ربط پرهيزكاري و تقوا با استغني و بخل چيست؟

15:06 - 1393/10/27
چکیده: كساني كه با نيت خالص در راه خدا از اموال خود انفاق مي كنند مثل ابودحداح، لذا جزو با تقوا ترين افراد محسوب مي شوند و كساني كه با خست و عدم انفاق دنبال ثروت اندوزي هستند، در مقابل گروه اول قرار مي گيرند. و به اين ترتيب رابطه تقوي و پرهيزگاري با بخل و استغني كاملا رابطه تضاد و مقابل هم هستند...

در آيه ي 5 سوره ي ليل، دو ويژگي تقوا و پرهيزكاري و در آيه ي 8 دو ويژگي بخل و بي نيازي ذكر گرديده است. حالا ربط پرهيزكاري و تقوا با استغني و بخل چيست، بيان نماييد.؟

پاسخ:

طبق روايات اسلامي، شأن نزول اين دو آيه، يعني: آيه ي 5 و 8 و آيات مربوط به آن ها، در مورد دو شخصيت از مردمان صدر اسلام نازل شده است. آيه ي پنج كه مي فرمايد: اما آن كس كه انفاق كند و پرهيزكاري پيش گيرد. در ادامه به پاداش آن عمل، يعني: انفاق و پرهيز كاري مي پردازد و مي فرمايد: و جزاي نيك الهي را تصديق كند ما او را در مسير آساني قرار مي دهيم. اين آيات در مورد ابودحداح، نازل شد. او كسي بود كه در مقابل يكي از افراد ديگر به نام سمرة بن جندب كه آيه ي هشت در مورد اوست، كار خيري انجام داد. به اين صورت كهسمره، نخلي داشت و شاخه اي از آن در خانه مردي از انصار قرار داشت هر موقع كه مي خواست به درختش سركشي كند و از ميوه ي آن بچيند، بدون اجازه و اذن صاحب خانه، وارد حياط او مي شد و اين امر موجب اذيت و آزار صاحب خانه مي شد. لذا مرد انصاري به خدمت حضرت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسيد و جريان را عرض كرد. حضرت سمره را طلبيد و به وي فرمود: اين درخت را در مقابل درختي از درختان بهشت بفروش. سمره گفت: نمي فروشم. حضرت فرمود: در مقابل باغي از باغ هاي بهشت بفروش، باز سمره امتناع كرد. ولي وقتي كه سمره به ابودحداح رو برو شد و ابودحداح آن درخت را از او خواست بخرد، سمره آن را فروخت و ابودحداح پيش پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آمد و عرض كرد: يا رسول الله! اين درخت از آن شما و در مقابل آن براي من در بهشت باغي را ضمانت كنيد. حضرت فرمود: بلكه در مقابل اين درخت و عملي كه تو انجام دادي باغ هايي ضمانت مي كنم و لذا اين آيه نازل شد.(1)
بنابراين، ابودحداح پرهيزكاري و تقوا پيشه كرد و با خريد درخت به صاحب آن خانه، نيكي كرد و از آزار و اذيت سمره او را رها ساخت.
و از سوي ديگر به اميد رسيدن به باغ هاي بهشتي آن را به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بخشيد، اما در مقابل سمرة بن جندب از فروختن درخت خود به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بخل ورزيد و به درخت بهشتي و باغ بهشتي اعلام بي نيازي نمود و نيكي اي كه خداوند و رسولش به او وعده مي دادند، تكذيب كرد.(2) در واقع سمره با اعلام بي نيازي، وعده هاي الهي را تكذيب كرد.
در نقل ديگري آمده است كه ابودحداح آن تك درخت را به قيمت چهل درخت خريد، يعني: چهل درخت در مقابل آن به سمره داد و آن را خريد و آن را به صاحب خانه بخشيد كه فقير و بي چيز بود.(3)
رابطه انفاق و تقوا با بخل و بي نيازيعلامه طباطبايي مي نويسند: مراد از اعطاء انفاق مال در راه رضاي خداست، به دليل اين كه در مقابلش بخل را آورده، كه ظهو در امساك از انفاق مال دارد. و نيز به دليل اين كه به دنبال آن مي فرمايد: وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّي(4). يعني: و او وقتي هلاك شود، مالش هيچ سودي به حالش نخواهد داشت.
