درک نعمت با کشیدن رنج

11:22 - 1401/11/19

انسان وقتی ارزش واقعی نعمت‌ها را می‌داند که از دستشان بدهد و دچار مشکل و گرفتاری شود.

در حکایت هفتم باب اول (در سیرت پادشاهان) کتاب گلستان سعدی آمده است که روزی پادشاهی با غلامی سوار بر کشتی شدند. غلام که دریا را ندیده بود، شروع به گریه و زاری کرد. هرچه کردند ساکت نشد تا حکیمی گفت که او را به دریا بیندازند، مقداری که آب دریا خورد، او را بالا کشیدند. غلام آرام در گوشه‌ای از کشتی نشست و تا پایان سفر چیزی نگفت. پادشاه از حکمت این رفتار پرسید، حکیم در جواب گفت: غلام از اول، رنچ غرق شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید .

این حکایت، تعبیر دیگری از روایت امام موسی کاظم علیه‌السلام است که می‌فرماید: «مَنْ لَمْ يَجِدْ لِلْإِسَاءَةِ مَضَضاً لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ لِلْإِحْسَانِ مَوْقِعٌ»؛[1] «کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد».

برخی افراد به دلیل شرایطی که در آن زندگی کرده‌اند، احسان دیگران را نمی‌بینند و تصور می‌کنند که لطف و احسان، وظیفه‌ دیگران است. تصورات انسان‌ نسبت به نعمت‌های الهی نیز از این موضوع مستثنا نیست. نعمت‌ها، خوشی‌ها و ایام سعادت و تندرستی، همیشگی و پایدار نیستند. انسان وقتی ارزش واقعی آن‌ها را می‌داند که از دستشان بدهد و دچار مشکل و گرفتاری شود.

پی‌نوشت:
[1]. مجلسی، بحارالأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1368ش، ج۷۵، ص۳۳۳.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 4 =
*****