رهروان ولایت ـ یکی از بحثهای مهم علم کلام که در همه کتب کلامی بحث شده است، بحث «عصمت انبیاء» است؛ شیعه بالاتفاق معتقد است پیامبران الهی و در راس آنها نبی گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) از زمان کودکی تا پایان عمر مبارکشان معصوم بودهاند و هرگز گناه یا خطا و اشتباهی از آنان سر نزده است.[1]
اما اگر به قرآن کریم بنگریم خواهیم دید که آیاتی در آن جود دارد که کلمه گناه را به انبیاء نسبت داده است، به طور مثال در سوره فتح درباره پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيما[فتح/2] غرض اين بود كه خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مىدادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند، و به راه راست هدايتت فرمايد».
حال سوال این است که با توجه به اینکه قرآن کریم که بدون شک سخن خداوند متعال است، آیا از انبیای الهی گناهی سر زده یا نه منظور از این آیات چیز دیگری بوده است؟
برای پاسخ به این سوال لازم است رابطه بین آیه اول و دوم تبیین شود؛ «ل» در ابتدای این آیه آمده «ل» نتیجه است، لذا قرآن میفرماید ما مکه برای تو فتح کردیم، تا گناهان تو را در گذشته و آینده بیامورزیم. پس به راستی چه رابطهای میان فتح مکه و آمرزش گناهان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بوده است، آمرزش گناهان چرا متوقف بر فتح مکه شده است. برای پاسخ به این پرسش لازم است مقدمهای ذکر شود:
با دقت در حوادث و رويدادهاى تاريخى به اين نتيجه مىرسيم هنگامىكه مكتبى راستين ظاهر مىشود و دعوتش را آشکار میکند، وفاداران به سنن خرافى كه موجوديت خود را در خطر مىبينند، تلاش میکنند با نسبتدادن هر گونه تهمت و نسبت ناروا به آن مکتب، آنرا در اذهان مردم خراب کنند؛ لذا با انواع دروغ و شایعه، گناهان مختلف براى او مىشمارند و تلاش میکنند با انواع تهمت مردم را از آن مکتب دور کنند. اگر اين مكتب در مسير پيشرفت خود مواجه با شكست شود، دستاويزى محكم براى اثبات نسبتهاى ناروا به دست مخالفان مىافتد، و فرياد مىكشند نگفتيم چنين است، نگفتيم چنان است؟
اما هنگامیكه به پيروزى برسد و برنامههاى خود را از بوته آزمايش موفق بيرون آورد، تمام نسبتهاى ناروا نقش بر آب مىشود، و تمام «نگفتيمها» به افسوس و ندامت مبدل مىگردد و جاى خود را به «ندانستيمها» مىدهد. مخصوصا در مورد پيامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) اين نسبتهاى ناروا و گناهان پندارى بسيار فراوان بود، او را جنگطلب، آتشافروز، بىاعتنا به سنتهاى اجداد، غير قابل تفاهم، و مانند آن مىشمردند.
صلح حديبيه به خوبى نشان داد كه آیين او بر خلاف آنچه دشمنان شایع کردهاند، آیينی الهى است، و آيات قرآنش تربيتکنندهی نفوس انسانهاست و پايانگر ظلم و ستم و جنگ و خونريزى. او به خانه خدا احترام مىگذارد، هرگز بىدليل به قوم و جمعيتى حمله نمىكند، او اهل منطق و حساب است، پيروانش به او عشق مىورزند، او همهی انسانها را به سوى محبوبشان «اللَّه» دعوت مىكند، و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحميل نكنند، او طالب صلح و آرامش است.
سپس فتح مکه، تمام گناهانى كه قبل از هجرت، و بعد از هجرت، يا تمام گناهانى كه قبل از اين ماجرا و حتى در آينده ممكن بود به او نسبت دهند، همه را شست، و چون خداوند اين پيروزى را نصيب پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) نمود مىتوان گفت خداوند همه آنها را شست.[2]
بنابراین، اين گناهان، گناهان واقعى نبود، بلكه گناهانى بود، پندارى و در افكار و باور مردم؛ چنانكه در آيه 14 سوره شعراء بیان میکند، حضرت موسى(علیهالسلام) به پيشگاه خدا عرضه داشت: «وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُون: فرعونيان بر من گناهى دارند كه مىترسم به جرم آن گناه منرا بكشند». و این در حالى بود که گناه او چيزى جز يارى فرد مظلومى از بنى اسرائيل و كوبيدن ستمگرى از فرعونيان نبود؛ بديهى است اين کار نه تنها گناه نبود، بلكه حمايت از مظلوم بود، ولى از دريچه چشم فرعونيان گناه محسوب مىشد.
مشركان مكه، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن، ذهنيات نادرستى درباره اسلام و شخص پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) داشتند كه فتح مکه، بر همه آنها خط بطلان كشيد.
در نتیجه: این آیه به هیچ وجه با عصمت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) منافات ندارد، زیرا آیه گناهان واقعی و حقیقی را بیان نمیکند، بلکه تنها در صدد بطلان شایعات و خرافاتی است که در اذهان مردم بود.
--------------------------------------------
پينوشت:
[1]. شیخ طوسی، العقائد الجعفرية، ص 248.
[2]. تفسير نمونه، ج22، ص 20.