جمله و التقي بمنزله تفسيري است براي اعطاء و مي فهماند كه مراد از اعطاء، اعطاي بر سبيل تقواي ديني است. و «صدّق بالحسني» نيز بيان گر اين است و در مقابل انفاق بر سبيل تقوي كه تصديق كننده ي قيامت و ايمان به آن مي باشد و وعده ي ثواب و پاداش داده است. و حاصل دو آيه اين است كه: كسي كه مؤمن به خدا و به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و به روز جزاء باشد. و مال خود را به خاطر خدا و تحصيل ثواب او انفاق كند، خداوند متعال نيز ثوابي كه به زبان رسولش وعده اش را داده، به او مي دهد.(5)
كلمه ي «بخل» در مقابل كلمه ي «اعطاء ـ دادن، به معناي ندادن است و كلمه «استغني» به معناي طلب غني و ثروت از راه ندادن و جمع كردن است. و مراد از تكذيب به حسني» در مقابل وعده هاي بهشتي ايستادگي كردن است كه انبياء آن را به بشر رسانده اند و معلوم است كه كفر به آن وعده، كفر به اصل قيامت است.(6)
پس بدين ترتيب، مي بينيم كه رابطه ي بين دو آيه، رابطه ي تضاد است. يعني: آيه ي پنجم به كساني كه در راه خدا انفاق مي كنند و به وعده ي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ايمان دارند، اشاره مي كند. لذا خداوند نيز در كارهاي آن ها به آن ها سهل و آسان مي گيرد و توفيق بيشتري نصيب چنين اشخاصي مي شود، ولي در آيه ي هشتم اشاره به كسي دارد كه مي خواهد با عدم انفاق و ندادن در راه خدا به جمع ثروت بپردازد و احساس غني و بي نياز در رسيدن به نعمت هاي بهشتي كند و به اين خاطر وعده ي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را نيز منكر مي شود. چون هيچ كس نمي تواند بدون انجام دادن كارهاي خدا پسند، به نعمت هاي بهشتي برسد. لذا خداوند او را به خذلان و ندادن توفيق اعمال صالح گرفتار مي كند. به اين ترتيب كه اعمال صالح را در نظرش سنگين كند و سينه اش را براي ايمان به خدا گشاده نسازد و چنين افراد وقتي كه به آتش جهنم سقوط كنند، ديگر آن مالي را كه داشتند به دادشان نمي رسد.
در تفسير نمونه آمده است : منظور از اعطي، همان انفاق در راه خدا و كمك به نيازمندان است.
و تأكيد بر تقوي به دنبال آن ممكن است اشاره به لزوم نيت پاك و قصد خالص به هنگام انفاق و تهيه اموال از طريق مشروع باشد. و بخل در اينجا مقابل «اعطاء» است كه در گروه سخاوتمند وجود دارد. و بخل در گروه خسيس يافت مي شود. و استغني (يعني بي نيازي طلبيدن) كه بهانه اي است براي بخل ورزيدن، و وسيله اي است براي اندوختن ثروت، تكاثر، ترام و تورّم ثروت و يا اشاره به اين است كه شخص بخيل خود را از پاداش هاي الهي بي نياز مي شمرد.(7)
بنابراين، با توجه به اين كه خداوند در اين سوره به دو صفت از دو گروه مختلف مردم اشاره مي كند كه اين دو گروه كاملا متفاوت از هم ديگري عمل مي كنند، يعني: كساني كه با نيت خالص در راه خدا از اموال خود انفاق مي كنند مثل ابودحداح، لذا جزو با تقوا ترين افراد محسوب مي شوند و كساني كه با خست و عدم انفاق دنبال ثروت اندوزي هستند، در مقابل گروه اول قرار مي گيرند. و به اين ترتيب رابطه تقوي و پرهيزگاري با بخل و استغني كاملا رابطه تضاد و مقابل هم هستند.

پاورقی:

1. قمي، علي بن ابراهيم، تفسير قمي، قم، موسسه دارالکتاب، 1404ق، ج2، ص426.
2. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، موسسه اعلمي، 1415ق، ج10، ص375.
3. فيض، محسن، تفسير الصافي، تهران، مکتبة الصدر، 1416ق، ج5، ص338.
4. ليل : 11.
5. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسيرالميزان، قم، جامعه مدرسين، بي تا، ج20، ص303.
6. همان.
7. ر.ک: مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامي، 1372ش، ج27، ص73 ـ 75.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.