كيفيت ولادت امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ چگونه بوده است؟

15:29 - 1393/08/10
چکیده: كساني كه از اين راز باخبر بودند تا وجود مبارك آن حضرت را به عنوان امام و حجت الهي به ديگران معرفي كنند، علاوه بر حكيمه خاتون، عثمان بن سعيد، يكي از اصحاب خاص امام عسكري ـ عليه السّلام ـ و نايب آن حضرت است كه بعد از آن حضرت، نايب اول امام زمان(عجّل الله) شد. فرداي آن شب، كه ولادت امام زمان(عجّل الله)مخفيانه واقع شد، امام عسكري ـ عليه السّلام ـ براي فرزندش عقيقه مي‌كند.

امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ در سال 255 هجري شمسي در شهر سامرّا، در شرائط خاص به دنيا آمد. شرايطي كه مورخان، آن را شبيه شرايط به دنيا آمدن حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ در زمان فرعون خوانده‌اند. همان گونه كه تولد حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ به حكمت و قدرت الهي مخفيانه بود و هيچ اثر شناسي به حمل مادر آن حضرت پي نبردند، جاسوسان و قابله‌هايي كه مأمور مادر امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ بودند، نيز به حمل امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ آگاه نشدند و آن حضرت به حكمت و تدبير خداوند، در سحرگاه نيمه شعبان 255 به قدوم مبارك خود جهان را نوراني كرد.

شيخ صدوق (ره) با سند خود از حكيمه خاتون، (دخت حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ خواهر امام هادي ـ عليه السّلام ـ و عمّه امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ ) چنين آورده است كه حكيمه خاتون مي‌گويد:
ابو محمد حسن بن علي ـ عليه السّلام ـ (امام عسكري ـ عليه السّلام ـ ) مرا نزد خود خواند و فرمود: عمّه جان امشب نزد ما افطار نما. چرا كه امشب نيمه شعبان است و خداوند تبارك و تعالي در امشب حجت را آشكار خواهد فرمود، او حجت خدا در زمين خواهد بود. حكيمه مي گويد، عرض كردم: مادر او كيست؟ حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ فرمود: نرجس. عرض كردم: فدايت شوم. در او نشاني نيست، (آثار حمل در او ديده نمي‌شود) حضرت فرمودند: مطلب همان است كه به شما گفتم. حكيمه گويد به آن‌‌جا رفتم، سلام دادم، نرجس خاتون آمد، در حالي كه كفشم را از پايم بيرون مي‌آورد، اينگونه از من احوال پرسي كرد كه اي بانوي من و بانوي خانواده، حال تان چطور است؟ من به وي گفتم: تو بانوي من و بانوي خانواده هستي، از اين سخن شگفت زده شد و گفت عمّه جان اين چه سخني بود كه فرمودي؟
حكيمه خاتون گويد: به وي گفتم: دختر جانم، خداي تعالي به تو امشب پسري عنايت خواهد فرمود، كه در دنيا و آخرت سيّد و سرور خواهد بود. نرجس خاتون شرمگين نشست. وقتي از نماز عشا فارغ شدم، افطار نمودم و بستر خوابم را آماده كرده خوابيدم. نيمه شب براي نماز شب برخواستم، وقتي از نماز شب فارغ شدم، ديدم نرجس خاتون هنوز خواب است، و هيچ اثري در او نيست. دراز كشيدم و خوابيدم، سپس او برخاست نماز شب گذارد، در اين حال به شك و ترديد افتادم كه حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ از اطاقش صدا فرمودند: عمّه جان عجله مكن كه امر نزديك است .
بعد از آن، نرجس خاتون، نماز شب را تمام كرده و در نماز «وِتر» بود كه نمازش را قطع كرد، و با ناله از اطاق بيرون رفت. چون برگشت به وي گفتم: آيا آنچه به تو گفتم، چيزي احساس مي‌كني؟ فرمود: آري عمّه جان امر بزرگي را مي‌يابم و احساس مي‌كنم. به وي گفتم: با توكل به خدا مطمئن و آرام باش. شبهه‌اي به خود راه مده، انشاء الله هيچ بيمي نيست. همانند يك قابله در كنار او نشستم. آنگاه دستم را گرفت و فشرد و ناله كرد و يك كلمه شهادت را بر زبان جاري ساخت. در آن هنگام حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ صدا زد كه بر وي «انا انزلناه في ليلة القدر» بخوان به امر حضرت عمل كردم . در اين هنگام لحظه اي بين من و نرجس خاتون همانند اينكه پرده اي افتاد او را نديدم، حالتي به من دست داد، فرياد زنان به اطاق حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ رفتم. حضرت فرمود: عمّه جان بر گرد كه او را در جاي خودش مي‌يابي، برگشتم، طولي نكشيد كه پرده بين من و او برداشته شد، ديدم كه آن چنان نورانيتي در او هويدا است كه چشمان مرا خيره ساخت. آن گاه ولي خدا را ديدم كه بر بازوي راست او نوشته شده «جاء الحق و زهق الباطل انّ الباطل كان زهوقا».(1)
آنرا در دامنم گذاشتم در حالي كه پاك و پاكيزه بود. حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ فرمود: اي عمّه فرزندم را نزد من بياور، من ايشان را نزد حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ بردم، حضرت دست بر تمام بدن او كشيد، حضرت فرمود: اي فرزندم به اذن خدا سخن بگو اي حجت خدا اي بازمانده انبيا و خاتم اوصيا، آن فرزند نوراني لب به سخن گشود ابتدا شهادتين بر زبان جاري نمود و سپس اسامي تمام ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ را تا پدرش گفت و درود فرستاد.(2)
اما كساني كه از اين راز باخبر بودند تا وجود مبارك آن حضرت را به عنوان امام و حجت الهي به ديگران معرفي كنند، علاوه بر حكيمه خاتون، عثمان بن سعيد، يكي از اصحاب خاص امام عسكري ـ عليه السّلام ـ و نايب آن حضرت است كه بعد از آن حضرت، نايب اول امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ شد. فرداي آن شب، كه ولادت امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ مخفيانه واقع شد، امام عسكري ـ عليه السّلام ـ براي فرزندش عقيقه مي‌كند. و تنها كسي كه اول بار از آن آگاهي پيدا مي‌كند عثمان بن سعيد است. او به دستور امام عسكري ـ عليه السّلام ـ مأمور به خريد نان و ده هزار رطل گوشت مي‌شود و آن را در ميان بني هاشم تقسيم مي‌كند. و هم چنين، امام عسكري ـ عليه السّلام ـ در جمعي از اصحاب خاص‌شان كه از جمله، احمد بن اسحاق بود، فرزندش را به عنوان حجت الهي معرفي مي‌كند.(3)
بنابراين، ولادت امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ كه در يك فضاي ظلماني، به حكمت الهي، مخفيانه در شب نيمه شعبان 255 در خانه امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ در شهر سامّرا به وقوع پيوست.

پاورقی:

1. شيخ صدوق، كمال الدين، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1405 ق، ج 2، ص 425 به بعد.
2. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج 51، ص 13 ـ 28.
3. غفار زاده، علي، پژوهش پيرامون زندگاني نوّاب خاص امام زمان(عج)، قم، انتشارات نبوغ، 1375، ص 114 و 115.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.