارد و نمی‌شود تنها با تعریف‌کردن از سریال، از این ایرادها چشم بپوشیم. قصه تکراری و قصه عشق پسر فقیر و دختر پول‌دار، چند دهه‌ای است در رسانه ملی، کلیشه‌وار در حال تکرار است.

یکی دیگر از مشکلات این سریال، معضل و مشکل بازیگری و بازیگردانی است. مشکلی غیرقابل‌پذیرش، ضعفی به‌شدت بزرگ و عمیق در رسانه ملی که در حال عمیق‌تر شدن نیز هست.

بازیگری که تنها به‌خاطر چهره‌اش انتخاب می‌شود و سابقه بازیگری آن‌چنانی ندارد و اگر هم داشته باشد برای شخصیت قصه، زحمتی نمی‌کشد و پول شهرتش را می‌خورد؛ اینها ایرادهای است که مجموعه‌وار در رسانه ملی در حال تکرارشدن هستند و آسیب‌های بزرگی را به رسانه ملی وارد می‌کنند و باعث ازدست‌دادن مخاطب امروزی و جذب او به مجموعه‌های خارجی و نمایش‌های خانگی می‌شوند؛ مجموعه‌هایی که با بافت فرهنگی ما ارتباط آن‌چنانی ندارند و اگر هم داشته باشند، دارای روایت تک‌بعدی، وارونه یا سیاه هستند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
14 + 2 =
*****